Saturday, Jun 28, 2025

صفحه نخست » جنون‌بَس! بابک صفاری

jonoon.jpgسکوت فعلی جامعه‌ی نخبگان و روشنفکران ایرانی - چه در داخل و چه در خارج از کشور - در قبال فاجعه‌ای که بر سر این سرزمین آوار شده، نه‌تنها جنایتی اخلاقی، بلکه مشارکت خاموش در شتاب سقوط ایران است. تحلیل‌های بی‌خطر، عافیت‌طلبی‌های آکادمیک و محافظه‌کاری‌های موهوم، در شرایط کنونی، چیزی جز شریک جرم بودن با فاجعه‌ای تاریخی نیست.

ما ایرانیان، خود، و با دستان خود، مفهومی جهنمی به نام ولایت مطلقه‌ی فقیه را به طمع «بهشتی موهوم» بر سرنوشت‌مان مسلط کردیم. امروز، این ساختار پوسیده، فاسد، و ضدایرانی، فقط چند گام مانده تا آخرین بقایای ایران را نیز به کام نیستی ببرد. تصویب قانون تعلیق همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و ابلاغ آن برای اجرا، همزمان با پیام‌های رهبر جهنم فروش بهشت نما تنها یک معنا دارد: جمهوری اسلامی نه قصد عقب‌نشینی دارد، نه امکان اصلاح، و نه مشروعیتی برای بقا.

اگر همین امروز، نخبگان، فعالان سیاسی و مدنی، و ایرانیان درون و برون‌مرز، خواست عمومی و فراگیر برای برگزاری همه‌پرسی تحت نظارت سازمان ملل را به عنوان یگانه راه مشروع گذار از این بحران فریاد نزنند، فردا برای ایران، خیلی دیر خواهد بود.

جمهوری اسلامی، با در اختیار داشتن دست‌کم ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده، به‌سادگی می‌تواند ادعا کند که این ذخایر در حملات اخیر نابود شده‌اند؛ در حالی که احتمال آن‌که این مواد پنهان یا پراکنده شده باشند - برای چانه‌زنی و بقای سیاسی - بسیار بالاست. این بازی مرگ‌بار می‌تواند حتی بهای ویرانی کامل ایران را داشته باشد.

در چنین وضعیتی، نه سقوط رژیم تضمین‌شده است، و نه بقای کشور. جامعه‌ای که از بی‌حکومتی، تجزیه و هرج‌ومرج می‌ترسد، ممکن است در لحظه‌ی بحرانی، بار دیگر برای حفظ تمامیت ارضی، به همین نظام فاسد متوسل شود.

دست این حکومت برای ایجاد آشوب و بحران بسته نیست. اگر تا امروز به حمله‌ی فاجعه‌بار علیه تأسیسات اتمی اسرائیل یا نیروگاه اتمی بوشهر متوسل نشده، دلیلش عقلانیت نبوده، بلکه اطمینان از بقای پنهانی در پشت پرده‌ی قدرت‌ها بوده است.

مگر نه اینکه همین رژیم، برای افروختن آتش انقلاب، صدها انسان بی‌گناه را در سینما رکس زنده زنده سوزاند؟ مگر نه اینکه با فرمان مستقیم روح الله خمینی، خلخالی با منطق جنون‌آمیز «اگر بی‌گناه باشند به بهشت می‌روند» صدها نفر را در چند روز اعدام کرد؟ چه چیزی می‌تواند سد راه عمق بی‌اخلاقی این رژیم در خطر آفرینی با بیش از سی تن اورانیوم فعال در قلب نیروگاه اتمی بوشهر در منطقه‌ای مشترک با چندین کشور شود؟

تصور کنید که از تمام ثروت و عمر نسل‌های بربادرفته، تنها ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم باقی مانده باشد؛ اورانیومی که قرار است باز هم کشور را به پرتگاه ببرد تا جمهوری اسلامی زنده بماند ـ که نخواهد ماند ـ و نهایتاً همین اورانیوم، توسط یکی از نفوذی‌ها، با چند میلیون دلار به غرب فروخته شود؛ بی‌آن‌که کسی پاسخگو باشد.

رژیم جمهوری اسلامی، به همان اندازه که عامل فلاکت روزافزون ملت ایران است، برای کشورهایی چون روسیه، ترکیه، امارات، عربستان و حتی اسرائیل، حکم اکسیر حیات ژئوپلیتیک دارد. ایرانِ ضعیف، تحقیرشده و منزوی، رؤیای آنان است. آنان از بقای این رژیم سود می‌برند؛ برخی با ایران‌هراسی، برخی با حذف ایران از رقابت‌های منطقه‌ای، و برخی با حفظ بازار فروش نفت و گاز خود.

در این میان، تنها یک روزنه‌ی امید باقی مانده: رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا. نه از سر انسان‌دوستی، بلکه دقیقاً در راستای منافع ملی آمریکا، اسرائیل، منطقه و ایران.

اهداف آمریکا و اسرائیل در قبال ایران مشخص‌اند:

۱- پایان تهدید هسته‌ای و برچیده‌شدن تأسیسات غنی‌سازی؛
۲- توقف تهدیدات نظامی علیه اسرائیل؛
۳- به‌رسمیت شناخته‌شدن موجودیت اسرائیل؛
۴- رفع تعارض منافع با ایالات متحده و متحدانش.

هیچ‌کدام از این اهداف در ادامه‌ی عمر جمهوری اسلامی قابل تحقق نیستند، مگر به بهای تحقیر، فقر و نابودی. اما همه‌ی آن‌ها با گذار مسالمت‌آمیز، مبتنی بر آرای مردم، قابل تحقق‌اند ـ با نظامی منتخب، مشروع، پاسخ‌گو، و هم‌پیمان با جهان.

تصور یک جمهوری سکولار با آغوشی گشوده برای دوستی، همکاری، سرمایه‌گذاری، توسعه و همزیستی در کنار رژیمی آخرالزمانی، تروریست‌پرور، و گرفتار توهم ولایت مطلقه فقیه، می‌تواند اهمیت اقدام فوری را روشن‌تر کند.

ساختن و هدایت جامعه به‌سوی شکل‌گیری این خواست جمعی، اکنون تنها وظیفه‌ی ممکن، عملی و نجات‌بخش برای آینده‌ی ایران است. شکل‌گیری یک اراده‌ی مشترک ملی، امکان حمایت جامعه‌ی جهانی از آن را به‌عنوان یک راهکار مشروع برای تغییر رژیم، بدون خطر فروپاشی کشور فراهم می‌کند. در شرایط کنونی، جمهوری اسلامی نه توان سرکوب چنین مطالبه‌ای را دارد و نه مشروعیت اخلاقی و سیاسیِ مقابله با آن را.

افکار عمومی جهان و تصمیم‌سازان منطقه نیز باید بدانند: ادامه‌ی جمهوری اسلامی نه‌تنها سودی تضمین‌شده برای منطقه نخواهد داشت، بلکه ۱۲ روز مناقشه نشان داد که آتشِ آن می‌تواند دامن همسایگان را هم بسوزاند. این توهم که می‌توان جمهوری اسلامی را حفظ کرد و از خطراتش مصون ماند، خطرناک و غیرواقعی است. از تغییر مسالمت‌آمیز رژیم در ایران، همه سود خواهند برد؛ این سود را به زیان‌های هولناک تبدیل نکنید.

اکنون زمان آن است که از نخبگان پرسیده شود:

اگر دانش و خرد شما - چه در داخل و چه در تبعید - در خدمت مشروعیت‌بخشی و هدایت خواست مردم به‌سوی یک رفراندوم ملی قرار نگیرد، اساساً چه کارکرد مفیدی از آن باقی خواهد ماند؟

در وضعیت کنونی، هر تفکر، تردید یا حتی سکوت، همدستی است با قطاری که با شتاب به‌سوی نابودی ایران می‌رود. فقط مراجعه به آرای مردم، در چارچوبی مشروع، قانونی و تحت نظارت بین‌المللی، می‌تواند نقطه‌ی آغاز جنون بسِ نکبت ۵۷ باشد و ایران را از فرو‌غلطیدن در گرداب هلاک برهاند و به مسیر رشد و توسعه بازگرداند.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy