پادشاهی و سلطنت، با حقوق منافات دارند و با آن در تضاد هستند.
در عصر بحران مشروعیت ساختارهای قدرت موروثی و اقتدارگرایانه، سخن گفتن از جمهوریخواهی دیگر نه فقط یک موضوع بحث، و یا یک موضع سیاسی، که ضرورتی تاریخی برای استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری است.
اما جمهوریخواهی چیست؟ آیا صرفاً مخالفت با سلطنت است؟ یا چشماندازی ایجابی نیز دارد؟ و مهمتر از همه، چرا جمهوریخواهان باید «فعالتر» شوند؟
جمهوریخواهی را میتوان در دو ساحت اصلی بررسی کرد:
❊ ساحت سلبی:
نفی سلطنت، استبداد، تمرکز قدرت، و هر شکل از حاکمیت غیرپاسخگو و غیرمنتخب. در رابطه با این ویژگیهای سلبی، فراوان بحث شده است. ولی آنها که کمتر مورد بحث قرار میگیرند، از این قرار هستند:
نفی وابستگی به قدرتها، (قدرتهای داخلی و خارجی، قدرتهای دولتی و غیردولتی، قدرتهای غربی و شرقی) این ویژگی سلبی را مردم در خیابانها با صدای بلند گفتند: پشت به قدرت
نفی هرگونه نظر و توجیهپردازی برای تکهپاره کردن میهن، نفی جداییطلبی، نفی تجزیهطلبی، نفی فدرالیسم برای ایرانِ امروز که چیزی به غیر از یک تزویر و اسمِ رمز برای تجزیهطلبی و جداییطلبی نیست. افراد و گروههایی که میدانند بدون پشتیبانی قدرتهای خارجی، از خود هیچ ندارند، و خود هیچ نیستند، برای خود ولایت مطلقه بر جان و مال و ناموس مردم مرزنشین ایران متصور هستند،
❊ ساحت ایجابی
تأسیس نظامی که مبتنی بر مشارکت، شفافیت، پاسخگویی، چرخش تصدی مقامها، و حاکمیت قانون باشد: یعنی جمهوریت مردمسالار، یعنی ولایت جمهور مردم.
این ویژگی ایجابی را مردم در خیابانها با صدای بلند گفتند: روی به ملت، همکاریهای هرچه گستردهتر برای هرچه فراگیرتر کردن جنبش خودجوش و اتحاد حول محور حقوق
جمهوریخواه کسی است که همزمان با رد هر شکل از حکومت غیردموکراتیک، به استقرار نظامی باور دارد که در آن مردم نه تنها «انتخابکننده»، بلکه «ناظر» و «مشورتدهنده» و حتی «تصمیمگیر» باشند. در یک نظام دموکراتیک، همان قدر که انتخاب کردن مقامات مهم است، توانایی مردم برای عزل آنها نیز بیار مهم است.
❊
مخاطب من در مبحث جمهوریخواهی، بیشتر عموم مردم و جامعهی مدنی است، تا سیاستمداران و جامعهُ سیاسی.
برای برخی، جمهوریخواهی گفتمانی مختص فعالان سیاسی و کنشگران «اپوزیسیون» تلقی میشود، و جامعهُ مدنی و مردم نقشی به غیر از تماشاگران منفعل ندارند. اما حقیقت آن است که جمهوریخواهی باید به گفتمان عمومی جامعه مدنی تبدیل شود. یعنی هر شهروند دغدغهمندی که خواهان سرنوشتهای خوب و خوبتر برای وطن خود، و برای هموطنان خود در این زمان و در نسلهای آینده است، در هر جایگاهی از جامعه که قرار داشته باشد به نقش و وظیفهی خود برای مشارکت در ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر آگاه است.
برای فعال شدن گفتمان جمهوریخواهی، راههایی روشن و قابل اجرا در جامعه مدنی وجود دارد:
گفتگو: ترویج مفاهیم جمهوریت، مشارکت، و نظارت عمومی در محافل، رسانهها، و شبکههای اجتماعی
تشکلیابی: هستههای همکاریهای مردمی، تقویت نهادهای صنفی، شوراهای مستقل، و سازمانهای غیردولتی که بر پایه مشارکت داوطلبانه و انتخابی عمل میکنند
افزایش آگاهیهای سیاسی عمومی: آموزش همگانی درباره حقوقِ پنجگانه (۱-حقوقِ بشر، ۲-حقوقِ شهروندی، ۳-حقوقِ ملی، ۴-حقوقِ بینالمللی، ۵-حقوقِ طبیعت)، سازوکارهای انتخاباتی، و مبانی دموکراسی
نقد صریح و سازنده قدرت: پرسشگری و شفافسازی از عملکرد هر نوع قدرت (قدرتهای داخلی، و قدرتهای خارجی، و قدرتهای دولتی، و قدرتهای غیردولتی، و قدرتهای شرقی، و قدرتهای غربی) ،،، فارغ از گرایش آن قدرتها
هدف، حقوقمداری و خشونتزدایی و حرکت به سوی جمهوری مشارکتیِ مشاورتیِ مستقیم، با استفاده از وسیلهها و روشهایی که با آن هدف خوانایی دارند. گر چه راهی بس طولانی برای رسیدن به جمهوری مشارکتیِ مشاورتیِ مستقیم داریم، ولی اندیشیدن به آن هدف، از همان ابتدا دید دیگری به جمهوریخواهی و جمهوریخواهان میدهد.
ما در آغاز قرنی هستیم که مردمسالاری غیر مستقیم، با واسطهُ انتخاب نمایندگان دیگر کفایت نمیکند. امروز جهان به سوی شکلهای نوینتری از دموکراسی حرکت میکند:
دموکراسی مشارکتی (در تصمیمگیریها)، مشورتی (با مردم و نهادهای مدنی و تخصصی)، و حتی مستقیم (از طریق رأیگیریهای عمومی، پلتفرمهای آنلاین، بودجهریزی مشارکتی و...).
در تمامی شکلهای نوینتری از مردمسالاری، برای اینکه مردم سالار بشوند، افکار عمومی باید با هم دربیامیزند. برای سیر آزاد و مستقل خبرها و نظرها و علم و دانشها و... مدیران و گردانندگان رسانههای ملی همگانی باید مستقیما توسط خود ما مردم انتخاب بشوند، تا مستقیما به ما مردم پاسخگو باشند. طرح «رسانههای ملیِ همگانی به مثابه شاخهی چهارم دولت» و ملحوظ شدن آن در قانون اساسی موقت و دائم، بیش از پیش ضروری است.
جمهوریخواهی قرن بیستویکم، فقط حذف سلطنت نیست؛ ساختن ساختاری نوین برای حضور دائمی و فعال مردم در تمام سطوح تصمیمگیری است.
دعوت به کنش
امروز بیش از همیشه به کنشگری جمهوریخواهانه نیاز داریم، نه فقط برای گذار و براندازی رژیم ولایت مطلقه، بلکه برای ساختن آیندهای که در آن، «مردم» نه فقط منشأ حقانیت و مشروعیت دولت، بلکه صاحبان واقعی دولت باشند.
اگر ما مردم جمهوریخواهی را از انحصار جامعهُ سیاسی بیرون، و به درون جامعه مدنی بیاوریم، آنگاه از گفتمانی نخبهگرایانه به جنبشی اجتماعی بدل خواهد شد؛ جنبشی که راه را برای گذار به دموکراسی، نه فقط هموار، که همگانی میکند.
علی صدارت

آیا ویتالی به خانه اش برگشت؟ ابوالفضل محققی