Monday, Jun 16, 2025

صفحه نخست » چه باید کرد؟ پاسخ روشن است

sadeh.jpgدیدگاه / دیاکو هژیر - کیهان لندن

در برهه‌ای از تاریخ ایستاده‌ایم که تصمیم‌گیری درباره سرنوشت ایران، دیگر نه در دستان حاکمان، بلکه در کف خیابان‌ها و در وجدان جمعی مردم معنا پیدا می‌کند. آنچه جمهوری اسلامی امروز با آن دست‌و‌پنجه نرم می‌کند، تنها بحران سیاسی، اقتصادی یا بین‌المللی نیست؛ بلکه نشانه‌ای از یک روان‌پریشی ایدئولوژیک حاکمیتی است که تاریخ ما پیش‌تر نیز آن را تجربه کرده است.

همان مرض کهنه: از فتحعلی‌شاه تا خامنه‌ای

در دوران جنگ‌های ایران و روس، زمانی که ملت نیازمند بازسازی، ساماندهی ارتش و تدبیر در برابر تجاوز بود، بخش بزرگی از روحانیت شیعه با همان تصورات آسمانی و خیالات «جهاد با کفار» عملاً به نابودی منابع انسانی و اقتصادی کشور دامن زدند. آن زمان هم ایران نه بر اساس عقلانیت ملی، بلکه بر پایه اوهام مذهبی و خیالبافی‌های ضدعلمی اداره می‌شد و نتیجه‌اش چیزی نبود جز تحقیر تاریخی ایران، از دست رفتن قفقاز، و میلیون‌ها کشته و آواره.

امروز نیز، ما با رهبری مواجهیم که نه تنها به منافع ملی باور ندارد، بلکه خود را در جایگاه فرستاده‌ای الهی برای نابودی «کفر جهانی» می‌بیند. رهبران جمهوری اسلامی در حال سوق دادن کشور به سمت درگیری‌های تمام‌عیار منطقه‌ای هستند که می‌تواند زیرساخت‌های مدرن ایران را به‌طور کامل نابود کند. برق، پالایشگاه‌ها، بندرها، شبکه اینترنت، دانشگاه‌ها و حتی بیمارستان‌ها همه در معرض فروپاشی‌اند، فقط به دلیل توهمات رهبرانی که مأموریت خود را نه خدمت به ملت، بلکه اجرای خواست‌های متافیزیکی می‌دانند.

شباهت با عصر مشروطه

این وضعیت بی‌شباهت به دوران پیش از مشروطه نیست. در آن دوران نیز مردم در برابر درباری فاسد، روحانیتی مستبد و حکومتی نالایق قرار داشتند. اگر ملت به پا نمی‌خاست، امروز حتی همین حقوق نیم‌بندی که باقی مانده نیز وجود نداشت. اکنون نیز، اگر مردم ایران برنخیزند و کنترل سرنوشت خود را به دست نگیرند، نه اصلاحی رخ خواهد داد و نه تغییری اصیل. در بهترین حالت، ما شاهد یک پُوست‌اندازی خواهیم بود همان چهره‌های سوخته با لباس تازه.

ترور فرماندهان، راه‌حل نیست

برخی ممکن است امید بهنتیجه ترور یا حذف فرماندهان سپاه بسته باشند. اما واقعیت این است که اکثر فرماندهان سپاه نه نظامیان حرفه‌ای‌اند و نه استراتژیست‌هایی قابل‌توجه. آنها صرفاً بر اساس وفاداری و سال‌ها نوکری در ساختار امنیتی رشد کرده‌اند. حذف این افراد، بدون برچیدن کل ساختار ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، تغییری در مسیر نظام ایجاد نمی‌کند. تصمیم‌گیری‌های کلان در دایره‌ای محدود و ایدئولوژیکو غیرتخصصی گرفته می‌شود.

تحقیر ملی؛ بدتر از شکست قفقاز

واقعیت تلخ این است که ایران از زمان شکست در جنگ‌های قفقاز، هیچ‌گاه تا این اندازه تحقیر نشده بود. انزوای بین‌المللی، فروپاشی ارزش پول ملی، فرار مغزها، مهاجرت میلیونی و دخالت بیگانگان در سرنوشت کشورهمه حاصل تسلط یک ایدئولوژی پوسیده و ضدایرانی است.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

تنها راه نجات

در این میان، تنها نیرویی که می‌تواند این مسیر شوم را متوقف کند، مردم ایران‌اند. اعتصاب، نافرمانی مدنی، و حضور در خیابان‌ها همان نسخه‌ای‌ست که تاریخ بارها برای ملت‌های تحت سلطه تجویز کرده است. ما باید یک‌بار برای همیشه، این حلقه‌ی باطل تحقیر و استبداد را بشکنیم و دولتی سکولار، ملی‌گرا و دموکراتیک را برگزینیم دولتی که مأموریتش، نه نابودی دنیا، بلکه ساختن ایران باشد.

ایران، وطن ما، بیش از هر زمان دیگری به ما نیاز دارد.

نه آمریکا، نه اسرائیل، نه اروپا -- تنها ملت ایران می‌تواند این کابوس را پایان دهد.

پس پرسش اصلی این است:

چه باید کرد؟

پاسخ روشن است: قیام.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy