Friday, Jun 6, 2025

صفحه نخست » لغو کامل غنی‌سازی سرنوشت مذاکرات را تعیین نمی‌کند

frnd.jpgفرخ نگهدار، در تحلیلی برای انصاف نیوز، به موضوع مذاکرات ایران و امریکا پرداخته و نوشته است:

برخلاف برخی تیترسازی‌های رسانه‌ای، «غنی‌سازی محدود» یا «لغو کامل غنی‌سازی» سرنوشت مذاکرات را تعیین نمی‌کند. سرنوشت مذاکره را «سرنوشت دعوای استراتژیک در کاخ سفید» تعیین می‌کند. نتانیاهو، و همدستان نئوکان او در کاخ سفید، سرسختانه می‌کوشند غنی‌سازی کلاً تعطیل شود و در عوض هیچ تحریمی تعلیق نشود. برای آن‌ها شکست مذاکرات ایران و امریکا و ادامه تخاصم میان دو کشور یک هدف استراتژیک و یک راه نجات است. تاکتیک تبلیغی حامیان اسرائیل امروز این است که فضای مذاکره ایران و امریکا حول «غنی‌سازی آری - غنی‌سازی نه» متمرکز گردد و موضوع تحریم‌ها به حاشیه رانده شود.

علت اصلی تردید در توفیق مذاکرات هسته‌ای خوشبختانه حالا دیگر در ایران نیست. در ایران هم حکومت‌گران و هم مردم خواهان مذاکره و توافق‌اند؛ البته مشروط به این‌که به تهدید نظامی متکی نباشد و به برداشتن تحریم‌ها منتهی گردد. این‌که جمهوری اسلامی توافقی را امضا کند که طی آن تحریمی برداشته نشود، غیرقابل‌تصور است. تاکتیک تبلیغی ایران باید حول «انعطاف حداکثری در برنامه هسته‌ای در برابر لغو حداکثری تحریم‌ها» متمرکز شود.

واقعیت این است که بود و نبود «غنی‌سازی محدود ۳ درصدی» در خاک ایران نه در استراتژی ایالات متحده اهمیت تعیین‌کننده دارد و نه برای اسرائیل تهدیدی موجودیتی است. در حالی که عادی‌سازی روابط با ایران و بازگشایی سفارت‌خانه‌ها نه فقط برای ایران و امریکا، بلکه برای تمام کشورهای منطقه، به‌ویژه اسرائیل، حائز اهمیت استراتژیک است. خوشبختانه برخلاف ده‌سال پیش (مذاکرات برجام)، نظر به برنامه‌های ترامپ برای روسیه و خلیج فارس، برای منافع روسیه، این بار تنش‌زدایی در روابط ایران و امریکا، شرطی الزامی است. جز اسرائیل هیچ کشوری در منطقه نیست که خواهان بر هم خوردن مذاکرات ایران و امریکا باشد.

بنا به خبرها غنی‌سازی هنوز یک موضوع داغ چانه‌زنی است. یک نگرش ممکن است گره زدن ابعاد برنامه هسته‌ای با میزان کاهش تحریم‌ها را دنبال کند. این نگرشی «تهدیدمحور» است. حال آن‌که هنر سیاستِ صلح این است که طرف مقابل متقاعد شود که به کشور شما به‌مثابه یک فرصت نگاه کند. این فرض اشتباه است که امریکا از گسترش تحریم‌ها سود می‌برد.

سود کشورها در افزایش سطح تجارت، در گسترش روابط متعادل اقتصادی و فرهنگی است. بود و نبود «غنی‌سازیِ محدود» نه برای ایران مسأله حیاتی است نه برای امریکا. این اختلافی محوری نیست و نباید محوری شود. هرچند که در برخی سخنان مسئولین در ایران متأسفانه مسأله لغو تحریم‌ها مرکزی نیست و بود و نبود غنی‌سازی مسأله محوری است. انتظار این بوده و هست که مسئولین جمهوری اسلامی ایران مکرر اعلام کنند که اگر ایالات متحده امریکا تعهد کند که همه تحریم‌های اقتصادی علیه کشور ما را لغو می‌کند، چنان‌که با سوریه کرد، ایران آمادگی کامل خواهد داشت که در زمینه فعالیت‌های هسته‌ای انعطافی حداکثری نشان دهد.

ما در عصری به سر می‌بریم که «دیپلماسی عمومی» به اندازه «دیپلماسی محرمانه» اهمیتی توافق‌ساز یا توافق‌سوز یافته است. برای آقای ترامپ حیثیتی است که به مخاطبین و مخالفین بگوید به توافق بهتری از برجام دست یافته. برای جمهوری اسلامی هم حیثیتی است که نشان دهد که بهای گزاف پرداخت‌شده برای پیشبرد برنامه هسته‌ای پوچ نبوده و ایستادگی بر سر «حق غنی‌سازی» ثمر داده است. این‌که مسئولان کشور تبلیغ کنند که بهره‌های غنی‌سازی برای اقتدار کشور زیان تحریم‌ها بر اقتصاد کشور را جبران می‌کند فقط تحریف حقایق نیست. این رویکرد ضربه‌ای کشنده به حمایت مردم از مذاکره و توافق است. لغو تحریم‌ها برای توسعه کشور حیاتی است. در حالی‌که تعلیق غنی‌سازی نه بازگشت‌ناپذیر است و نه حیات کشور را مورد تهدید قرار می‌دهد. تعلیق غنی‌سازی حداکثر یک عقب‌نشینی تاکتیکی است.

اما در این میان صلح‌جویان، میهن‌دوستان در دو کشور، و نیز دموکراسی‌خواهان ایران، باید بر ضرورت «توافق» تأکید کنند. توافقی که خطر جنگ را از سر کشور، بار تحریم را از دوش مردم بردارد و به بازگشایی سفارتخانه‌های دو کشور منتهی گردد.

اگر مشوق‌ها و اراده رسیدن به توافق در دو حکومت به حد کافی قوی باشد، شک نباید کرد که «راهی» برای پاسخ‌گویی هر دولت به ملت خویش پیدا خواهد شد. نمونه‌های فرضی از این‌گونه «راه‌حل»ها:

نمونه اول: به خاطر اعتمادسازی، اختلاف بر سر غنی‌سازی مرحله‌به‌مرحله رفع می‌شود. مثلاً در مرحله اول غنی‌سازی در داخل خاک ایران به‌شدت محدود می‌شود و پروتکل الحاقی، به شمول بازرسان امریکایی به اجرا گذاشته می‌شود. اما پس از تشکیل یک کنسرسیوم از همسایگان، غنی‌سازی به آن کنسرسیوم منتقل می‌شود.

نمونه دوم: طبق یک توافق‌نامه زمان‌مند، ایران داوطلبانه، و صرفاً برای اعتمادسازی، غنی‌سازی در خاک خود را متوقف می‌کند، و هم‌زمان امریکا تحریم‌های عمده، به شمول نفتی و بانکی، را لغو می‌کند. در مقابل امریکا حق مسلم ایران، به‌مثابه یک عضو MPT، برای غنی‌سازی اورانیوم را به رسمیت می‌شناسد. (مدل ۸۲)

نمونه سوم: طرفین توافق می‌کنند که هم‌زمان تمام فعالیت‌های هسته‌ای ایران و تمام تحریم‌های یک‌جانبه امریکا قطع می‌شود. اما پس از توسعه تجارت و روابط اقتصادی بین ایران و امریکا و کشورهای منطقه، حق ایران برای ازسرگیری فعالیت‌های هسته‌ای، بر اساس توافق آژانس هسته‌ای و زیر نظر آن تضمین خواهد شد.

به این ترتیب «راه» وجود دارد اگر اراده‌ای برای توافق وجود داشته باشد. به این ترتیب مسأله غنی‌سازی یک مشکل حل‌نشدنی نیست. جای مانور هم برای ایران کم نیست.

در مقاله قبلی با عنوان «انتظار ایران از مذاکرات» (شرق ۲۴ اردیبهشت) جایگاه ایران در استراتژی دولت تازه در امریکا و تمایل ترامپ به تغییر رویکرد نسبت به ایران با تفصیل بیشتر تشریح شد. به هر تقدیر امروز کسی بر ایالات متحده حاکم شده که خلیج فارس را نگین جهان، یا بزرگ‌ترین خوان نعمت، تلقی می‌کند؛ کسی که نه با اتحادیه اروپا و نه با هیچ قدرت دیگری، حتی با اسرائیل، نه وفاداری دارد و نه منافع مشترک ذاتی؛ کسی که به همه قدرت‌ها به چشم مشتری نگاه می‌کند و برای مذاکره و توافق با هر قدرتی هیچ منعی یا مشکلی ندارد. به همین دلیل خشم و نفرت تمام احزاب و گرایش‌های سنتی و قدرتمند در اروپا و در امریکا از ترامپ فزاینده است.

اصلاً معلوم نیست که سیاست‌های او بتواند برای امریکا افق‌گشایی کند یا حتی ماندگار شود. در واقع یک وضعیت استثنائی پدید آمده که روسیه، ایران و کشورهای نفت‌خیز خلیج فارس، شاید هم ترکیه از آن بهره می‌گیرند.

به شهادت تاریخ در تمام طول این ۷۷ سال اخیر دولت اسرائیل صاحب‌نفوذترین دولت خارجی بر کاخ سفید و کنگره در تدوین سیاست‌های خاورمیانه‌ای امریکا بوده است. نفوذ و قدرت اقتصادی کشورهای عرب خلیج فارس بر کاخ سفید حتی با ده‌سال پیش هم قابل‌قیاس نیست. از سوی دیگر در غلطیدن اسرائیل به قتل‌گاه غزه، حکمرانان آن کشور را به سوی انزوایی مرگبار سوق داده است. شمار کشورهایی که خواهان پیگرد جنایی آن حکمرانان می‌شوند فزاینده است. فرو رفتن اسرائیل در مرداب غزه از یک سو و افزایش نفوذ و قدرت کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، از سوی دیگر مانع از آن‌ست که اسرائیل مثل ده‌سال قبل مذاکره و توافق ایران و امریکا را بر هم بزند، چه از راه لابی‌گری چه با حمله به ایران.

بر اساس آن‌چه تا این‌جا تحلیل شد، جمع‌بندی‌ها و توصیه‌های سیاست‌گذاری زیر حاصل می‌شود:

۱. راه‌گشایی برای هرگونه تمایل به همکاری اقتصادی:

چنان‌چه اراده حاکم بر امریکا خواهان تغییر بنیادین رویکرد نسبت به ایران، یعنی برداشتن تحریم‌ها، راه‌گشایی برای شروع همکاری‌های اقتصادی با ایران باشد، جمهوری اسلامی به‌جاست اکیداً مواظبت کند موضوع غنی‌سازی شانس آغاز همکاری‌های اقتصادی میان دو کشور را از بین نبرد. توجه کنیم که دانشمندان هسته‌ای ما همچنان هستند و لذا تعلیق غنی‌سازی در عمل بازگشت‌پذیر است.

۲. رفع تهدید در برابر رفع تهدید:

چنان‌چه اراده حاکم بر امریکا درهای همکاری اقتصادی را به هر دلیل باز نکند، یا به علت فشارهای داخلی یا خارجی نتواند برای مناسبات دیپلماتیک بین دو کشور راه‌گشایی کند، طبعاً ابعاد برنامه هسته‌ای ایران و میزان برداشته‌شدن تحریم‌ها به یکدیگر گره خورده و موضوع اصلی چانه‌زنی خواهند بود. در چنین شرایطی حتی «یک توافق محدود و موقت» هم به مراتب برای کشور ما سودمندتر از شکست کامل مذاکرات خواهد بود.

۳. دیپلماسی فعال منطقه‌ای:

برای این‌که در واشنگتن تمایل به توافق با ایران تقویت شود، ایران باید تمام ظرفیت‌های خود برای تحکیم مناسبات با سایر بازیگران منطقه‌ای بسیج کند. تمام کشورهای کوچک و بزرگ در منطقه خاورمیانه، هم مناسبات امنیتی تنگاتنگ با امریکا دارند و هم بر سیاست منطقه‌ای آن کشور تأثیرگذارند. آن‌ها باید در عمل ببینند که جمهوری اسلامی ایران فقط مناسبات و همکاری‌ها را با دولت‌های حاکم بر هر کشور، از جمله در عراق و سوریه و لبنان، پی می‌گیرد. به‌علاوه آن کشورها باید متقاعد شوند که ایران در قبال مسأله فلسطین و جنگ غزه، از راه‌حلی حمایت خواهد کرد که مورد توافق و حمایت دیگر کشورهای منطقه است.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy