درمیانه بحرانها و رخدادهای بزرگی چون شرایط جدید ایران از اپوزیسیون نیز انتظار میرود که بیش از هر زمانی در جهت منافع مردم عمل کند.
در اپوزیسیون ما قضیه تا مرحله محکومیت حمله نظامی و درخواست ایجاد فشار بینالمللی برای پایان جنگ و حفاظت از جان و سلامت افراد عادی که طبعا بین تمام مردم ایران نیز درمورد آن اتفاق نظر وجود دارد، خوب پیش میرود، اما برای بعد از آن مطلقا برنامهای ندارند.
این در حالی است که اولا جمهوری اسلامی دشمن درجه یک مردم و اشغالگر اصلی و اولیه ایران است و امکان یک گذار دمکراتیک از جمهوری اسلامی نیز فقط وقتی وجود دارد که مردم با اعتراضات و اعتصابات، حکومت را به زانو درآورده، گذار دمکراتیک از آن را ممکن کنند.
به خوبی نیز میدانیم تغییر نظام کنونی به حکومتی دمکراتیک هرگز اولویت اولیه اسرائیل، آمریکا یا هیچ نیروی خارجی دیگری نبوده و نیست و اکنون نیز آنها بعد از تخریب توان هستهای و موشکی نظام اسلامی بدون محوریت دادن به مساله دمکراسی با اولین آلترناتیو موجود از داخل حکومت مسائل خود را حل و فصل میکنند و کنار میآیند و توجه آنها به مساله گذار دمکراتیک از جمهوری اسلامی نیز اساسا وقتی میتواند مطرح شود که اعتراضات مردمی و مبارزات مدنی در جامعه در این مورد وجود داشته باشد که تلاش برای برنامهریزی و ساماندهی آن از اپوزیسیون انتظار میرود.
اما قسمت بزرگی از اپوزیسیون ما متاسفانه بیحرکت مانده چون در دام تبلیغاتی جمهوری اسلامی، اسیر شده است:
اجرای این تله هم به این شکل است که دستگاه پروپاگاندای نظام اعم از صدا سیما و دهها تشکل رسمی حکومتی و هزاران کانال و صفحه در فضای سوشال مدیا که لشگر سایبری حکومت هستند معمولا با صحنه گردانی اصلاحطلبان جان فدای نظام سعی مینمایند با یکی کردن مفهوم "وطن" و "نظام" در چنین بزنگاههایی برای نظام به طور کاذب کمربند امنیتی "وطندوستی" بسازند.
به عنوان مثال مراجعی که تا همین دیروز کلا منکر وجود هرگونه تاریخ قبل از اسلام برای ایران بودند، ناگاه وطندوست شده، از نمادهای حماسی ایرانی و اشعار فردوسی در اخبار و گزارشها استفاده میکنند و پسوند مالوف و همیشگی جمهوری اسلامی در اخبار و گزارشها حذف و تبدیل به ایران میشود و همزمان لشکر سایبری هم با تمام توان خود سعی میکند مرز مفهومی میان "حاکمیت جمهوری اسلامی" و "وطن چنان مخدوش گردد که یکسان به نظر برسد تا در بستر آن هر انتقادی به حکومت یا سعی در براندازی آن، اقدامی خائنانه و ضد وطن عنوان گردد و باید پذیرفت که قسمت قابل توجهی از اپوزیسیون نیز در این تله نظام-وطن گرفتار و زمینگیر شده و این یعنی اپوزیسیون درست در زمانی که وقت اندیشه و عمل مضاعف است از ترس ضد وطن خوانده شدن عملا مستاصل و بیاستفاده میگردد و به خود جرات هیج اندیشه و عملی را نمیدهند و حتی گاهی از قسمتهایی از جامعه و مردم معمولی که چنین رودربایستی با خود ندارند و یکسان نبودن مفهوم وطن و نظام جمهوری اسلامی را در زندگی روزمرهشان و با پوست و گوشت لمس کردهاند، نیز عقب میمانند.
شدت این جنگ رسانهای به حدی است که بسیاری از مبارزان مدنی و سیاسی عملا از اهداف ذاتی و اولیه اپوزیسیون نیز دور شده، بیشتر خود را مجبور میبینند که وجه ضداسرائیل بودن خود را اثبات و به طور چندباره اعلام نمایند.
در حالیکه وظیفه اصلی فعالان سیاسی اپوزیسیون به جز محکومیت جنگ، تلاش بر توقف آن و تاکید بر حفظ جان و سلامت مردم باید تماما بر گسترش اعتراضات و اعتصابات مردمی برای گذار از جمهوری اسلامی متمرکز گردد که نجات ایران فقط با خواست و اقدام مردم آن ممکن است.
پایان جنگ نیز آرزویی همگانی است با این آگاهی که دشمن اصلی مردم ایران جمهوری اسلامی و ایران کشوری تحت اشغال این حکومت است و هرگونه پایان جنگ با حفظ ماهیتی به نام جمهوری اسلامی، باعث انتقام حکومت از مردم عادی و قلع و قمع فعالان سیاسی و اجتماعی و زندانیان سیاسی بیپناه خواهد گردید.