Tuesday, May 6, 2025

صفحه نخست » وطن دوستی و عشق به میهن، اکبر دهقانی ناژوانی

Akbar_Dehghani_Najvani.jpgوطن دوستی و عشق به میهن خود به خود معنی و مفهوم درست خود را پیدا نمی کند. چند هزار سال حواس پنچگانه، عقل و احساس نوع ارتباط ذهنی، روحی و جسمی ما را با اجتماع و محیط زیست رشد داده و تنظیم می کنند. در هر زمان زبان مادری، زبان رسمی، کلمات، حروف، خطوط، اشعار از جمله کلمات و واژه هایی مثل وطن دوستی و عشق به میهن در رابطه با ما و این محیط ها خلق شده و رشد کرده اند و روی رشد متقابل هم تاثیر داشته اند. آنها متناسب با رشد ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی و رشد اجتماعی ما بار معنایی گرفته و در ذهن و روح ما جا افتاده و می افتند.
اگر ما مردم دو، سه یا چند نفره با هم مشورت و همکاری کنیم و بدانیم در برخورد با اجتماع و محیط زیست کجا ها عقلی و کجا ها احساسی و کجاها حساب شده از هر دو استفاده کنیم. ما شناختها و تجارب درست عقلی و عاطفی به دست می آوریم که یک سر آنها در ذهن، روح و جسم ما و سر دیگر آنها در اجتماع و محیط زیست می باشد. آنها آرمانگرایی، خردگرایی، اراده گرایی را در ذهن، روح ما درست تر رشد داده و بازتاب رشدیابنده آنها را ما دوباره از نو در کلام، گفتار، رفتار، زبان مادری، زبان رسمی، واژه ها و عباراتی مثل وطن دوستی و عشق به میهن پیدا می کنیم. به همین نسبت پیشرفت و سطح آگاهی های ما بیشتر و فاصله طبقاتی کمتر می شود. در چنین جامعه ای افراد کُرد، لُر، فارس، ترک، عرب، گیلکی، بلوچی و یا دارای مذاهب مختلف و یا بی دین ها در کنار هم زندگی و در رابطه با هم فعال و خودشان را فردی و جمعی در اجتماع و محیط زیست درست تر پیدا می کنند، چون در چنین جامعه ای اولویت با رشد عقل سلیم، احساس سالم، علم، منطق و قانون و پشتوانه مردمی است.
ایدئولوژی ها در جوامع چه نقشی بازی می کنند؟
جوامع جهانی امروزی در حال رشد و پیشرفت و با علم سر و کار دارند. ایدئولوژی ها قرون وسطایی، راکد، منزوی، ضعیف، ناتوان، مطلقگرا، ارتجاعی و افراطی و گرفتار احساسکور هستند. با عقل، خرد، منطق و احساس سالم فاصله زیادی دارند. متقابلا سرمایه داران انحصارگرای کم احساس گرفتار ایدئولوژی عقلکور و در اندازه های مختلف دشمن احساسکور ایدئولوژی هستند. احساسکور ایدئولوژی های مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی با عقلکور اربابان ثروتمند نظام سرمایه داری در جنگ قدرت با هم هستند. آنها با کشتار و غارت مردم، جوامع را ضعیف و فقیر و فاصله طبقاتی را زیاد می کنند. آنها در جنگهای رقابتی خود با هم به جامعه ضربه جانی و مالی می زنند که در فقر و ناتوانی عقل سلیم، احساس سالم و علم مردم درست رشد نکنند.
در رژیم محمد رضا شاه با پیشرفت علم و وابستگی به غرب فاصله طبقاتی بیشتر می شد. عقلکور ثروتمندان داخلی و اربابان خارجی با احساسکور ایدئولوژی ها، بخصوص احساسکور مذهبی شیعه در جنگ قدرت بودند. از طرفی دیگر عقل سلیم و احساس سالم مردم با کمک علم داشت رشد می کرد. نوجوانان و جوانان با کمک علم نیم بند خودآگاه تر و صدای مردم به خاطر فاصله طبقاتی و بی عدالتی در آمده بود.
رژیمی ها ترسیدند. در اواخر رژیم شاه برای اینکه عقل سلیم، احساس سالم و علم مردم بیشتر رشد نکنند درباریان، ثروتمندان، روحانیون درباری با مذهبی های افراطی مثل خمینی با تمام دشمنی عقلکور و احساسکوری که با هم داشتند مخفیانه با هم به توافق رسیدند. اربابان بی احساس گرفتار عقلکور خارجی به آنها فرمان دادند که از این دلخوری مردم سوء استفاده و با تبلیغات ضد رژیم شاه و به نفع مذهب ارتجاعی و با محرومیت محدودیت، زندان، شکنجه، اعدام نوجوانان و جوانان را بی عقل، بی احساس، ضد شاه و ضد غرب، منزوی و مسخ شده بار آورید تا عقل سلیم و احساس سالم و علم آنها رشد نکنند. نوجوانان و جوانان محروم منزوی، بی عقل ضد شاه و ضد غرب شدند و گفتند اگر این عقلگرایی و علم گرایی است که شما می گویید و ما را با آن بی عقل، گوشه گیر، منزوی و به زندان می اندازید و می کشید.
ما این عقلگرایی و علم را نمی خواهیم. به این طریق عقل مردم پرید و با تبلیغات ضد شاه و به نفع مذهب و در انزوای مطلق، بی عقلی و فقر مردم احساس سالم هم خراب و با تبلیغات مذهبی احساسکور مذهبی افراطی در ذهن و روح نوجوانان و جوانان جای عقل سلیم و احساس سالم را گرفت و تقویت شد. نوجوانان و جوانان مسخ شده خمینی ارتجاعی را امام، ناجی و رهبر و در ماه پیدا کردند.چرا؟، چون نوجوانان و جوانان در هر زمان رشد ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی بالایی دارند و برای رشد خود به عقل سلیم و احساس سالم و علم احتیاج دارند. اینها را از آنها گرفتند و بی عقلی و احساسکور خرافی مذهبی را به خورد آنها دادند. اپوزیسیونهای چپ و راست، مذهبی و غیر مذهبی که چندین سده و چندین دهه به این بی عقلی، انزوا، رکود و احساسکور ایدئولوژی گرفتار بودند، از روی نادانی و جاه طلبی در جنگ عقلکور ثروتمندان با احساسکور ایدئولوژیکی، بخصوص مذهبی شریک بودند.
آنها بخش عمده ای از این نوجوانان و جوانان فریب خورده را جذب تشکیلات خود کردند تا آگاهانه و نا آگاهانه در این جنگهای قدرت بیشتر شریک شوند. اربابان خارجی، رژیمی ها در این جنگهای عقلکور و احساسکور، مردم بیچاره، بخصوص نوجوانان و جوانان غارت، زندانی و می کشتند. هواداران فریب‌خورده اپوزیسیونهای چپ و راست در این جنگها قربانی و کشته می شدند که تا رهبران اپوزیسیونها از آنها شهید بسازند و با خون آنها بر حزب و گروه خود سوار و آتش بیار این جنگهای قدرت باشند، پس بنابراین خود شاه دیکتاتور و سایه خدا بر روی زمین بود و با کودتای ۱۳۳۲ به قدرت رسید. بدون اربابان خارجی آب نمی خورد.

به خاطر جاه طلبی و دیکتاتوری خودش مصدق یاور مردم و یاران او را نابود کرد و جوانان را زندانی و کشت و در سال ۵۷ هم انقلاب مردم را دیر فهمید و نهایتا با سیاستهای غلط هم کشور را به باد داد و هم دو فرزند خود را به کشتن داد، پس خودش هم ۳۲ یی و هم ۵۷ تی بود. از طرفی دیگر درباریان، ثروتمندان، روحانیون درباری با غارت مردم و عوام فریبی هم ۳۲ یی و هم ۵۷ تی بودند. خمینی و دار و دسته ارتجاعی مذهبی که سینمای رکس آبادان را آتش زدند و آن را به رژیم شاه ارتباط دادند ۳۲ یی و ۵۷ تی بودند. اپوزیسیونهای چپ و راست ارتجاعی آن زمان همگی نه فقط ۳۲ یی بودند، بلکه ۵۷ تی هم بودند.
ارثیه کشت و کشتار کودتای ۳۲ یی محمد رضا شاه و اربابان عقلکور خارجی و اپوزیسیون ارتجاعی چپ و راست آن زمان رسید به انقلاب ۵۷ و همگي با هم آش داغ افراطی انقلاب ۵۷ تی را برای مردم بیچاره مسخ شده پختند. رژیمی ها، شاه، آخوندها و اپوزیسیون ها و اربابان آنها همه شدند ۳۲ یی و ۵۷ تی و به جنگ عقلکور ثروتمندان با احساسکور ایدئولوژی ها، بخصوص مذهب افراطی دامن زدند.
