Friday, May 9, 2025

صفحه نخست » متنی برای مردم و حکومت: جمهوری اسلامی، ایران را به کجا می برد؟

mehrayeen.jpg- مصطفی مهرآیین از خامنه‌ای خواست موضوع انرژی هسته‌ای را به همه‌پرسی بگذارد

- مصطفی مهرآیین، جامعه شناس منتقد، از جمهوری اسلامی و علی خامنه‌ای خواست، برای نجات کشور و پیشگیری از مداخله نظامی خارجی، دو موضوع انرژی هسته‌ای و شکل حکومت را به همه‌پرسی بگذارد

:::

مصطفی مهرآیین

۱.بالاخره " لحظه حساس کنونی" در سالهای زمامداری جمهوری اسلامی فرا رسید. این عبارت( یعنی لحظه حساس کنونی) که سالها مهمترین تکنیک جمهوری اسلامی برای ایجاد شرایط خاص در کشور، تعلیق قانون، بستن دهان ها و اعمال سرکوب و سوء استفاده از ثروت و قدرت و قانون کشور برای پیشبرد منافع یک گروه خاص ( و نه همه مردم) بود، اکنون به لحظه ای دردناک برای خود حکومت تبدیل شده است. چرا چنین می گویم؟ چون جمهوری اسلامی شرایط را در نتیجه تصمیمات سیاسی و اهداف و تصورات باطل خود به گونه ای پیش برده است که در یک نابهنگام تاریخی ( یعنی پیر شدن رهبر و نیاز به تعیین رهبر جدید)، خود را گرفتار در " ضعیف ترین" و " بی پناه ترین" وضعیت خود، قرار داده است: رهبر سالمند است، نیروهای نظامی و امنیتی تضعیف و چند پاره شده اند، ایدئولوژی نظام بی معنا شده است، بوروکراسی کشور به دلیل فقدان برنامه و بودجه به گل نشسته است.

مدیریت کشور در حالت تعلیق قرار دارد، اقتصاد فروپاشیده است، مردم از نظام سیاسی قطع امید کامل کرده و از آن عبور کرده اند، هیچ نماد امیدی در حوزه سیاست در نظام سیاسی وجود ندارد که مردم بتوانند از او کمک بخواهند، اپوزیسیون مورد قبول نظام یعنی نیروهای اصلاح طلب در نظام سیاسی منحل شده و از نگاه مردم با آن همدست اند، فشار بیرونی و شک و تردیدهای درونی قدرت تصمیم گیری نظام سیاسی را از بین برده است، و.....در همین حال، نظام سیاسی با بالاترین میزان فشار و مداخله سیاسی و امنیتی و نظامی از سوی قدرت های بیرونی جهانی و منطقه ای روبروست و با دریافت پیام های متناقض از سوی آنها خود را گرفتار در یک سردرگمی بزرگ تاریخی می داند.

۲. در چنین وضعیتی نظام سیاسی باید چه کند و عملا چه می کند؟ در مورد آنچه باید بکند در ادامه خواهم گفت. اما آنچه نظام سیاسی در پی انجام آن است فقط یک چیز است: جلوگیری از تغییر نظام سیاسی و تعیین رهبر بعدی و ادامه کار نظام سیاسی. جمهوری اسلامی به خوبی می داند در این مسیر همراهی مردم را با خود ندارد و " بی پناه" در " دهان گرگ" یعنی "مقتضیات نظام بین الملل" رها شده است. ازاینرو، می کوشد در ظاهر با رجزخوانی و در باطن با معامله گری ذلیلانه خود را زنده نگه دارد و با گرفتن تضمین سیاسی از قدرتهای جهانی در خصوص عدم تغییر رژیم و پذیرش رهبری فرزند رهبر فعلی یا هر رهبر احتمالی بعدی، ادامه حیات خود را ممکن کند. این روش به عنوان روش مقبول سیاسیون این نظام سیاسی اما جواب نخواهد داد:تداوم این سیاست به زبان اهل حقیقت یعنی حرکت شبانه در یک جنگل تاریک و در هم پیچیده با هدف پیدا کردن یک نخ سیاه. شاید یافتن این نخ سیاه ممکن باشد، اما انجام اینکار باز به زبان اهل حقیفت تنها توسط کسانی ممکن است که از نور درونی برخوردار باشند و نه یک نظام سیاسی که درون و بیرون آن را تاریکی و سیاهی فرا گرفته است.

