بابک صفاری - ویژه خبرنامه گویا
حتی اگر فرض کنیم همین امروز حملات اسرائیل، آمریکا و کشورهای اروپایی به ایران متوقف شود و نظام جمهوری اسلامی به رهبری شما بتواند به نوعی باقی بماند، دیگر تردیدی نیست که اقتدار پیشین خود را از دست دادهاید. در میان هوادارانتان نیز، آن جایگاه رفیع و عنوان "رهبر عالی کشور" با هنگفتترین هزینه، عملاً فرو ریخته است.
اما با وجود همهی اینها، یک توصیهی جدی برای شما دارم. تاریخ جمهوری اسلامی ـ که عمدهی آن در دوران رهبری شما رقم خورد ـ اکنون به پایانی غمبار رسیده است. شما، آنچه را باید نمیکردید، انجام دادید؛ آنچه را باید میشنیدید، نشنیدید؛ و آنچه را باید میشناختید، نشناختید.
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت...
در این بزنگاه خطیر، قصد ندارم قصورها و تقصیرهای شما را یکبهیک برشمارم؛ نه سودی دارد و نه اکنون زمان آن است. آنچه اما رخ داده، جای هیچ انکاری ندارد: پایان یک نظام حکمرانی به نام جمهوری اسلامی ایران.
شما هنوز زندهاید و هنوز میتوانید تصمیمی بگیرید که شاید تاریخ را اندکی آرامتر کند.
تفویض اختیارات رهبری به نظامیان ـ چنانکه در اخبار آمده ـ نهتنها تصمیمی اشتباه، بلکه اقدامی بس خطرناک و زمینهساز یک فاجعه ملی است. نیروهای مسلح باید از ساختار مدنی کشور فرمان ببرند، نه آنکه خود به فرماندهی تصمیمات سیاسی در بحرانیترین شرایط تبدیل شوند. این تصمیم شما به همان اندازه نادرست است که پیشتر ورود نیروهای نظامی به اقتصاد کشور و نابود کردن ظرفیتهای مولد ایران نادرست بود.
اگر آن خطاها در گذشته بهواسطهی ظرفیتهای بالای کشور قابل تحمل بود، امروز دیگر جبرانپذیر نیستند. شرایط فعلی هر اشتباهی را به فاجعهای فوری و ویرانگر تبدیل خواهد کرد.
از سوی دیگر، سکوت و آرامش نسبی چین و روسیه را نباید به معنای بیطرفی یا حمایت تفسیر کرد. این دو کشور، با ظرافتی خطرناک، آرامش خود را حفظ کردهاند تا آمریکا را درگیر جنگی فرسایشی و باتلاقگونه در منطقه کنند؛ جنگی که سربازانش نه روساند و نه چینی، بلکه ایرانیاند. تسلیح و تشویق نظامیان ایران ـ که شما بخشی از اختیاراتتان را به آنان واگذار کردهاید ـ میتواند در عمل سربازگیری برای جنگی نیابتی از سوی پکن و مسکو باشد؛ جنگی تا آخرین سرباز ایرانی، و به قیمت ویرانی کامل سرزمین ایران.
پیشنهاد میکنم، پیش از فروپاشی کامل اقتدار نظامی کشور و آغاز تجزیهی سرزمینی، اختیارات خود را به شورایی از اندیشمندان و فرهیختگان کشور ـ که خوشبختانه کم نیستند ـ واگذار کنید. شورایی که بتواند با در دست گرفتن کنترل نیروهای مسلح، زمینهی پایان درگیریها، توقف حملات، تشکیل مجلس مؤسسان، و برگزاری همهپرسی تحت نظارت بینالمللی را فراهم آورد تا مردم ایران خود نوع حکومت آیندهشان را انتخاب کنند.
این همهپرسی را دلسوزان کشور سالها پیش به شما توصیه کردند، اما شما عقلانیت عموم مردم را فاقد صلاحیت دانستید. اکنون اما، این تنها گزینهی پیشرو برای جلوگیری از فروپاشی سرزمینی در ایران است. میتوانید حتی شرط بگذارید که گزینهی جمهوری اسلامی ایران در صدر گزینههای مطرحشده در این همهپرسی باشد.
جناب آقای خامنهای، تاریخ بیرحمانه قضاوت میکند؛ خاصه این دوران که با ریزترین جزئیات در حافظهی ابدی ثبت شده است. اجازه دهید دستکم ثبت شود که شما، در بحرانیترین لحظات، عقلانیترین تصمیم را گرفتید.
افرادی مانند حسین شریعتمداری، محسن رفیقدوست، محمدباقر قالیباف، یا برخی خارجنشینان مانند علی علیزاده، یوسف عزیزی و داریوش سجادی، که در آسایش نشستهاند و شما را به مقاومت بیپایان و فدا کردن بیشتر بنیهی اقتصادی و نظامی کشور تشویق میکنند، دوستان شما نیستند. آنان، همچون بسیاری از سرداران سپاه و مشاوران فعلی، هم دشمن شما هستند و هم دشمن این کشور.
اکنون زمان تصمیمی عاقلانه و کمهزینهتر برای ایران فرارسیده است.
تاریخ ۴۶ سالهی انقلاب اسلامی، بیتردید، موضوع هزاران مقاله و کتاب و تحلیل خواهد شد. اما آنچه میتواند نام شما را ـ با همهی نقشتان در این فرجام تیره ـ به عنوان فردی که در لحظهی آخر اندیشید و ملاحظه کرد، ثبت کند، همین تصمیمیست که اکنون در توان شماست.
در هرکجا که هستید، دستخطی بنویسید؛ و بر اساس قانون اساسی، اختیارات رهبری را به شورایی موقت از دلسوزان و خردمندان واگذار کنید. نیروهای مسلح، پلیس، سپاه، بسیج و دولت را موظف به تبعیت از این شورا نمایید.
شاید دخالت فرزندان شما در شکل گرفتن، و نه عضویت در چنین شورایی، نیکترین اثری باشد که در تاریخ حکمرانیهای از میان رفتهی این کشور کهن و زخمخورده، به جا مانده است اگر اکنون تصمیم بگیرید
جناب آقای خامنهای، حملات کور به کشتیها، ناامن کردن خلیجفارس، و حمله به پایگاههای آمریکایی نهتنها موجب نجات جمهوری اسلامی نخواهد شد، بلکه کشور را به سوی ویرانی، و آیندهی مردم این سرزمین را به سوی تباهی خواهد کشاند.
به تاریخ شکستها نگاه کنید، و عبرت بگیرید.