فدیا نورالهیان
برای هزارمین بار می نویسم:
من جمهوریخواهم و حتی اگر ۱۰۰٪ مردم ایران به نظام پادشاهی رأی بدهند، هرگز، هرگز، «جاوید شاه» نخواهم گفت.
اما واقعیتی تلخ و دردناک:
اگر پهلوی ستیزی رژیم را کنار بگذاریم و به آن نپردازیم که هر بار در یک لباس وارد میدان می شود (از لباس خودش از پشت تریبون صدا و سیما بگیر تا حضور در جمع سلطنت خواهان ، چپ ها، سکولار ها لیبرال ها ،اسلامگرا ها، ملی قومی ها، بی حزب ها بی دین ها و دین گراهای مدرن و...)
به عقیده ی من امروز پهلویستیزیِ بخشهایی از اپوزیسیون تندرو نه از روی اصول، بلکه دقیقاً از جایگاه خیانت به ایران صورت میگیرد. کسانی که از سوی رسانه هایی دعوت می شوند که مستقیم و غیر مستقیم نانشان از جانب گرو هها وکشورهایی تامین می شود که چشم دیدن ایران آزاد و آباد را ندارند.
و همچنین پهلوی ستیزی برخی از اپوزیسیون چپگرا هم تکلیفش معلوم است : حفظ صدای خودمان را میلیونها بار مهمتر از حفظ جان آزادیخواهانی میدانیم که هر روز و هر روز در جای جای کشور به دست جمهوری اسلامی کشته یا اعدام میشوند.
در کنار اینها، بخش بزرگی از مردم بیگناه هم هستند که قربانی فضای رسانهای مسموم شدهاند و پهلوی ستیزی می کنند. مردمی که، طبیعی است، وقتی مدنیت، احزاب، رقابت آزاد و انتخابات واقعی را هرگز تجربه نکردهاند، نگرانند که از چاه به چاله نیفتند ترس آنها نه بیمنطق است و نه خائنانه. این ترس نتیجهی دههها سرکوب و بیاعتمادیست.
اما این وسط، یک اتفاق مهمتر افتاده: ما به قدری مدنیت ندیدهایم که از یک رهبرِ گذار انتظار داریم با تکتک هواداران تندرو خودش بجنگد. مثال روشنش همین اتفاق اخیر در کنفرانس مونیخ است.
فردی ظاهرا به نام محمد فرضی--که این طور شنیده ام سابقاً عضو ستاد قالیباف هم بوده--در کنفرانس مونیخ در مقابل رضا پهلوی خود را آتئیست معرفی می کند و میگوید فقط یک کعبه دارد و مقابل پای پهلوی سجده میکند و مردم معترضند که چرا رضا پهلوی همانجا بلند نشد، و شمشیر از نیام بیرون نکشید و بر علیه این حرکت زشت بت سازی بر نتاخت!!
فارغ از این که این محمد فرضی نام و یا غیر محمد فرضی نام ،کیست وچیست و چه بر سر داشته ونداشته و با چه هدف یا ناهدفی به میدان آمده، این همه رگ غیرت بالا زدن اپوزیسیون و برخی از مردم به زعم من باز هم نشانه عدم تجربه ی مدنیت است و بس ، تا جایی که فراموش میکنیم یک رهبر وظیفه ندارد هر روز با تکتک رفتارهای احساسی یا افراطی طرفدارانش بجنگد. این کارِ جامعهی مدنیست، نه رهبر گذار.
در آمریکا، دو حزب بزرگ با هم رقابت میکنند، به هم میتازند، اما در چارچوب انتخابات آزاد. ما اما هنوز درگیر این هستیم که از هوادار حزب مشروطهخواه بترسیم، یا از شعار «جاوید شاه» بیزار باشیم، چون نمیتوانیم رقابت حزبی و سیاسی را تحمل کنیم.
باید بپذیریم: سلطنتطلبان در حال حاضر قویترین، شفافترین، و منسجمترین نیروی اپوزیسیون هستند.
این را نمیشود با تخریب، سانسور یا تحقیر پاک کرد.
بیانیه اصلاحطلبان را که دیدید چهطور به مضحکه کشیده شد.
چهره هایی چون نرگس محمدی و دیگر کنشگران هم در طول این سال ها قربانی سیاست تخریب رژیم شده و بیانیه هاشان عملاً بیاثر مانده .
پس بیایید دست از جنگ داخلی در دل اپوزیسیون برداریم.
اگر روزی رضا پهلوی که هزار بار گفته دولت آینده کشور را صندوق رای مردم تعیین میکند تصمیم گرفت بدون رفراندوم تاج بر سر بگذارد، همان روز فریاد بزنید، اعتراض کنید، جلویش بایستید.
اما امروز، در میانهی خون مردم بیپناه، در دل فاجعهای ملی، وقت تسویهحساب سیاسی با یکدیگر نیست.
دست از خودنمایی روی جنازههای مردم بردارید. ایران در حال فروپاشیست.
یا برای نجاتش با هم کار کنیم، یا مسئولیت سقوطش را با افتخار به گردن بگیریم.
شاید آیندگان در کتابهای طنز بنویسند که:
«ایرانِ باستانی، با هزاران سال تاریخ، سقوط کرد... چون عدهای در لحظهای سرنوشتساز نتوانستند تحمل کنند که یک روز یک فردی که اصلاً معلوم نیست که بود و از کجا سرو کله اش پیدا شد در یک کنفرانس ، جلوی پای رهبر گذارشان سجده کرد .
از کانال ایران آزاد و آباد (مهدی نصیری)