بالاخره بشر جایز الخطاست و در هر دوره از زندگی اش ممکن است تفکراتی داشته باشد که اشتباه باشد و آدم سالم کسی ست که وقتی فهمید افکارش خطاست دست از آن افکار بردارد و به طرف فکر جدید و درست برود و ناراحت هم نشود از این که در دوره ای اشتباه فکر می کرده و راه خطا می پیموده.
من در سال ۵۶ دنبال افکار کمونیستی افتادم و فکر می کردم ایران اگر کمونیستی شود مردم به سعادت و خوشبختی می رسند. بعدها دیدم که نه! این فکر اشتباه است و دست از افکار کمونیستی برداشتم. خب. اتفاقی که برای من بعد از دست برداشتن از افکار کمونیستی افتاد چه بود؟ آیا خلایی در من ایجاد شد؟ آیا خلایی در جامعه ایجاد شد؟ آیا تغییری در مخالفت مردم با حکومت نکبت به وجود آمد؟ آیا بر آینده ای محتوم قلم قرمزی کشیده شد؟
نه والله! دست از افکار کمونیستی که برداشتم انگار نه انگار اصلا چنین افکاری وجود داشت! انگار نه انگار که اصلا کمونیسمی وجود داشت! نه خلایی نه کمبودی نه هیچی در هیچ چیز به وجود نیامد. حتی دیدم آن همه کتاب کمونیستی که با به خطر انداختن جان خودم خوانده بودم و برای این مطالعه ها خطر مرگ را به جان خریده بودم، اصلا انگار وجود نداشتند، بعد ها هم که آن کتاب ها را ورق می زدم دیدم ای بابا! اصلا این چیزها چیست که اینجا نوشته و مارکس و انگلس و حرف هایی که زده اند چی چی اش به ایران و ایرانی و آینده ی ایران مربوط بوده. خب یک عدالت اجتماعی از ده ها جلد کتاب می شد بیرون کشید، که این هم یک موضوع عمومی بود و هر عقل سالمی خواهان عدالت اجتماعی ست و هر عقل سالمی می داند که عدالت اجتماعی به معنای برابر بودن همگان در دنیا نه وجود داشته نه می تواند وجود داشته باشد.
بنابراین با دست بر داشتن از افکار به درد نخورم هیچ اتفاقی برای هیچ کس نمی افتاد و نیفتاد از جمله برای خودم.
امروز می خواهم از یک فکر پوچ و بی فایده ی دیگر در سن نزدیک به هفتاد دست بردارم و آن حمایت از شاهزاده رضا پهلوی ست. بله بله! آدم می تواند در هر سنی دست از افکار بیخود خودش بر دارد.
از دیشب که شروع کردم به دست شستن از این فکر، تا این لحظه دچار چند گرفتاری ذهنی شدم گفتم اینجا بنویسم شاید صاحبان افکار شاهزاده ستیز و جمهوری خواه به من کمک کنند من مثل زمان دست برداشتن از افکار کمونیستی ام احساس هیچ خلاِء و کمبودی نکنم.
با حذف نام شاهزاده و پهلوی ها، یکهو دیدم ای بابا! باید صد سال از تاریخ ایران را از ذهن ام پاک کنم!
اگر جوانی از من بپرسد که آقای سخن ایران را کی به سمت پیشرفت و ترقی برد؟ آیا رضا شاه پهلوی با کارهایی که کرد ایران را به سمت ترقی برد یا به سمت بدبختی و فلاکت، مجبورم جواب بدهم:
«رضا شاه پهلوی؟! رضا شاه پهلوی دیگر کیست؟ ما اصلا چنین کسی را نداشته ایم و این چیزها هم که می بینید در دوره ی یک بابایی که قزاق بوده و بعد از قاجار خودش را شاه نامیده به وجود آمده همینجوری خود به خود به وجود آمده. برداشتن حجاب از سر زنان، حاکم کردن قانون و قوه ی قضاییه و بیرون کشیدن قدرت از دست آخوندها، تاسیس دانشگاه، تاسیس نیروی هوایی، تار و مار کردن اشرار و تجزیه طلبان، و هزار کار مثبت دیگر که انجام شده، همینجوری از آسمان هفتم بر زمین نازل شده و این آقای پهلوی اصلا کاره ای نبوده!
بعد اگر جوانی دیگر از من بپرسد که در زمان فرزند رضا شاه پهلوی، یعنی محمد رضا شاه پهلوی چی؟ این همه پیشرفت، این همه سازندگی، این همه آزادی اجتماعی، حق رای زنان، حق وکیل و وزیر و قاضی شدن زنان، رشد با سوادی، اجرای تک تک مواد انقلاب سفید، تا حتی مرحله شیر و موز دادن «روزانه» به دانش آموزان در دورترین روستاهای ایران، تا مرحله ی بیمه همگانی، بیمه ی دانش آموزان، و هزار هزار پیشرفت عجیب غریب اجتماعی، این ها هم از آسمان نازل شد و چیزی به نام پهلوی وجود نداشت، و مردم ماشین شاه و فرح را موقع خروج طفل تازه به دنیا آمده شان از بیمارستان تا محل کاخ سر دست بلند نکردند و ماشین روی دست های مردم حرکت داده نشد، و ما در زمان این آقا در نزد دنیا آبرو و حیثیت نداشتیم و زن و بچه ی او مایه افتخار و مباهات ما ایرانیان در سراسر دنیا نبودند، لابد باید جواب بدهم این ها که می گویی یعنی چه؟ اگر جای این ها ملا محمد عمر هم بود همین اتفاق ها می افتاد و اصلا این کلمه ی پهلوی چیست که افتاده سر زبان مردم و این ها اصلا برای مردم ایران وجود نداشتند و ندارند و اصلا هیچکس به یاد این چیزها نیست....!
امروز هم که می خواهم قاطعانه دست از نام پهلوی و دست از وجود کسی به اسم شاهزاده رضا پهلوی بردارم خب ده ها نفر از من سوال می کنند آیا فکر می کنی رضا پهلوی با این اسم و رسم و متعلق بودن به چنین خانواده ی ایران ساز ی، کسی که امروز آرزوی آینده ای را دارد که نه تنها تمام چیزهای ۴۶ سال پیش به سر جای خود برگردد بلکه ایران را به دمکراسی و سکولاریسم و آزادی و پیشرفت و عزت که ادامه ی راه پدر و پدر بزرگ اش است برساند و او که بر اساس سوابق ممتد تاریخی و شناخت مردم از او و خانواده اش می آید که این کار را بکند با قربانعلی ممقانی پشتکوهی همسطح است و با حذف نام پهلوی از افکار و آینده نگری هایت اتفاقی برای کسی، برای خودت، برای جامعه ی ایران، برای آینده ی ایران نمی افتد و خلایی در هیچ چیز ایجاد نمی شود و به جای این شخص باید دنبال رییس جمهور کردن ممقانی پشتکوهی بیفتیم که امروز هم اتفاقا یکی شبیه او که به مترصد، متر۱۰۰ می گوید رییس جمهور کشور است و اینجوری همه چیز درست می شود و ما دچار یک بچه دیکتاتور جدید و تازه از راه رسیده نمی شویم، والله مانده ام به این چیزها چطوری جواب بدهم!
هیچی دیگه! انگار حذف پهلوی و رضا پهلوی، یخرده خلاء در همه چیز ما ایرانیان به وجود می آوَرَد بنابراین صبر می کنم ببینم کسانی که به خون پهلوی ها و رضا پهلوی تشنه هستند یک بابایی را که در سطح و اندازه شاهزاده باشد و مردم او را بشناسند و به او و خانواده اش علاقه داشته باشند به اسم و رسم معرفی می کنند تا من این خلاء را از بین ببرم یا نه! :)