ایران در بحران! آیا راهحلی وجود دارد؟
رحیم قمیشی
فکر میکنم ایران در سختترین بحران عمر خود قرار دارد، اگر چه برخی هنوز آن را باور ندارند!
در بیست سی سال گذشته هر گاه نام بحران آورده شده، مقامات عالی نظام اخم کرده و نهیب زدهاند "نگویید بحران! کدام بحران؟"
آنها امروز باید اعتراف کنند "جنگ تمام عیار" یعنی مهمترین بحرانها.
و ما امروز در میانه آن قرار داریم.
اما این بحران بزرگ چیزی نیست جز اجتماع همان بحرانهای گذشته، که انکار میشدند!
حلقه کوچک مشاورینی متملق بکار گرفته شدند که فقط نظر مقامات را تایید میکردند.
با هر مخالف و منتقدی، به عنوان بدخواه کشور برخورد شد.
نظام جهانی، نهادهای بینالمللی و کشورهای پیشرفته، دشمنان مردم ایران شمرده شدند.
اِلقاء شد ایران موظف است از تمام مظلومان جهان، به تشخیص خود، حمایت بیدریغ کند.
تکیه بر سلاح و قدرت برتر نظامی به عنوان خطمشی مهم نظام و اولویت اول کشور در نظر گرفته شد.
فقیرتر شدن روز بهروز مردم بدیهی پنداشته شد.
و نهایتا مردم به عنوان افرادی نادان در نظر گرفته شدند که باید به راه راست هدایت شوند!
بحران بزرگ امروز ما محصول همان بحرانهایی است که قبلاً انکار میشد.
فقر مردم و تحقیر آنها را غیر مهم در نظر گرفتید.
زندانی کردن اساتید دانشگاه، به جرم ابراز نظر را، عادی جلوه دادید.
رتبه اول اعدام و زندانی داشتن را در جهان به خود اختصاص دادید.
تورم چهل درصدی در طول سالهای متمادی را طبیعی دانستید.
و همواره خود و همراهان چاپلوس خود را طبقهای ممتاز و مهم در نظر گرفتید.
مجموع آن بحرانها امروز تبدیل شده به مواجه شدن با جنگی همه جانبه.
که اگر بگویید شرایط مهاجمان را پذیرفتیم، تهاجم احتمالاً تشدید خواهد شد!
اگر بگویید نمیپذیریم، باز هم تهاجم بیشتر خواهد شد!
اما آیا ایران در یک بنبست قرار گرفته؟
چاره چیست؟
در وهله نخست، حاکمیت باید بپذیرد در میانه بحران مهمی قرار دارد، اگر نمیخواهد آن را بپذیرد، ارائه هر راه حلی بیفایده است.
اگر حاکمیت توان آن را دارد که اسرائیل مهاجم را با عملیاتی بسیار قوی، به جای خود بنشاند، معطل نباید بکند. الان دقیقا وقت آناست که پاسخ خرد کننده ایران را بچشد.
اما اگر آن توان، به هر دلیلی مهیا نیست، پذیرفتن واقعیت، یک قدم مهم در مسیر حل بحران است.
تصور آنکه بحرانهای بزرگ بهخودی خود حل میشود، تصوری خیالبافانه است.
همچنین باید پذیرفت راه نجات، از حل همان بحرانهای به ظاهر کوچک سابق میگذرد!
تا آن بحرانها برطرف نشوند، برطرف کردن بحران بزرگ جدید ممکن نیست.
اما آیا میتوان آنهمه بحرانهای سابق را حل کرد؟
اگر ارادهای باشد، بله!
راه حل عملی:
وقتی ما پذیرفتیم نباید دنبال جنگ با جهان باشیم.
و پذیرفتیم با مردم باید صادق باشیم و خود را بالاتر از آنها ندانیم.
و پذیرفتیم کوتاهی داشتهایم و بسیاری دلسوزان کشور را خانه نشین یا زندانی کردهایم.
و پذیرفتیم با توسل به آسمان نمیشود امور مملکت را به پیش برد.
و پذیرفتیم اسلحهها برای ما موفقیت نمیآورند.
این یعنی آغاز حل بحران بزرگ
در ایران بسیاری چهرههای شناخته شده و حتی جهانی داریم که هم مورد قبول مردم جهان و نهادهای بینالمللی هستند و هم حاکمیت نمیتواند ایراندوستی آنها را کتمان کند.
خانم نرگس محمدی، آقای فرهاد مجیدی، آقای علی دایی سه تن از همان شخصیتها هستند.
جمعی ده نفره میتوان برشمرد که همه آنها ویژگیهای برجستهای دارا هستند و میتوانند با یک فعالیت فشرده بینالمللی بحران پیش آمده را مدیریت کنند.
یقیناً مشورتهای آنها با افراد برجستهای چون آقایان میرحسین موسوی، مصطفی تاجزاده و رهبر جمهوری اسلامی، نقش مهمی در موفقیتشان خواهد داشت.
حتما از مشورت نظامیان پخته و متوازن ایرانی نیز استفاده خواهند نمود.
آن هیئت ده نفره اختیار تام برای تصمیمگیریهای بزرگ خواهند داشت.
آن جمع دلسوز و ایراندوست میتوانند نقش میانجی بین ایران و طرفهای درگیر جنگ و نهادهای بینالمللی را بازی کنند.
جامعه جهانی نمیتواند أنها را نادیده گرفته و جنگ را توجیه کند.
آنها حتما در مهار وضعیت بسیار بحرانی فعلی موفق خواهند بود.
آن هیئت همچنین اجازه دارند با دریافت نظرات مردم، تغییرات مورد انتظار آنها را پیگیری کرده و به عمل درآورند.
حاکمیت اگر نخواهد واقعیات را بپذیرد
و اگر نخواهد به راه حل های ممکن بپردازد
این بحران
ممکن است ایران را به ورطه وحشتناکی بکشاند.
به نظرم بیشتر نوشتن
فقط وقت تلف کردن است
و خود را بیجهت به خطر انداختن

ازغدی: سلامی سرطان داشت می مرد، خوب شد شهید شد

تماس جمهوری اسلامی با ترامپ از زبان خودش