درباره قتل دختری به نام الهه
امیر جدیدی
«۱۲ مرد خشمگین» یک فیلم است. داستانش در یک اتاق هیئت منصفه میگذرد. ماجرای فیلم قصه جوان هجدهسالهای است که متهم به قتل پدرش است. اگر گناهکار شناخته شود، اعدامش میکنند.
دادگاه تمام میشود و دوازده عضو هیئت منصفه به اتاقی میروند تا درباره رأی نهایی تصمیم بگیرند. ظاهراً همه چیز روشن است؛ تمام شواهد علیه پسر است و بیشتر اعضا متقاعد شدهاند که او قاتل است. با شروع رایگیری اما...
نمیخواهم در مقام اسپویلر بنشینم و سیر تا پیاز فیلم را تعریف کنم. حرف دیگری دارم. این روزها دختری به اسم الهه به قتل رسیده است. داستان هم دردناکتر از آن است که بخواهم شما را به آرامش دعوت کنم.
اما ورود برخی ناظران به قضیه طوری است که به هیچ وجه عادی به نظر نمیرسد. این روزها سیل عظیم از مردمی میبینم که در مقام کارشناس صحنه قتل، کارشناس قضایی، هیئتمنصفه و قاضی نشستهاند و حکم میدهند و...
متوجه جریحهدار شدن روان جامعه هستم اما یک لحظه صبر کنید. به این فکر کنید که چرا این حجم از نگاه متوجه این اتفاق شد. واقعیت این است که در این سالها از این اتفاقها کم نیفتاده است. اصلاً اگر یک روز پای صحبت کارشناسهای پلیس بنشینید یا حتی صفحه حوادث روزنامهها را ورق بزنید عرضم را تایید میکنید.
عدهای اینفلوئنسر که حتی به مرگ یک دختر هم به چشم فالوئر و لایک نگاه میکنند و رفتار و کردار و پیشینهشان نشان میدهد که اپسیلونی دغدغه حقیقت ندارند. نمیخواهم جای مرد شماره ۸ فیلم «۱۲ مرد خشمگین» بنشینم و رای تان را عوض کنم.
میخواهم بگویم یک لحظه صبر کنید... اصلاً یک نفس عمیق بکشید و اجازه بدهید کسانی که به قضیه نزدیکترند و صلاحیت دارند جوانب ماجرا را مورد بررسی قرار دهند. بگذارید یک گزارش دقیق و بدون احساسات رقیقشده بخوانیم. باور بفرمایید با ردیف کردن کلمات در اینستاگرام هیچ جامعهای درست نشده است.
نه نه هرگز نمیگویم احساساتی نشوید و دلتان نسوزد. حواسم هست روایتی که خواندید دل سنگ را آب میکند اما این را هم بپذیرید اگر به راستی دنبال حقیقتید بگذارید به دور از خشم، تعصب، ترس و احساس ماجرا پیگیری شود.
باور بفرمایید همه اینهایی که بر آتش این ماجرا میدمند دلسوز نیستند برخیشان پشت گوشیهایشان نشستهاند و به نمودار روبهرشد پلتفرمشان چشم دوختهاند.