در پاسخ به مقاله "تأملی در نقش رژیم پهلوی در بروز انقلاب: انقلاب، نه آغاز تباهی، که سرریز تباهی بود"، که تلاش میکند دوران پهلوی را با تکیه بر مفاهیم سانسور، فساد، و نابرابری تبیین کند، مهم است که تصویری مستند و آماری از پیشرفتهای واقعی آن دوران نیز ارائه شود. انقلاب ۱۳۵۷ بیتردید ریشههایی در نارضایتیهای اجتماعی و سیاسی داشت، اما نادیده گرفتن یا تحریف توسعهای که ایران طی حکومت پهلوی تجربه کرد، نیز نوعی بیانصافی تاریخی و سیاسی است.
در ادامه، مروری مستند و آماری بر پیشرفتهای ایران در دوران پهلوی (بهویژه بین سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۷) ارائه میشود:
آموزش و سواد
• نرخ باسوادی:
در سال ۱۳۴۰ نرخ باسوادی حدود ۱۵٪ بود. تا سال ۱۳۵۷، این عدد به حدود ۴۷٪ افزایش یافت (منبع: World Bank, UNESCO).
• دانشگاهها:
تعداد دانشجویان دانشگاهها از حدود ۲۴٬۰۰۰ نفر در سال ۱۳۴۰ به بیش از ۱۷۰٬۰۰۰ نفر در سال ۱۳۵۷ رسید.
دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف)، دانشگاه پهلوی (شیراز)، و دانشگاه ملی (شهید بهشتی) با همکاری مؤسسات غربی مانند MIT تأسیس شدند.
بهداشت و درمان
• امید به زندگی:
در سال ۱۳۴۰ میانگین امید به زندگی در ایران ۴۵ سال بود. در سال ۱۳۵۷ به ۶۰ سال رسید (منبع: WHO).
• مرگومیر نوزادان:
نرخ مرگومیر نوزادان از حدود ۱۷۰ در هر ۱۰۰۰ تولد در دهه ۱۳۳۰ به حدود ۷۰ در سال ۱۳۵۷ کاهش یافت.
• واکسیناسیون و بیماریهای واگیر:
طرحهای گسترده واکسیناسیون باعث کنترل بیماریهایی مثل آبله، فلج اطفال و سل شد.
زیرساخت و توسعه شهری
• برقرسانی روستایی:
تا قبل از انقلاب، بیش از ۴۳٪ روستاها به برق دسترسی یافته بودند، در حالی که در دهه ۴۰ این رقم نزدیک به صفر بود.
• آب لولهکشی:
در ۱۳۵۷ بیش از ۷۰٪ شهرهای بزرگ به آب سالم و تصفیه شده دسترسی داشتند.
• صنایع مادر:
ایجاد کارخانههایی مثل ذوبآهن اصفهان، نیشکر هفتتپه، و پتروشیمی بندر امام، بنیان صنعتیسازی ایران را بنا نهاد.
اقتصاد و درآمد ملی
• رشد تولید ناخالص داخلی (GDP):
ایران در دهه ۱۳۵۰ یکی از بالاترین نرخهای رشد اقتصادی جهان را تجربه کرد، گاه بیش از ۱۵٪ در سال (منبع: IMF، بانک جهانی).
• درآمد سرانه:
از حدود ۲۰۰ دلار در سال ۱۳۴۰ به حدود ۲٬۵۰۰ دلار در ۱۳۵۶ رسید (بر پایه دلار ثابت).
• سرمایهگذاری خارجی:
در سال ۱۳۵۵، ایران سومین مقصد سرمایهگذاری خارجی در آسیا پس از ژاپن و عربستان سعودی بود.
نقش زنان
• حق رأی:
زنان در سال ۱۳۴۱ صاحب حق رأی شدند.
• افزایش اشتغال و تحصیل زنان:
نسبت زنان دانشگاهی از کمتر از ۵٪ در دهه ۴۰ به ۲۲٪ در سال ۱۳۵۷ رسید.
آزادی و سرکوب
نقدی که به ساواک و محدودیتهای سیاسی وارد است، واقعی است. اما ادعای نویسنده مبنی بر اینکه رژیم پهلوی یکی از "سرکوبگرترین" حکومتهای جهان در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ بوده، نیاز به بررسی تطبیقی و تاریخی دارد. در حالی که واقعیت سرکوب سیاسی توسط ساواک، از جمله بازداشت، شکنجه و سانسور قابل انکار نیست، اما اگر ایران را در بستر جهانی آن دوران بسنجیم، این ادعا اغراقآمیز بهنظر میرسد. در همان دههها، کشورهای متعددی در آمریکای لاتین مانند شیلی تحت حکومت پینوشه و آرژانتین تحت ژنرال ویدلا، هزاران نفر را بهصورت سیستماتیک ربوده، شکنجه و اعدام کردند. در آفریقا، رژیم عیدی امین در اوگاندا مسئول مرگ بیش از ۳۰۰ هزار نفر بود، و در آسیا، کشتار بیش از نیممیلیون نفر توسط رژیم سوهارتو در اندونزی در سالهای ۱۹۶۵-۶۶ رخ داد. نقض حقوق بشر در ایران واقعی بود، اما در مقایسه با بسیاری از حکومتهای استبدادی همدوره، از نظر شدت و وسعت، در میان بدترینها قرار نمیگرفت. تحلیل منصفانه، نیازمند مقایسه تاریخی است نه قضاوت ایزوله و ایدئولوژیک.
