سهند ایرانمهر
امروز اتفاقی نگاهم به این ویدیوی مفرح جشن عروسی افتاد. عروسیها از شصت تا اواسط هفتاد غالبا چنین شکل و شمایلی داشتند. آخرین عروسی این شکلی که رفتم شاید بیست سال پیش بود. به صحنه با دقت نگاه کنید. همه در حال شادیاند. از خرد و کلان و هرکس هرجور که بلد است یکی با خواندن یکی با دست زدن و یکی با بلند کردن نوزاد و رقصاندنش. با وجود اینکه فیلمبرداری مراسم عمومی و مد شده، ذهنها درگیر ثبت و دیده شدن نیست بلکه غرق زیست جمعی شادمانه است. عروسی آیینی برای «اتصال دو خانواده» و بهانهای برای شادی درکنار یکدیگر است نه فرایند تولید محتوایی برای خوشبختی شبیهسازی شده. آن روزها، این فیلم را فقط خانواده عروس و داماد میدیدند و اگر امروز همه آن را میبینیم چون امروز، دوره نمایش برای دیگران است.
دیروز و امروزِ «شادی»
-- gooya (@gooyanews) July 29, 2025
سهند ایرانمهرhttps://t.co/AjlPNfIMiR
امروز اتفاقی نگاهم به این ویدیوی مفرح جشن عروسی افتاد. عروسیها از شصت تا اواسط هفتاد غالبا چنین شکل و شمایلی داشتند. آخرین عروسی این شکلی که رفتم شاید بیست سال پیش بود. به صحنه با دقت نگاه کنید. همه در حال شادیاند.... pic.twitter.com/JjzL0Oglm4
جشن عروسیها بعدها متفاوت شد. خانهها کوچک شد و فقط سالن «جواب» بود. تجربههای زیسته فردی شد و اگر در دهههای قبل، شادی بیشتر در قالب آیینهای خانوادگی تعریف میشد، حالا هرکس دنبال هویت مستقل خودش بود. زندگی در لحظه و شادی فیالبداهه جایش را داد به یک جبر برنامه ریزی شده محدود به زمان و مکان که باید «فرد» را در مرکز قرار دهد و حسابی لایکخور باشد: «اقتصاد توجه». اینجا بود که «در لحظه بودن» کنار گذاشته و همه چیز به آینده و قضاوت دیگری موکول شد. عروسی، کارگردان و میزانسن پیدا کرد و جمع تبدیل به فرد و «بود» به «نمود» تبدیل شد.
از دههی هفتاد شمسی به اینسو، نوعی رقابت منزلتی در جامعهی ایرانی شدت گرفت. عروسی هم، از یک آیین سادهی خانوادگی، به یکی از میادین این رقابت تبدیل شد. در چنین فضایی، شادی باید لوکس و چیزی «قابلقیاس» تبدل میشد: «نمایشی شدن واقعیت».
آپارتماننشینی و اجاره نشینی و حالت موقت و نو به نوی اسکان، روابط را رسمیتر و فاصلهها را بیشتر کرد و جا برای یکی شدن به نفع سکوهایی برای دیده شدن حذف شدند. شادی نیز مثل بسیاری از جنبههای زندگی، زمانبندیشده و فرمالیزه شد. دیگر کسی بیبرنامه آواز نمیخواند و نمیرقصد . هر لحظه حسابشده و تحت نظارت است فرایندهایی چون ویرایش فیلم عروسی، انتخاب موزیک، و چیدمان مراسم به گونهای شده که انگار شادی باید به جای اینکه اتفاق بیفتد، سفارش و تولید شود. به قول زیگموند باومن «مصرف گرایی مایع»: خدماتی، سفارشی، سریع، زودگذر، پر زرق و برق و البته کم عمق!
ما دیگر شادی نمیکنیم تا با هم باشیم. با هم هستیم تا صحنهای بسازیم و هرکدام آن را برای تایید فردیت خود به اشتراک بگذاریم. در این منطق جدید، مفهوم مشارکت جای خود را به مصرف داده. مردم دیگر بخشی از جشن نیستند؛ تماشاگرند. حتی عروس و داماد هم بیش از آنکه عاملیت داشته باشند سوژهی دوربیناند. مهم نیست چه کسی غذا پخته یا چه کسی آواز خوانده؛ مهم این است که «چگونه ثبت شده».
بدینگونه، شادیبا کنارگذاشتن پیوند اجتماعی، بیپشتوانه، فردی، تصنعی،شکننده و زودگذر شد. درست مثل شادی در کنسرتی که با پایان موسیقی، خاموش میشود نقطه مقابل آن شادیِ آیینی، که از دل مشارکت بیرون میآمد، هویت جمعی میساخت، ریشه میدواند و در حافظه میماند.

«فرهنگسازی» جمهوری اسلامی: ببند!