روزی چنین را انتظار می کشم
" نوشته ام را بتمامی پاک می کنم وتمام روز فکرم در گیر این دخترو دختران جوانی است که چنین مظلومانه توسط یک جانی خیابانی وجانیان حکومتی کشته می شوند. از خودمی پرسم آبشخور این همه جنایت ،این همه نابسامانی و اجحاف در حق مردم از کجا سرچشمه می گیرد؟هربار که میخواهم دراین باره بنویسم ده ها چهره زیبا ،شاداب وزیبای دختران سرزمینم ایران که هنوز تلخی ومرارت حکومتی بسی مستبد وزن ستیز نتوانسته شادابی جوانی از آنها بگیرد درمقابل چشمانم ظاهرمی شود.دخترانی که در چهارچوب های تنگ وتحقیر کننده این حکومت کوتوله های تاریخی نمی گنجند. بر نمی تابند این حکومت اسلامی را، این همه عناد را،این همه ستم ،این همه محدودیت ،این همه قوانین زن ستیزانه، این همه وحشیگری در برخورد با جامعه زنانه را.
دختران و زنانی که ببهای جان در مقابل این حکومت ایستادگی می کنند.تصاویر این دختران جوان یک یک از مقابل دیدگانم عبور می کنند از خود سوال می کنم ؟وظیفه جامعه ،وظیفه جریان های سیاسی ،اجتماعی ،فرهنگی و افراددر مقابل این همه بیداد چیست ؟
هیچکس نمی تواند خود را از این همه جنایت که در حق زنان این جامعه صورت می گیرد مبرا بداند و همه چیز را بر گردن حکومت وفرد جانی بیاندازد.
نه !نه !همه ما بگونه ای کم وزیاد مقصران بوجود آمدن چنین جامعه خش،نا امن و پر از شرارت هستیم . مقصریم . پاسخ گو نسیت به نقشی که در قوام گرفتن ، جا افتادن این رژیم سراسر آلوده به چرک وکثافت ،به جنایت وفسادایفا کردیم.
ما خود یک سویه تاریخی این داستان تلخیم . داستان کشور مرد سالار پر تناقضی که از یک سو مردان از بهشت زیر پای مادران سخن می گویند ازحرمت همسر وعشق بدخترانشان و درعین زمان مانند یک مالک زیر عنوا ن ناموس ،زیر عنوان حراست از اخلاق اجتماعی ووپایبدی به اسلام تماشاگر میدان داری مشتی عناصر بی هویت ،لات و طفیلی اجتماعی می شوند که حق حیات از فرزندانشان می گیرند! زیر چتر کثیف ترین حکومت تاریخ ایران که از هیچ جنایتی درحق کودک دهساله گرفته تا دختران وپسران جوانی که خواهان یک زندگی ساده اما معاصر در سیمای جوان امروزی هستند فرو نمی گذارند.
هنوز شهر سیلی خورده در هراس از جانیان حکومتی دم فرو کشیده وناظر ساکت این صحنه های جنایت اند.براستی سهم این ناظران خشمگین اما ساکت در میدان دادن به این حکومت جانی پرور چه میزان است ؟
نقش مردی خود شیفته که خود را ولی امر مسلمین می داند وبرای بکرسی نشاندن فکرهای مالیخولیائی خود که ناشی از قدرت بی پایان نهاده شده توسط دزدان وچپاولگران نشسته بر مجلس مقننه ، دستگاه قضا وقوه اجرائیه که اورا چنین وقیحانه حاکم بر سرنوشت یک ملت کرده ودر سایه آن به چپاول وغارت مشغولند چه میزان است ؟
چه میزان است نقش ان سازمانی که سال هاست از مبارزه برای آزادی سخن می گوید اما در عمل یکی از پرچم داران تحقیر جامعه زنانه است .سازمانی که دنیای زنانه را از زنان گرفته جامه مردانه بر تن آن ها پوشانده ومرزهای حجاب اجباری اش سخت تر از مرزهای جمهوری اسلامیست سازمانی که عملا زیباترین عنصر زندگی انسان یعنی عشق ،تشکیل خانواده ،لذت بدنیا آوردن یک کودک وبزرگ کردن اورا از هزاران زن ومرد گرفته است !چنین سازمانی بنام مخالف جمهوری اسلامی چگونه می تواند منتقد خشونت حکومت اسلامی وخشونت درد آور حاکم شده بر جامعه باشد و چنین جنایتی را محکوم کند ؟
سازمانی که خشونت ، نفرت و خود محور بینی را درتشکیلات خود جاری ساخته چگونه می تواند از عشق وزیبائی سخن گوید ونقشی ولئ کوچک در تلطیف جامعه ای که دارد زیر بار خشونت اقتصاد ی،سیاسی،فرهنگی و اخلاقی خرد می شود داشته باشد؟ خود را الگوئی برای جامعه لطمئه دیده از این همه جریان های سیاسی بداند؟
این سینه دردمند شره شرحه شده از درد واندوه این همه کشتار بکجای این شب تیره بیاویزد قبای ژنده خود را؟
بدیوار سازمان چپی که هنوز افتخار خود را در گذشته ای جستجو می کند که مبارزه خشن مسلحانه را بر جامعه تحمیل می کرد . رابطه عاشقانه دختر وپسر در محدوده سازمانی او می توانست منجر بمرگ گردد که گردید.سازمانی که هنوز قادر نیست تن به قبول اشتباهات گذشته خود بدهد مدال های آویخته برگردن خودرا از خویش جدا کند با نگاهی واقعی وانتقادی به عملکرد خود و گذشته خود منادی نزدیکی به جریان های سیاسی بیک دیگر شود.
زمانی که جریان های سلطنت طلب خود را بری از هر اشتباه در گذشته وحال بدانندوحاضر نشوند بخاطر منافع ملی ،بخاطر ایجاد فضائی دوستانه جهت گفتگو ونزدیکی بهم قدمی بر دارند و هنوز خود را در مقامی بالاتر می دانند چه می شود گفت ؟
آیا شخص آقای رضا پهلوی که امروز از اعتبار بیشتری نسبت به تمامی جریان های مخالف رژیم بر خور دار است نباید نسبت به جایگاه خود واعتبارش بی هراس از ذم افرادی که هنوز امر سلطنت را فرا تر از هر امر دیگرمیدانند وپیش شرط هر ائتلافی را مصادف با رفتن زیراتوریته خود می دانند.قدم پیش نهاده و تعهد عملی خود بمردم ،به میهن ،به تاریخ پرفراز ونشیب سرزمینی که این همه هجوم خودی وغیر خودی را طاقت آورده وروزهای سختی را طی می کند ادا نماید؟
تعهدی نشات گرفته از عشق به مردم وسرزمینی خالی از خشونت ولبریز از عشق و تفاهم آگاهانه .برای انجام چنین تعهدی من ومنیتی وجود ندارد .جز فکر به شادی ورفاه مردم ،جزفکر به سرزمینی فارغ ازجنگ ،فارغ از خشونت وبری از جنایت کاران دولتی وغیر دولتی فکر دیگری نیست.
تنها حرکت در چنین راستائی است که می تواند پایه های یک ائتلاف ومودت ملی را فراهم کند.از دلهره و نا امیدی مردم بکاهدو با ترسیم چشم اندازی که در آن همه در خدمت به شکل گیری جامعه ای باشند که در آن نسل جدید وجوان ایران بر بالند و "الهه "ها "مونا ها"و"فرشاد" ها "ستار " ها بی هراس از کمین جانیان حکومتی نشسته بربال رویا های خود در آسمان صاف وروشن وطن رو بسوی آینده شادمانه و آگاه طی طریق کنند.
پدران ومادران بی هراس بر این پرواز شاد فرزندان نظاره نمایند . اوخ که چه میزان قلب دردمندم مشتاق چنین روزی و چنین پروازیست !