از وقتیکه دونالد ترامپ پا توی کاخ سفید گذاشته، اینقدر فرمان اجرایی امضا کرده که کلهی آدم سوت میکشد. فرمان اجرایی ترامپ چیزی نیست جز تغییر قانون اساسی آمریکا به صورت من در آوردی و به نفع سیاستهای روزمره و حتی هوسهای زودگذر یک گردن کلفت کلاه مخملی بینالمللی که حتی ککش هم نمیگزد که به خودش هم حساب پس بدهد. میدانیم که قانون اساسی هر کشور به ویژه ایالات متحدهی آمریکا، که در قرن هجدهم توسط پدران این کشور تدوین شده، بسیار مشکل است ولی ترامپ با یک حرکت انگشت ناممکن را ممکن می سازد چرا گردنش کلفت است.
یکی از دغدغهها، شاید هم هوسهای، اخیر ترامپ تغییر اسامی جاافتادهی تاریخی بوده است. او اول به سراغ کانادا رفت و این کشور را ایالت پنجاه و یکم آمریکا خواند و جاستین ترودو، نخست وزیر وقت کانادا، را فرماندهی دستنشاندهی آمریکا لقب داد. در همین زمان ترامپ با طمطراق خواستار الحاق گرینلند به آمریکا شد. بعد اعلام داشت که میخواهد تمام مردم غزه را از خانه و کاشانهشان بیرون براند و این باریکه را به صورت محلی برای خوشگذرانی پولداران آمریکا درآورد. این خود یک نیت مبتنی بر نسلکشی بود که با تمام موازین بینالمللی از جمله کنوانسیون ضد نسلکشی و قوانین بشردوستانهی بینالمللی و همچنین مصوبهی رم برای دادگاه کیفری بینالمللی در تضاد است:
سر خم می سلامت شکند اگر سبویی
پس از آن ترامپ در برابر چشمان از حدقه درآمدهی همسایهی جنوبیاش، خلیج مکزیک را به خلیج آمریکا تغییر نام داد. حالا هم به جان خلیج فارس افتاده و بر آن است که در سفرش به عربستان سعودی، امارات متحدهی عربی و قطر، آن را به "خلیج عربی" یا "خلیج عربستان" تغییر نام دهد. ترامپ هنوز رسماً این تغییر را اعلام نکرده ولی در یک کنفرانس مطبوعاتی خاطرنشان ساخته است که در سفر به خاورمیانه کاری میکند که در تاریخ بیسابقه بوده است. وای به وقتی که کلهپوکی صاحب قدرتی بیحدوحصر میشود. این بر آن میماند که بمبی آتشزا را در کف یک غول بیشاخ و دم ویرانگر قرار دهند.
اجازه دهید جنگ تجارتی ترامپ، بیاعتناییاش به رأی دادگاههای آمریکا، قطع بودجهی دانشگاهها و نهادهای اجتماعی، باجگیریها و گردن کلفتیهای جورواجورش را درز بگیریم و فقط از دغدغهی او برای تغییر نام خلیج فارس صحبت کنیم که این خود مشتی از خروار است.
اشتباه است که اگر فکر کنیم که تصمیم ترامپ در تغییر نام خلیج فارس از مخالفت با رژیم جمهوری اسلامی یا تحت فشار قرار دادن این رژیم برای کنار آمدن با آمریکا سرچشمه می گیرد. ترامپ بهتر از همهی ما میداند که آخوندهای حاکم بر ایران دشمنان قسم خوردهی میراثهای کهن ایرانیاند. سردمداران رژیم اسلامی در تغییر نام شهرها، دانشگاهها، بیمارستانها و خیابانهای ایران دست ترامپ را از پشت بستهاند. میدانیم که آنها شاهی را به قائم شهر، بندر شاپور را به بندر امام خمینی، بندر عباس را به بندر شهید رجایی و بیمارستان میثاقیهی تهران را به بیمارستان مصطفی خمینی تغییر دادند. محکومیت اقدام ترامپ توسط پزشکیان، عراقچی و همپالکیهاشان نیز چیزی جز عوامفریبی نیست. اگر ترامپ یا هر کس دیگر خلیج فارس را "خلیج اسلامی" میخواند، جیک هیچکدامشان درنمیآمد.
ترامپ نیک میداند با تغییر نام خلیج فارس احساسات قاطبهی مردم ایران را، چه در داخل و چه در خارج، جریحهدار خواهد کرد. لیکن دو انگیزهی نیرومند او را حسابی هار کرده است. نخست خودکامگی، تکبر، حس برتریجویی و این حس که او مالک بدون چون و چرای ربع مسکون است:
ایران و توران مال من
روسیه و آلمان مال من
میرم به قلب آفریقا
میشم به دشت آمریکا
پول میارم، مال میارم
فالگیر و رمّال میارم
دوم اینکه او یک دلال مُحتال است که پول درآوردن را از هر راه و شیوهای که باشد حق مسلم خود میداند. او در دوران قبلی ریاست جمهوریاش در یک کنفرانس مطبوعاتی جنجالی اعلام داشت که با توجه به اینکه قرارداد فروش بیست میلیارد دلار اسلحه با عربستان صعودی بسته است، برایش مهم نیست که رژیم عربستان برای حقوق بشر پشیزی ارزش قائل باشد. امروز هم ترامپ دستمال ابریشمی برای شیوخ نفتی بر دست گرفته و این با خمیرهی ترامپ به عنوان یک سرمایهدار انگل صفت همخوانی بدون بروبرگرد دارد. باور بفرمایید اگر حکومت ایران اینقدر بدبخت و منزوی نبود، ترامپ از این غلطهای زیادی نمیکرد.
نکتهی دیگر اینکه من به عنوان جزء کوچکی از مردم بزرگ ایران، این را حق مسلم خود میدانم که خواستار تغییر نام ترامپ شوم که به قول معروف "کلوخ انداز را پاداش سنگ است."
میدانیم که کلمهی ترامپ در زبان انگلیسی "ورق برنده" معنی میدهد. اجازه میخواهم که همین الان کلمهی ترامپ را با کلمهی "سلور" (لکهی ننگ) عوض کنم. آنان که در لغتشناسی فارسی دست دارند، چه بسا بتوانند بسیاری از نامها را به نام ترامپ تغییر دهند. من به سهم خود تلاش کردم این کار مهم را به ثمر رسانم. ابتدا خواستم پیشنهاد کنم به جای کلمهی "خُلا"، "موال"، "مستراح"، آبریز"، "کنار آب" و "مبرز" ترامپ بگذارم. لیکن بلافاصله از تصمیم خود منصرف شدم. به خود گفتم اگر خُلا نباشد زندگی مختل میشود ولی اگر ترامپ نباشد بسیاری از اختلالات امروزی جهان از بین میرود. اهمیت خُلا در زندگی آدمی آنقدر زیاد است که سازمان ملل متحد روز نوزده نوامبر را روز جهانی خُلا اعلام داشته است.
در رابطه با این جایگزینی بیشتر و بیشتر فکر کردم و سرانجام به این نتیجه رسیدم که خصوصیات ترامپ و کفتار شباهات بسیاری دارند: هر دو سمج اند و مردهخوری میکنند. از جنبهی دیگر ترامپ و مانتیس (آخوندک) خصوصیاتی دارند که با هم مو نمیزنند. نتیجه اینکه هم کفتار و هم مانتیس را میتوانیم ترامپ بنامیم. آخوندک آنقدر بیرحم است که شکار خود را ذرهذره شکنجه میدهد و به تدریج میدَرد و می بلعد. این حشرهی هولناک به همنوع خود رحم نمیکند. پیشهاد دیگرم این که در زبان فارسی همه جا کلمهی انگل را با ترامپ عوض کنیم.
در سال 1818 بانوی انگلیسی ماری شلی کتابی به رشتهی تحریر درآورده است در رابطه با غولی بنام فرانکنشتاین که او نیز در آزمایشگاه تولید میشود و فاقد هر نوع عاطفهی انسانی است. او حتی به آفرینندهی خود رحم نمیکند و او را نابود میسازد. به نظر من در ادبیات داستانی جهان همه جا باید به جای فرانکنشتاین بگذارند ترامپ.
با توجه به شباهت بدون بروبرگرد بین ترامپ و عیدی امین بسیار به جا خواهد بود که در مراسم تغییر نام خلیج فارس دولت عربستان سعودی در مراسمی پرسروصدا ترامپ را چنین تغییر نام دهد:
الحاج فیلد مارشال دکتر عیدی امین دادای دوم
اگر شما هم به اندازهی من پیراهن پاره کرده باشید، یادتان میآید که عیدی امین رئیس جمهور اوگاندا چنان از بادهی قدرت مست شده بود که با گستاخی کارهای پر سروصدا و نامعقول فراوانی را انجام میداد: از پریدن در استخر با لباس تا مجبور ساختن بازرگانان انگلیسی که با تخت روان او را دور شهر بچرخانند تا خوردن جگر آدمی. پس از کودتا در اوگاندا، دولت عربستان سعودی عیدی امین را با سه همسر و اعضای خانوادهاش در این کشور پناه داد و تا آخر عمر از او نگهداری کرد. بد نیست دولت عربستان در سفر آیندهی ترامپ گوشهی چشمی هم به او بیندازد.
سخن پایانی را با این نکته آغاز میکنم که دنیای ما دنیایی است کلهپا که شرایط کنونیاش انسان را مبهوت میکند. متأسفانه هیچ چیز به جای خودش نیست. معیارها آنقدر قاطی شدهاند که دم به دقیقه آدم حرفهای حساب را از آدمهای ناحساب میشنود و برعکس. در این دوران بحرانی است که ترامپ سیاست را به طور کلی از اخلاق جدا کرده است. ولی خودمانیم کدام یک از کلهگندههای کشورهای دیگر این کار را نکردهاند؟ از اروپا تا روسیه، چین، هند، ترکیه، مصر، اسرائیل، برزیل و بسیاری از کشورهای دیگر و کدام یک از زمامداران جهان از ترامپ بهترند؟ به قول شاعر:
ته درست نبود در عالم
کاسهی آسمان تَرَک دارد
با وجودیکه شبح هولناک جنگ و تاریکی همهجا را فراگرفته من یکی به آیندهی دور و دراز بشریت خوشبینم. واقعیت این است که در تمام دورانهای گذشتهی بشر همین چالشها را داشته است. عینالقضاة همدانی در قرن ششم هجری اعلام میدارد که زمانه رو به ادبار دارد و مولوی زمان خودش را به عنوان "دور لئام" یاد میکند.
می دانیم که هیتلر با سیاستهای نژادپرستانه و نفرت برانگیزانهاش دنیا را به آشوب کشید. استالین میلیونها انسان بیگناه را کشت یا به سیبری تبعید کرد. ما امروز نه هیتلر را داریم نه استالین. ترامپها میآیند و میروند و زمین کماکان با سرعت 1600 کیلومتر در ساعت به دور خود و با سرعت نزدیک به سی کیلومتر در ثانیه به دور خورشید میچرخد. ترامپ باد هواست. مردم ایران خواهند ماند و زندگی را پاس خواهند داشت.