صادق زیباکلام
هرقدر که از مذاکرات میان ایران و آمریکا میگذرد، کفه درستی شرطبندی من به روی توافق سنگینتر میشود. صدالبته که هیچچیز را تا دقیقه آخر نمیتوان قطعی گرفت؛ اما همه شواهد و قرائن حکایت از توافق مینمایند. همه حرف من از ماهها قبل که موضوع مذاکرات مطرح گردید و گفتم "حیف که شرطبندی در جمهوری اسلامی مجاز نیست والا هرچه داشتم بروی توافق شرطبندی میکردم"، آن بود که هیچیک از طرفین مناقشه، نه ترامپ و نه رهبری خواهان درگیری نیستند. البته هرکدام دلائل خودشان را برای اکراه از درگیری دارند.
ترامپ به خاورمیانه بهعنوان یک بازار بزرگ و ثروتمند برای اقتصاد آمریکا مینگرد. در نتیجه درگیری نظامی آخرین چیزی است که به دنبال آن است. ایران هم میداند که اگر درگیری نظامی صورت بگیرد، حتی اگر پیشبینی غمانگیز من که "یک تیر چراغبرق هم در ایران سالم نمیماند" اتفاق نیفتاد، حداقلش این است که امکان موفقیت نظامی ایران زیر صفراست.
درعینحال هم در واشنگتن و هم در تهران جریاناتی هستند که برعکس ترامپ و رهبری از برخورد نظامی استقبال میکنند. همه آنان که در آمریکا و درمجموع در غرب به چیزی کمتر از سرنگونی ج.ا رضایت نمیدهند خواهان برخورد نظامی هستند که شاید در جریان آن نظام سقوط نماید. اسرائیلیهای تندرو البته مسئلهشان متفاوت است.
آنان معتقدند که ایران به واسطه شرایط دشواری که در آن قرار گرفته، از جمله حضور ترامپ، ممکن است محدودیتهای هستهای را بپذیرد. اما چند صباح بعد که وضعشان عوض شود مجدداً خواهند رفت به دنبال تولید بمب بنابراین بهتره که یکبار و برای همیشه درخت هستهای ایران را ریشهکن سازیم.
در ایران مخالفین توافق دو گروه هستند. نخست آنان که همچنان به دنبال رؤیاهای انقلابی هستند؛ محور مقاومت، نابودی اسرائیل، دشمنی با آمریکا، صدور انقلاب، استکبارستیزی و سایر آرمانهای انقلابی. گروه دوم جریاناتی هستند که نفعشان در دشمنی و برخورد با آمریکا هست.
هم به واسطه تثبیتشان در قدرت و هم کسب منافع اقتصادی در نتیجه دورزدن تحریمها. طبیعی است که وقتی چهرهای همچنان به دنبال "مرگ بر آمریکا" است نمیتوان گفت که به واسطه ایدئولوژی است یا حفظ منافع اقتصادی و تثبیت جایگاهش در ساختار قدرت. بماند این واقعیت که "مرگ بر آمریکا" بهجز مصیبت، هیچ نفعی در این 46ساله برای منافع ملی در برنداشته.