سوگ سرودهای برای وطن؛برای جگرگوشههای پرپرشدهمان در فاجعه بندرعباس
از گوشهی افق
سیاهی قیر مذاب
میراند و میراند تا انتهای روح
دربارهی بهار
با جاشوان خسته بندر!
آرام باش کوکب بختسیاه من!
آرام و رام!
تاوان اعتماد عبث
تبخیر آرزوست
بر تاوهی صبور جنوب
بیداری است یا خواب
این لحظهها که میگذرد بر ما؟!
پروانهی امید
مچاله
بر یاسِ سپید
در دستهای عاشق ویران
و ماهِ مویهگر
اسب ِ سپید گمشده ی ایل
با یالهای سوختهاش، جانپناه من!
در نیمروز زخمی بندر
از خواب میپرد
پروانه امید
ققنوسهای خود را میبیند، پرپر
بر تشت خاکستر!
آتش گرفته حنجره ی ماه
آتش گرفته نخل
آتش گرفته ماهی و دریا
شیپور گوش ماهیها، کر
شیپور گوش ماهیها
جزغاله
هم قباله
هم انگشتر!
این است کل خاطرههای قشنگ من
از روزهای هفتهی اردیبهشت
این روزهای سیز بهاری
در باره ی بهار
در دور دست دریا
انگار میتکاند ابلیس
دامان موجهای پریشان را
بر موجکوب شروه اردیبهشت!
انگار دور شروه جاشوهاست
بیتاب رقص و هلهله،
فانوسهای خواب
و بانگ ِ رود رود،
در کوچههای شرجی بدرود
در کوچههای های شرجی بدرود
در کوچههای های شرجی
بدرود.
Thursday, May 1, 2025