آنها که من را می شناسند و از خیلی پیشتر و از زمانی که در ایران بودم نوشته های من را دنبال می کنند، می دانند که من ارزش دوستی با امت یهود و ملت اسرائیل را خوب می شناسم. من و میلیون ها ایرانی آگاه، به ماندگاری و سرفرازی کشور اسرائیل باور داریم و آن را دوست می داریم. ما هیچ دشمنی و اصطکاک منفعتی بین ایران و اسرائیل نمی بینیم؛ که فراتر از آن به امید بهترین و بیشترین همکاری و همزیستی با این ملت کهن هستیم. اما، من، بنام یک انسان که خودم را سیاست پیشه آزادیخواه میخوانم، نمی توانم چشم خود را به روی بی پروایی در سیاست و در جنگ ناخواسته امروز بین دو ملت کهن و دوست ببندم.
فردای زندگی دوستانه در کنار هم به هر عقل سلیم حکم می کند که در دشمنی کردن و جنگ، حریم و حرمت نگاه داشته شود. من هیچ بهانه و توجیه منطقی، حقوقی، تاریخی، اخلاقی و انسانی و نیز بهانه جنگی برای آسیب رساندن و ویران کردن بيمارستان ها و خانه های مردم بیگناه نمی بینم. کشتن مردم غیر نظامی و آواره کردن آنها در هیچ کجا و به هیج روی پذیرفتنی نیست. نباید گذاشت تجربه شوم هلوکاست در هیچ کجا، در هیچ سطح و با هیچ سبکی تکرار شود.
اکنون، در میانه جنگ تهران و تل آویو، جان و مال مردم دو ملت دوست، ایران و اسرائیل، در خطر جدی است. نباید ساده انگارانه گفت که در آتش جنگ، تر و خشک و بی گناه و گناهکار با هم می سوزند. نباید جنگ بهانه برای بی مسئولیتی و بی پروایی رهبران بشود!
اینجا، بدور از تعصب و جانبداری و نیز با علم به اینکه آتش بیار این معرکه شوم، رهبران یاغی و ضد ایرانی ما بودند- دیوانگانی که چهل و شش سال بهانه جنگ را به دشمنان خود ساخته خود پیشکش کردند؛ به جنگاوران اسرائیل یادآوری می کنم که عظمت و قدرت ملت بزرگ ایران را با یک قوم برابر نکنند! درک این حقیقت به نفع هر دو ملت ایران و اسرائیل است. درک این حقیقت راه را به روی صلح می گشاید!
بگذریم از دربدری رهبران بی هویت و بی مقدار امروز ایران، بازنگری تاریخ کهن ایران تا تاریخ جنگ هشت ساله پر است از حقایق که باید برای ملت ایران و نیز برای ملت هایی که با ایران سروکار دارند درس آموز باشد. خدا را گواه می گیرم که یادآوری تاریخ را با علاقه قلبی و صمیمی به دو ملت ایران و اسرائیل میگویم.
هر آینه، حق است که سران سیاسی و سرداران نظامی که آتش بیار جنگ بوده اند، خود، هیمه آتش خود ساخته بشوند. این، عدالت حقیقی و حقوقی، و انصاف ماندگار در تاریخ است.
هلاکت سردمداران سیاسی رژیم ضد ایرانی و تروریست اسلامی که مسئول این وضع جنگی بوده اند به روند انقلاب مردم و آزادی آنها از چنگال این رژیم وحشی کمک می کند. چه بسا، هلاکت سران سیاسی ایران که مسئول ویرانی کشور و دامن زدن به جنگ ها بوده اند، به بغض و روحیه انقلابی مردم جان تازه بخشیده و اینبار گسترده تر خشم ملت را در خیابان های کشور روان سازد. اما، ترور رهبر ایران به دست خارجی- اگر ممکن باشد، را به صلاح ایران و منطقه نمی بینم. خامنه ای، خود در بحران کنونی گرفتار خواهد شد. از این پس زندگی نحس او از مرگ بدتر خواهد بود. او یا ناگزیر کناره می گیرد و در دادگاه ملت محاکمه و مجازات می شود و یا کارش به آنجا نکشیده در دستان ملت به دَرَک می رود. هر چند مرگ خامنه ای یک گشایش به سوی تغییر است؛ اما غرور ایرانی نمی خواهد رهبر کشورش- هرچند پلید و پست، به دست خارجی کشته شود. حقارت شاه سلطان حسین در برابر محمود یاغی و یا فرار حقیرانه سلطان محمد خوارزمشاه هنوز خاطر ما ایرانی ها را می آزارد. ما می خواهیم خودمان این رهبر نفرت انگیز را به سزایش برسانیم.