همچنین، ادعای مطرحشده در مورد "اسراف و بیهودهبودن" جشنهای ۲۵۰۰ ساله نیز باید با درنظرگرفتن دستاوردهای آن بررسی شود. این جشنها که در سال ۱۳۵۰ در تختجمشید برگزار شدند، علاوه بر جنبه نمادین و ملیگرایانه، هدفی راهبردی داشتند: معرفی ایران بهعنوان کشوری با پیشینهی تمدنی بزرگ و جایگاه ژئوپلیتیکی جدید در جهان. بنا بر گزارشهای وزارت اطلاعات و جهانگردی وقت، این جشنها موجب افزایش چشمگیر ورود گردشگران خارجی به ایران شد؛ بهطوریکه تعداد گردشگران از حدود ۲۵۰ هزار نفر در سال ۱۳۴۹ به بیش از ۵۰۰ هزار نفر در سال ۱۳۵۴ رسید و درآمد ارزی قابل توجهی برای کشور به همراه آورد. افزون بر این، حضور بیش از ۶۹ مقام عالیرتبه از کشورهای مختلف جهان، ایران را بهعنوان قدرتی فرهنگی، تاریخی و در حال توسعه در کانون توجه جهانی قرار داد. اگرچه این مراسم پرهزینه بود، اما بازده تبلیغاتی، توریستی و دیپلماتیک آن غیرقابل انکار است.
عامل اصلی شورش تنها نارضایتی عمومی نبود، بلکه دو نیروی بیرونی و درونی در تحریک و هدایت آن نقش جدی ایفا کردند. نخست، سیاستهای غرب، بهویژه آمریکا و بریتانیا، که پس از افزایش قیمت نفت و استقلالطلبی شاه در سیاست خارجی، تمایلات خود را از حمایت مطلق بهسوی مدیریت «گذار» تغییر دادند. شواهد تاریخی از نفوذ مستقیم برخی عناصر اطلاعاتی غربی در دربار، ارتش و حتی رسانههای ایرانی حکایت دارد. برخی فرماندهان ارتش که تا روزهای پایانی از شاه حمایت میکردند، بهیکباره مواضع خود را تغییر دادند. در اسناد منتشرشده از وزارت خارجه آمریکا و گزارشهای سرویسهای اطلاعاتی، بهصراحت از تلاش برای جلوگیری از ظهور "ایرانِ قدرتمند و مستقل در خلیج فارس" سخن به میان آمده است. این دخالتها در تضعیف روحیه نظامیان وفادار، از عوامل کلیدی سقوط سریع نظام پهلوی بود.
عامل دوم، خدعهی کلامی و تبلیغاتی رهبران مذهبی بود که با وعدههای عوامفریبانه نظیر "آب، برق، گاز، نفت مجانی میشود" ذهن بسیاری از مردم، بهویژه طبقات پایین و متوسط را تسخیر کردند. این شعار که بارها از زبان آیتالله خمینی در نوفللوشاتو و بعد از آن تکرار شد، نوعی تصویر آرمانی از جامعهای بدون هزینه و عدالتمحور ارائه میداد که در تضاد کامل با واقعیتهای اقتصادی اداره یک کشور بود. پس از پیروزی انقلاب، نه تنها این وعدهها محقق نشدند، بلکه نظام اقتصادی ایران با مشکلات تورم، کسری بودجه، و کاهش سرمایهگذاری خارجی مواجه شد. بسیاری از مردم که با امید به عدالت اقتصادی به خیابان آمده بودند، با واقعیتی مواجه شدند که نشان میداد انقلاب نهتنها ثروت را عادلانهتر توزیع نکرد، بلکه بسیاری از خدمات عمومی را نیز تضعیف کرد.
جمعبندی
بله، رژیم پهلوی معایبی جدی داشت: تمرکز قدرت، فساد سیاسی، و محدودیت آزادیها. اما تصویر یکسره سیاه از آن دوران، با دادههای مستند تاریخی سازگار نیست. پیشرفتهای عظیم در آموزش، بهداشت، اقتصاد و زیرساخت، ایران را تا مرز صنعتیشدن پیش برد. انقلاب ۵۷، نه فقط واکنشی به استبداد، بلکه توقف ناگهانی این مسیر توسعه نیز بود چیزی که آمار و اسناد معتبر جهانی آن را تأیید میکنند.
هر قضاوت تاریخی منصفانه، باید هم روشناییها را ببیند و هم سایهها را. تاریخ با حذف یک طرف و مطلقسازی طرف دیگر، تبدیل به ابزار ایدئولوژی میشود.

"الهه"عزیز، ابوالفضل محققی