۳. جمهوری اسلامی چه باید بکند تا نخ سیاه را در شب تاریک خود در جنگل سیاه وضعیت سیاسی خودساخته خود بیابد؟ تنها یک نور وجود دارد: رجوع به مردم، مردمی که نشان داده اند سعی در پی خلق " جامعه ای با چهره انسانی" دارند. جمهوری اسلامی، بویژه در دو دهه اخیر، کوشیده است مردم را از قدرت واقعی شان یعنی " اعتمادشان به هم" محروم سازد و با ساختن تضادهای دروغین وجهه مردم را در میان خود مردم تخریب کند.اما در این کار ناموفق بوده است. اکنون تنها توان این جامعه همان مردم جامعه هستند که در اوج نبرد با مشکلات زندگی روزمره هنوز مردمانی اخلاقی باقی مانده اند و می کوشند مبتنی بر " منطق ساده انسانی" و فارغ از همه در هم پیچیدگی های دغلبازی ها و حیله ها و فریب ها و سرکوب های سیاسی به زندگی پر از امید خود ادامه دهند و "نور حقیقت و عقلانیت و شرافت" را در زندگی خود زنده نگه دارند. این مردم با وجود همه نفرتی که از این نظام سیاسی دارند، هنوز هم تنها راه رهایی این سرزمین از فاجعه "حکومت ساخته" جنگ و فروپاشی و اضمحلال و تداوم استبداد هستند. مردم ما در این سالها بسیار از دست داده اند، اما هنوز یک ثروت را برای خود و کشور زنده نگه داشته اند و آن چیزی نیست جز " عزت نفس" که این نظام سیاسی در تمام سالهای گذشته، خواسته یا ناخواسته،بنا به سیاست های ابلهانه خود، سعی در نابودی آن داشت.

۴. من نماینده مردم ایران در گفتگو با حکومت نیستم، اما به تاسی از واتسلاو هاول در دوران مبارزات سیاسی اش می توانم مدعی شوم که امروز بیشتر مردم ایران درست مثل من فکر می کنند و امکان ندارد جور دیگر فکر کنند.

بنابراین، به نظام سیاسی خصوصا رهبر فعلی آن توصیه می کنم برای نجات کشور (و نه خودتان)، با گرفتن فرصت از قدرت های جهانی و به تاخیر انداختن هر گونه مداخله نظامی یا سیاسی پنهان آنها، دو مساله را در کشور به رفراندوم بگذارید: مساله انرژی هسته ای و شکل مورد قبول آن از نگاه مردم و دوم شکل حکومت مورد قبول مردم. منطق رفتارتان برای انجام این کار هم " منطق ساده انسانی" و دوری از همه پیچیدگی های واقعی و غیر واقعی سیاسی باشد که باز به زبان هاول گاه در سیاست اگر همچون یک انسان صادق سیاسی و فارغ از تمام تحلیل ها و محاسبات نسبی سیاسی واکنش نشان دهید، احتمال موفقیت سیاسی شما بسیار بیشتر است و می توانید در اوج تاریکی نور را بیابید. در این حالت، هر نتیجه ای بدست آید هم قدرت های جهانی آن را خواهند پذیرفت و هم شما می دانید که این کار را مردم ممکن ساخته اند. در مرحله بعد، با تشکیل یک مجلس موسسان، مرکب از همه نیروهای سیاسی کشور، اجازه دهید مردم بار دیگر نظام سیاسی جدید کشور را انتخاب کنند. در این میان، تنها وعده مردم برای شما " عدالت بدون انتقام" است.

۵. من یک معلم ساده ام و در پی تشریح یک راه نجات یا تفسیر یک ایدئولوژی جدید برای مردم نیستم. اما برای مردم جامعه ام نیز یک توصیه دارم. اگر بپذیریم که ما در این سالها هم مجرب تر گشته ایم و هم توانسته ایم به توان عقلانی بیشتری در زندگی خود مجهز شویم، معنای جاری شدن این عقلانیت در سطح " دانش علمی جامعه، دستگاه های فنی متفاوت جامعه و سازمان سیاسی جامعه" چیست؟ عقلانیت افزون یافته ما مردم قرار است چگونه خود را در زندگی ما نشان دهد؟ ما باید بدانیم اگر چه جامعه بسیار از سیاست تاثیر می پذیرد، جامعه نیز انباشته از قدرت و توانی ست که می تواند کل نظم سیاسی- اجتماعی را بار دیگر باز تعریف کند: اگر مردم توان عقلانی، اخلاقی و شهامت و شجاعت خود در " خواست تغییر" را به میدان آورند و از بزدلی القا شده به آنها فاصله بگیرند و " راه حقیقت" را به عنوان تنهاترین راه در مقابل سیاست قرار دهند، قطعا سیاست در این جامعه تغییر خواهد کرد و گرنه نتیجه طبیعی سکوت مردم خلق یک فاجعه است که در آن در درازمدت هیچ کس برنده نیست. ممکن است از من بپرسید توصیه شما چیست؟ پاسخ را نه من بلکه ماهیت قدرت در جامعه به شما می دهد: اگر قدرت در قلمروهای متفاوت زندگی پراکنده است و سعی در اعمال سلطه خود بر مردم دارد، مردم هم می توانند به صورت قلمرو به قلمرو به مقاومت بپردازند و قدرت خود را به رخ قدرت حاکم بکشند. اینکه این کار چگونه ممکن می شود را موقعیت به شما خواهد گفت: کافی است "راه حقیقت" را به صورت جمعی در هر قلمرو از اعمال قدرت به عنوان پاسخ خود به قدرت بیافرینید.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy