Thursday, Jul 24, 2025

صفحه نخست » جنگ، ایران‌یاری و دشمن‌یاری، اکبر کرمی

Akbar_Karami_4.jpgدر جنگ ایران و اسراییل چه‌کسانی ایران‌یار و چه‌کسانی دشمن‌یار شدند؟ بنیادها ی ایران‌یاری چیست؟
این جنگ تا همین‌جا صف‌بندی‌ها تازه‌ای را به پادایست‌مان (Opposition) ایرانی چپانده است. گروهی این برهان را پیش‌گذاشته‌اند که جمهوری اسلامی و شخص آقای خامنه‌ای سودها و زیان‌ها ی ایران را نمی‌شناسد، یا در برآوردها ی سیاسی خود به حساب نمی‌آورد، و تا آن‌جا پیش می‌روند که حکومت سرکوب‌گر و نامردم‌سالار جممهوری اسلامی را غیرخودی، بی‌گانه و دشمن راستین ایران می‌خوانند.
پی‌آمد چنین نگاهی است که باره ی خیانت و دشمن‌یاری یا از روی میز گفت‌وگو‌ها ی ملی برداشته می‌شود، یا چنان بی‌رنگ می‌شود که امکانی برای کاربرد آن ‌و جدایش خودی از ناخودی حتا در زمان جنگ هم نمی‌ماند. (۱)

در این انگاره و نگرمان (نظریه) در بنیادها مرز میان خطا ی سیاسی (Political miscalculation) و خیانت (Treason) از میان برداشته شده است. (۲) این همان آسیبی است که پیش‌تر در جمهوری اسلامی رخ‌داده است؛ هزینه‌ها ی بسیاری بالاآورده است و مردمان ایران را به خودی و ناخودی دوپاره و در برابر هم قرار داده است. جمهوری اسلامی برای آماده کردن چماق سرکوب نخست با این‌همانی خود و مردم، مرز خطا ی سیاسی و خیانت را برداشت؛ و سپس منتقدان و دشمنان خود را دشمنان ایران و مردم نامید. در چنین ایستار خاکستری ی بود که پخش مرگ و سرکوب در جمهوری اسلامی آسان و ساده شد. جوان‌کشی تابستان ۶۷ و قتل‌ها ی زنجیره‌ای دو نمونه ی برجسته از این تبه‌کاری اند. (۳)
آن‌چه این روزها در پادایست‌مان ایرانی روی‌داده است، ادامه و برگردان همان چم‌گویی (منطق)، آسیب و شکاف است. انگار این نگاه از همان‌جا می‌آید و بازتاب همان بدخیمی و پلشتی است؛ با این دگرواری که بارها و شانه‌ها را جا‌به‌جا کرده است. یعنی لایه‌ای از این گروه‌ها ی تردشده و سرکوب‌شده خودی‌ها ی نظام جمهوری اسلامی را ناخودی برای ایران و بی‌گانه با ملت می‌خوانند و ایستادن در کنار آنان را هم‌تراز ایستادن کنار یک کشور متجاوز و تازش‌گر به ایران می‌دانند. و حتا بیش‌تر. آن‌ها می‌گویند دشمن راستین ایران همین جماعت ایران‌ویران‌کن هستند. آن‌ها هستند که ایران و ایرانیان را گروگان گرفته‌اند. این لشگر یعجوج و‌ معجوح جمهوری اسلامی است که ایران را اشغال کرده‌است.

در این تیره‌گی ی معنایی و‌ شلخته‌گی ی گفتمانی چه‌گونه می‌توان خیانت و دشمن‌یاری ‌را کران‌بند و تعریف کرد؟ چه‌کسانی ‌دشمن‌یار هستند؟ و چه‌کسانی دوستان نادان ایران و ایرانیان؟ مرز دشمن‌یاری (خیانت) و خطا ی سیاسی چیست؟ چه‌گونه این مرزبندی را می‌توان برجسته کرد؟ و به گفتمانی ملی بالاکشید؟ گفتمانی که از یک‌سو چماقی برای سرکوب نمی‌تراشد و از دیگرسو نمی‌گذارد در این شلم‌شوربا ی سیاست و جنگ در ایران، حساب‌وکتاب شهریاری و دشمن‌یاری در میان هم‌همه‌ها ی سیاسی و نادانی‌ها ی تاریخی و سیاست، از تور اندیشه‌ها و تیزی نگاه ما بگزیرد.

چه‌گونه می‌توان هم‌کاری و هم‌سویی با دشمنان ایران، و کمک‌گرفتن از بی‌گانه‌گان را از حساب‌وکتاب نادرست و ناراست سودها‌وزیان‌ها ی ملی و ایستادن کنار خامنه‌ای و ساختار و بافتار سرکوب جدا کرد؟ کدام‌یک دشمن‌یاری و خیانت است؟ و کدام‌یک (حتا اگر خطا) حق شهروندی؟ و دست‌بالا ریختی از خطا ی سیاسی؟
اگر سیاست را فرآیند (پایان دادن به کش‌مکش‌ها ی درونی برای) سامانش قدرت و داوری بدانیم، آن‌گاه، باید چنین سامانشی را در درون وطن باره‌ای باز و پسینی دید و‌ پذیرفت. به زبان دیگر فرآیند کش‌مکش و هم‌آوردی برای رسیدن به قدرت و داوریدن بر گوناگونی‌ها و رنگارنگی‌ها در درون، ناگزیر، و ناگریز است. اما چینی فرآیندی آشکارا با آماج نخستین جامعه و هم‌بودمان که (قراردادی نانوشته است) و در پی پاس‌داری از جان، مال و ارج ایرانیان در برابر ان‌ایرانیان است، ناسازگار می‌نماید. چه، هم آن قرارداد نیازمند هم‌کاری و هم‌رایی پی‌وسته و استوار است و باید در فرآیندها ی ملی پسینی نو و بازنویسی شود؛ و هم سازوکارها ی ملی سامانش قدرت و داوری نیازمند پیش‌رفتن و خودپایی و دربرگیرنده‌گی همه‌گانی است تا بتواند هم‌بودمانی پایدار و استوار فراهم آورد. آشکارا در فرآیند شهری‌گری و شکوفایی (توسعه) پیش‌برد این دو روند و فرآیند همیشه آسان و آسوده نیست! همیشه پیچش‌ها و پیچیده‌گی‌هایی هست که می‌تواند آن قرارداد نانوشته ی نخستین (وطن) یا قراردادها ی نوشته‌شده ی پسین (و دادنهادی، مشروعیت و روامندی آن‌ها) را بچالد.
در چنین هیاهویی است که جدایش و دگرواری شهریاری (خدمت) و دشمن‌‌یاری (خیانت) از نان‌شب هم ناگزیرتر می‌شود. (۴)

به داوری ی من رفتارها ی سیاسی (هر رفتاری و هراندازه پلشت) تا زمانی که زنجیره ی فرماندهی از دستان ایرانیان، بیرون نرفته است با خیانت و دشمن‌یاری بی‌گانه است. در این ایستار دست‌بالا ما با بدرفتاری، و خطاها ی سیاسی روبه‌رو هستیم. آستانه ی خیانت هم‌کاری با بی‌گانه‌گان است که می‌تواند در جایی زنجیره ی فرماندهی را از دست ایرانیان بیرون برد و به‌جا ی سودها ی ملی ایران، سودها ی ملی بی‌گان را قطب‌نما ی کنش‌گری سیاسی کند.

در این چشم‌انداز و در جنگ ایران و اسراییل، جمهوری اسلامی و مردان کوچک و بزرگ آن هراندازه نادان، پلشت و بدخیم خودی و ایرانی هستند؛ و به حساب‌وکتاب آن‌ها (هراندازه دش‌وار) باید در چهارچوب قرارداد نانوشته (وطن) و نوشته‌ها ی ایرانی (قانون‌ها) رسیده‌گی شود.
در این گستره ایستاده‌گی در برابر ستم، سرکوب و خودکامه‌گی حق شهروندان ایران است و تا جنگ با سلاح‌گرم پیش می‌رود. یعنی نه جنگیدن با حکومت سرکوب‌گر ایرانیان را دشمن می‌کند و نه خشونت و پلشتی سرکوب‌گران آن‌ها را بی‌گانه می‌سازد.(۵) در این پندار ایرانیان در بدترین ریخت متهم به خطا و شکستن قانون نوشته یا نانوشته ی وطن می‌شوند؛ و نه بیش‌تر. اما هرگاه پای بی‌گانه‌گان در میان است، حساب‌وکتاب‌ها به‌کلی دیگر می‌شود؛ و دیگر حساب‌وکتاب سودها و زیان‌ها ی ملی و سیاسی چندان اهمیت ندارد؛ هرگونه هم‌کاری با بی‌گانه‌گان از ایرانیان یک دشمن‌یار به‌جا می‌کذارد.

در این نگرمان از آن‌جا که

یکم. شهروندان با بی‌گانه‌گان هم‌تراز نیستند؛ و یک دولت بی‌گانه آشکارا بر شهروندان لخت برتری و سرتری (Positional power) دارد.

دوم. در هر دولتی پی‌گیری سودهاوزیان‌ها ی ملی بنیادین است.

سوم. در هم‌کاری با بی‌گانه‌گان همیشه اگر رشته ی فرمان‌دهی در دست بی‌گانه‌گان باشد، سودهاو‌زیان‌ها ی ملی ی بی‌گانه‌گان قطب‌نما ی کنش و واکنش سیاسی هستند و می‌شوند.

در چنین بافتار و ایستاری هم‌کاری با دشمنان تنها و تنها باید از راه دولت مرکزی و ملی پیش‌رود؛ هر تکاپویی برای دورزدن دولت ملی و مرکزی و به هر بهانه‌ای (حتا در نبود مردم‌سالاری) راهی است که به دشمن‌یاری و خیانت می‌رسد، مگر آن که بتوانیم در یک دادگاه ملی نشان دهیم رشته ی فرماندهی در دست بی‌گانه‌گان نبوده است. در این برآورد سیاست‌ورزی ی ملی دو لایه دارد.
یکم. ملیدن قدرت و داوری (مردم‌سالاری)
دوم. پاس‌داری از وطن و جان، مال و ارج مردمان وطن در برابر درازدستی بی‌گانه‌گان. و هیچ‌کدام نمی‌تواند و نباید دیگری را ناکار و بی‌کار کند
کسانی که این دولایه از سیاست‌ورزی را درهم می‌ریزند و از ایرانی دشمن می‌سازند یا سرکوب‌گرند و می‌خواهند ایستاده‌گی در برابر ستم و ستم‌سالاری را پرهزینه کنند؛ یا دشمن‌یارند و می‌خواهند هم‌کاری با بی‌گانه‌گان را کم‌هزینه و آسان کنند. گفتمان «ایران» گفتمانی است که می‌تواند حق شهروندی را تا حق خطاکردن و برداشتن سلاح گرم و ایستاده‌گی در برابر ستم‌سالاری برکشد؛ و راه دشمن‌یاری را بربندد. با این همه این گفتمان، گفتمانی پسینی و باز است و باید تخته‌یند قرارداد نانوشته ی وطن ادامه یابد و به مردم‌سالاری در چهارچوب و تخته‌بند حقوق بشر برسد.
پانویس‌ها
۱) فراچپ‌ها ی جهان وطن (همانند مجاهدین خلق و حزب کمونیست کارگری) با این برهان هم اسراییل و هم‌ جمهوری اسلامی را می‌کوبند و ایستادن در کنار ایران و مردمان ایران را از روی میز برمی‌دارند؛ فراراست‌ها اما با همین برهان نه‌تنها از ایستادن کنار مردمان ایران می‌گریزند، که ایستادن کنار اسراییل را سفیدشویی می‌کنند! آن‌ها می‌گویند: دشمن دشمن من دوست من است؛ و به همین ساده‌گی و آسوده‌گی کنار بی‌گانه‌ای می‌ایستند که نا همین‌جا بیش از ۱۰۰۰ ایرانی را کشته است.
۲) در قانون اساسی آمریکا خیانت و دشمن‌یاری را جنگ با کشور خود یا هم‌کاری و هم‌جوشی با دشمنان آمریکا خوانده است. رفتاری که هم به نیت و هم به کنش دشمنانه با آمریکا باز گردد.
۳) در ایران خیانت به کشور به معنای جنگ با کشور یا پیوستن به دشمنان و کمک به دشمن است. ایرانی بودن و هم‌کاری آگاهانه با یک دولت بی‌گانه و به زیان کشور؛ نمونه ی خیانت به کشور می‌تواند بر‌پایی و‌ گردانش گروه‌های غیرقانونی در برابر امنیت کشور، هم‌کاری با دولت‌های دشمن، سوزاندن و ویرانیدن بناها و دارایی‌ها ی نظامی و ...
۴) دش‌واری دیگری هم هست که دگرواری میان دشمن‌یاری و ایران‌یاری ناممکن می‌کند. خیانت در زبان فارسی واژه‌ای بسیار کشدار و پهناور است و‌ می‌تواند به آسانی در جای «نادانی»، «زورگویی»، «ستم‌کاری»، «استبداد»، «سرکوب‌گری» و ... بنشیند و گفت‌وگو را با چالش‌ روبه‌رو کند.
۵) نبود مردم‌سالاری و دادنهادی (مشروعیت) به‌گونه ی خودکار حکومت و حکومت‌گران را بی‌گانه و دشمن نمی‌کند؛ چه، دشمن‌یاری و خیانت بسیار پیشینی‌تر از این برساخت‌ها و است‌نهاد (Standrad) ها است. (است درواژه ی است‌نهاد همانند پیش‌وند استوار و به معنا ی محکم است.)


Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy