سروش دباغ
« دریغ است ایران که ویران شود
کُنام پلنگان و شیران شود
همه سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم»
ساعاتی پیش، پس از دوازده روز جنگ خانمانسوز و ویرانگرِ اسرائیل و ایران، جنگی که با تجاوز آشکار و ظالمانۀ ارتش اسرائیل به خاک میهن عزیزمان ایران آغاز شد، خوشبختانه آتش بس برقرار شده است. امیدواریم این آتش بس موقت نقض نشود و دوام پیدا کند و از پیِ آن، صلح برقرار گردد و هموطنان ما روی آرامش و امنیت را بخود ببینند.
بجدّ امیدوارم حاکمان ما و زعمای قوم، از تجربۀ جنگِ اخیر درس بگیرند، قدر این مردمِ شریف و نجیب و وطن دوست را بدانند؛ در سیاست های داخلی و خارجی خود تجدید نظر اساسی کنند و شیوه ای از حکمرانی را اختیار کنند که افزایش «خیر عمومی» و کاهش درد و رنج را برای عموم شهروندان به همراه داشته باشد.
ایران زمین چند هزار سال قدمت دارد و واجد فرهنگ پر برگ و ستبری است. چنانکه حکیم فردوسی هزار سال قبل سروده، ایرانیان تن به کشتن می دهند، اما کشور را به دشمنِ آب و خاک نمیدهند. از اینرو، خیانت به این آب و خاک، به نزد اکثریت مطلقِ ایرانیان، گناهی نابخشودنی و فراموش نشدنی است.
اعضای سازمان مجاهدین خلق، در جریان جنگ هشت سالۀ ایران و عراق، با دشمن متجاوز همکاری کردند و برای همیشه از چشم خلایق افتادند. در جریان جنگ اخیر نیز، جماعتی که دم از ایرانیت و سلطنت می زدند و « بی بی بزن» می گفتند، از دشمن متجاوز آشکارا حمایت می کردند؛ با این خیال خام که جنایتکار جنگیِ بین المللی و سربازانش میتوانند برای ما آزادی و دموکراسی بیاورند؛ جا پای سازمان مجاهدین گذاشتند، قافیه را سخت باختند و تتمۀ آبروی خود را بردند.
« کارم از گریه گذشته است، بدان می خندم». فردی که میراث دار آخرین خانوادۀ سلطنتی در این کشور است - نهاد سلطنت و پادشاهی ای که در درازنای تاریخ این مرز و بوم، حافظ کیان و یکپارچگی سرزمینی بوده - آشکارا از حملۀ اسرائیل به خاک کشور دفاع می کند؛ به دروغ می گوید در این جنگ غیر نظامیان کشته نشده اند، از گل نازک تر به ارتش اسرائیل نمی گوید و جنایات آنها در کشتار غیر نظامیان را محکوم نمی کند و در عین حال، سودای بازگشت به مملکت و پذیرفته شدن از سوی قاطبۀ ایرانیان وطن دوست را در سر می پروراند. زهی خیال باطل! رضا پهلوی در روزهای اولِ جنگ اخیر، از هموطنان خواست که شورش و اعتصاب کنند تا از پی تضعیف حکومت مرکزی و آشفته و پریشان شدنِ امور مملکتی، لابد فضا
:::
نقدی بر مواضع دکتر سروش دباغ که پس از حمله اسرائیل، شاهزاده را به رجوی تشبیه نموده...
آبتین نیکمنش
اولا جنگ اخیر هیچ شباهتی به جنگ ایران و عراق به لحاظ جنس و ماهیت ندارد،در اینجا نه اسرائیل به ایران،طمع ارضی دارد و نه مرز مشترک دارد،برخلاف عراق،اسرائیل هدفش از حمله،دفاع از خود در برابر حکومتی است که ۴۶ سال به وعده اش در جهت نابودی اسرائیل با تجهیز ارتش های منطقه ای و ارسال موشک و...،جامه عمل پوشانده و اینک نیز در حال اتمی شدن بود.
مجاهدین در حالی با صدام همکاری میکردند که صدام آشکارا از تجزیه خوزستان سخن میگفت،خود را سردار قادسیه میدانست،غیرنظامیان را با بمب شیمیایی قتل عام میکرد و در همین حال، رجوی به بازوی نظامی و اطلاعاتی آنها تبدیل شده بود،این چه ربط و شباهتی به وضعیت کنونی دارد؟این جنگ،برخلاف جنگ با عراق هیچ ربطی به خاک و ناموس ایرانیان ندارد، بلکه حاصل دشمن سازی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است که مردم در خصم آشکار با آن هستند،دست کم، خود را در این مخاصمه بی طرف میدانند و در عین حال، از هلاکت قاتل فرزندان و برادرانشان نیز خرسندند،در طول ۱۲ روز به گفته رژیم ۸۰۰ نفر کشته شده اند که بخش بزرگی از آنان نظامی و از ژنرال ها و افسران ارشدِ تشنه به خون بودند، این در حالی است که در آبان ۹۸ جمهوری اسلامی در ۳ روز،۱۵۰۰ نفر از مردم بی دفاع و غیرنظامی را گلوله باران کرد، همان حکومتی که شما کماکان از اصلاح آن دم می زنید!