در آخر رژیم شاه که جنگهای عقلکور و احساسکور بالا گرفته بود اربابان عقلگرای کور به شاه گفتند که تو برای جنگهای عقلکور و احساسکور ما دیگر به درد نمی خوری. ما برای غارت بیشتر مردم ایران و منطقه و دامن زدن به این جنگها بهتر از تو را پیدا کردیم و هر دست آوردی که این چندین سال به دست آورده اید می ماند برای ما و نوکران مذهبی افراطی ما به رهبری خمینی افراطی.
از توی این غارتگری و جنگهای احساسکور و عقلکور مخرب انقلاب مذهبی رژیم آخوندی مظهر خرافات بیرون آمد. ۴۶ سال رژیم مذهبی جمهوری اسلامی با اربابان خارجی اش، بخصوص اسرائیل در جنگهای احساسکور و عقلکور خودشان مردم فقیر و گرسنه ایران و منطقه را می کشند و غارت می کنند که از غارت و کشت و کشتار رژیم شاه به مراتب بیشتر است. اپوزیسیونها هم اکثرا آگاهانه و نا آگاهانه و از روی نادانی و جاه‌طلبی کم و بیش گرفتار احساسکور و عقلکور و در جنگهای آنها کم و بیش شریک بوده و هستند.
شرایط فعلی مردم ایران در این جنگهای ۴۶ ساله:
خوشبختانه مردم ایران به مسخ و خاکستری بودن خود کم و بیش پی برده و دشمنان واقعی خود یعنی آخوند جماعت و ایدئولوژی های مذهبی، قومگرایی، ناسیونالیستی و کمونیستی افراطی و اربابان خارجی آنها را بیشتر شناخته اند. مردم با فاصله گرفتن از این ایدئولوژی ها و کمک گرفتن بیشتر از عقل سلیم، احساس سالم، منطق و علم به هم کمک کرده و با کمک هم ذهن، روح و جسم خودشان را از این ایدئولوژی های مخرب تا حدود زیادی پاکسازی کرده اند. این ایدئولوژی ها در ذهن، روح، گفتار و رفتار ما مردم کم رنگ شده اند و ذهن و روح ما نسبت به قبل کمتر مسخ و کمتر خاکستری هستند. هر چند کار سخت و زمان بر و تلفات زیادی دارد. مردم در هر زمان عقل سلیم و احساس سالم و علم خود را با تمام سختی ها رشد داده و با کمک آنها ضربه های کاری به احساسکور و عقلکور ارتجاعیون داخلی و خارجی زده و آنها را تضعیف کرده اند.
نمونه اش را ما در جنبش انقلابی مهسا دیدیم که دختران، زنان،‌پسران و مردان در سراسر کشور کارزار مبارزاتی تشکیلاتی عام و عمومی در سراسر کشور راه انداختند و با حجاب اجباری و هر نوع حجاب اندر حجاب ذهنی و روحی دیگر مبارزه کردند و مظهر تمام این حجابها، یعنی رژیم نکبت آخوندی و اربابان و افکار ارتجاعی آن را به چالش کشیده و به زانو در آورده و در می آورند.
در آینده هم با به کار گیری عقل، احساس و علم درست در برخورد با مشکلات فردی، اجتماعی و محیط زیست تجارب و شناختهای درست تری پیدا می کنیم تا عقل سلیم و احساس سالم ما در رابطه با هم و در برخورد با واقعیات درست تر رشد کنند تا بار زندگی و بار مشکلات زندگی بیفتد روی دوش عقل سلیم، احساس سالم و علم ما و نه روی دوش ایدئولوژیهای راکد، منزوی عقب مانده. در چنین چهارچوب درست افراد از هر قوم و یا مذهبی و غیر مذهبی به هم نزدیک تر و بیشتر در کنار هم و افراط کمتر دارند و همدیگر را بیشتر می فهمند. مردم یاد گرفته اند که اختلافات مذهبی، ناسیونالیستی، قومی و کمونیستی ادامه همان جنگهای عقلکور و احساسکور است. اگر خودآگاهی های مردم همینطور تکامل یابد، جمهوری اسلامی گرفتار احساسکور مذهبی و اربابان عقلگرای کورش نتوانسته و نمی توانند صفوف و اتحاد مردم را بشکنند و یک جنگ داخلی و یک جنگ تمام عیار را به مردم ایران تحمیل کنند. هر چند باید بیشتر هشیار و مواظب باشیم، چون دشمن داخلی و خارجی مردم مثل مار زخمی به دور خود می پیچد و مثل هیتلر تا آخرین لحظه با واقعیتها و مردم می جنگند تا در نهایت تیر خلاص را در مغز پوشالی خود خالی کند.
ما نباید دشمنان داخلی و خارجی را دست کم بگیریم. ما باید با عشق به میهن، با یک پارچگی و تمامیت ارضی کشور و مردم داری، با خودآگاهی، همفکری، همکاری و اتحاد خودمان مبارزات به حجاب اجباری را با مبارزات به بی نانی، بی آبی، فقر، تورم، بی کاری گره بزنیم و با تظاهرات و اعتصابات گسترده کمر رژیم را بشکنیم. به همین نسبت مردم به خود متکی تر، متحد تر و از ایدئولوژی‌ها فاصله بیشتر و افراط کمتری پیدا می کنند و می پذیرند که جریان‌های ایدئولوژیکی فقط در مراسم، عیدها، جشنها، دید و بازدیدها، آداب و رسوم ها خلاصه بشوند. مردم می پذیرند که عقل سلیم، احساس سالم، علم و تخصص در هر زمینه ای حرف اول را در جامعه بزنند و این ایدئولوژی ها دخالت چندانی در امور مملکتی نداشته باشند. با چنین بافتی اگر به همین شکل ادامه پیدا بکند در ابتدا رژیم به دست توانای مردم خودآگاه و متحد سرنگون می شوند. دوم گفتار، کردار، خردگرایی، آرمانگرایی، اراده گرایی، زبان، عبارات، حروف، کلمات و واژه های سازنده و معنی دار، مثل میهن دوستی و عشق به میهن و یک پارچگی و تمامیت کشور در رابطه با ما مردم و در رابطه با اجتماع و محیط زیست درست تر رشد کرده و در ذهن، روح و جسم همه افراد جامعه بلوچی، عرب، فارس، گیلکی، ترک، کرد، لر، مذهبی و غیر مذهبی معانی درست خودشان را پیدا می کنند.
این کلمات و واژه های درست که با ما رشدیابنده هستند مسیر درست و آینده ما را بعد از سرنگونی رژیم آخوندی می سازند. همین کلمات و واژه ها خودآگاهی فردی و جمعی، تکثرگرایی، کثرت گرایی و میهن دوستی و عشق به میهن را درست تر تعریف، باز تعریف و تنظیم و در ذهن و روح ما جا می اندازند و از آنها دفاع می کنند،
البته در شرایط فعلی مشکلاتی از این دست که افراد به شکلهای مختلف به هم گیر می دهند وجود دارد، مثل انتقام از هم، دزدی و غیره، ولی رژیم نتوانسته در سطح گسترده مذهبی و یا قومی و ناسیونالیستی افراد را به جان هم بیندازد. هشیاری و خودآگاهی بالای مردم در این ۴۶ سال هم آینده مردم را می سازند و هم در شورشهای مردم هشیاری مردم را حفظ و مردم با یک درصدی های مردمی شورشها را هدایت می کنند که تا بر علیه خود مردم به جریان نیفتد.
از این به بعد چه باید کرد؟
مبارزات تشکیلاتی را بطور عام و خاص باید ادامه داد. این مهم وظیفه همه مردم، بخصوص یک درصدی های مردمی است که در ایران به کار تشکیلاتی آگاهی بیشتری دارند و با تمام خطرات و مشکلات زیاد مبارزه می کنند.
مبارزه تشکیلاتی عام همان مبارزه حجاب اجباری دختران، زنان، پسران و مردان در سراسر کشور در کف خیابان است که امروزه باید به بی آبی، بی نانی، بیکاری، گرانی و فقر گره بخورند تا در کف خیابان مردم را به تظاهرات، تجمعات و اعتصابات همه جانبه بکشانند. مردم گرسنه به صورت شورشی به خیابان خواهند آمد. افراد یک درصدی مردمی داخلی باید خودشان را از حالا بیشتر ساخته و آماده بکنند تا بتوانند در حمایت و هدایت حرکت‌های مردم کف خیابان آنها را راهنمایی و صفوف آنها را مستحکم نگه دارند. از شعارهای انحرافی، توخالی و عوام فریبانه و عوامل نفوزی جلوگیری کنند که حرکت شورشی مردم نهایتا بر علیه خودشان ختم نشود و به جنگ داخلی کشیده نشود. از همین حالا برایش باید آماده شد.
اما مبارزات تشکیلاتی خاص:
از همین حالا تمام مردم فردی و جمعی به هم اطمینان و با رعایت امنیت لازم دو نفره، سه نفره و چند نفره هسته هایی را درست کرده و در داخل کشور با هم کار فکری و عملی در هر سطحی که می توانند انجام دهند. موضوع همکاری و همفکری در هر سطحی به خود شما و شرایط خودتان در ایران بستگی دارد. موضوعات می توانند فردی، جمعی، سیاسی و اجتماعی باشند.
نحوه کار تشکیلاتی هسته ها خیلی ساده است. اول به هم اطمینان کنیم. دوم امنیت را رعایت کنیم. سوم در هر سطحی می توانیم با هم مشورت و همکاری کنیم. چهارم باید با کمک هم بدانیم که در برخورد با فلان موضوع و یا فلان مشکل باید برخورد عقلی یا احساسی و یا ترکیبی از هر دو بجا و به موقع انجام دهیم. پنجم بسیاری از موضوعات و مشکلات راه حل فردی ندارند، پس بنابراین باید با اطمینان به هم و با مشورت و با همکاری با هم مشکل و یا مشکلات فردی و جمعی را حل کنیم. ششم همیشه از کوچک به بزرگ کارها را شروع کرده که تا اگر اشتباهی رخ داد، چون موضوع کوچک است زیاد ضرر نداشته و جبران پذیر باشد.
به مرور کم کم تجارب و شناختهایی به دست خواهیم آورد که دفعه بعدی آن اشتباه و یا اشتباه شبیه به آن را انجام ندهیم. هفتم تجارب و شناختهای تلخ زمان شاه، بخصوص ۴۶ سال رژیم آخوندی با تمام تلخ بودن آنها خیلی برای ما آموزنده و مفید واقع می شوند اگر با رعایت شرایط امنیتی به هم اطمینان کرده و در هر سطحی با هم مشورت و همکاری بکنیم. چند میلیون آدم در ایران هر کدام چند ده تجارب و شناختهای تلخ از گذشته های خود دارند. این میلیون‌ها تجارب و شناختهای تلخ زمانی درست به درد ما می خورند که ما با اطمینان به هم و با درک متقابل بخواهیم با هم هسته های دو، سه و چند نفره بوجود آوریم و بنابر ضرورت و نیاز در هر سطحی با هم همدلی، همفکری و همکاری کنیم. اگر چنین شود با کمک این تجارب و شناختهای تلخ میلیونی ما همکاری و رشد فردی و جمعی فرد و افراد بالا می رود. افراد دارای عقل سلیم و احساس سالم و با اتکا به هم و اتکا به علم بر خودشان و بر مشکلات مسلط خواهند شد.
با چنین ساختار رشدیابنده ای به مرور مشکلات فردی و جمعی از جز به کل و از کل به جز در هر سطحی توسط شما کاوه آهنگران حل شده و درست تر رشد می کنند. آنها ذهن، روح، عقل، احساس و جسم ما را در رابطه با هم و در رابطه با اجتماع و محیط زیست درست تر می سازند. به همین نسبت عقل و احساس ما در رابطه با هم ذهن، روح، آرمانگرایی، خردگرایی و اراده گرایی ما را می سازند. به همین نسبت دوباره از نو زبان رسمی و زبان مادری، واژه ها و کلمات و حس وطن دوستی و عشق به میهن هم رشد درست خود را پیدا و تعریف و باز تعریف می شوند و برای ما حرفهای بهتر و کامل تری برای گفتن دارند. آنها از نو تاثیرات و خلاقیت های عمیق تری در ذهن، روح و جسم و جامعه ما می گذارند و فاصله طبقاتی را کمتر، طبقات قانونمند تر، رشدیابنده تر، متنوع تر و زیر مجموعه پیدا می کنند. آثار آنها را در آینده در اجتماع، سیاست، اقتصاد، صنعت، فرهنگ، علوم طبیعی و اجتماعی، حقوق و مراکز علمی خواهیم دید. هستهٔ دو و سه و چند نفری را اپوزیسیون ها هم می توانند در درون تشکیلات خود بوجود آورند.
موفق و پیروز باشید. پاینده و جاویدان ایران عزیز ما.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy