Wednesday, Jul 9, 2025

صفحه نخست » حماقت مطلقه فقیه! بابک صفاری

faghih.jpgحرکت ناوگانی مرکب از هفت فروند بمب‌افکن فوق‌سنگین و دورپرواز B2، به‌همراه ده‌ها فروند جنگنده، سوخت‌رسان، هواپیمای پشتیبانی و شناسایی، بدون تردید با اطلاع کامل دولت‌های روسیه و چین انجام شده است. چرا که چنین ناوگانی، که بالقوه توان حملات هسته‌ای دارد، بدون هماهنگی حداقلی با قدرت‌های جهانی، ممکن است موجب یک محاسبه‌ی اشتباه فاجعه‌بار شود.

حمله انجام شد و هیچ واکنش مؤثری هم از سوی این کشورها برای جلوگیری از این حمله‌ها صورت نگرفت.

سؤال عقلانی مهمی که پس از این تحلیل منطقی باقی می‌ماند این است:

آیا سیاست نگاه به شرق، و تباه کردن آینده‌ی ده‌ها میلیون ایرانی در چنبره‌ی هزاران تحریم و نهایتاً زمینه‌سازی برای حملات ویرانگر به خاک ایران، تجلی نوعی ولایت هوشمندانه فقیه است؟

پیش از این حمله‌ی مستقیم و مرگبار به خاک ایران، ده‌ها حمله‌ی اسرائیل به نیروهای ایرانی در سوریه انجام شده بود. سکوت کامل روسیه در پایگاه نظامی لاذقیه برای جلوگیری از این حمله‌ها، چرا هیچ هشدار یا زنگ خطری برای فرماندهان نظامی ایران ایجاد نکرد؟

چرا کسی نپرسید که اگر خاک کشور مورد حمله‌ی مستقیم آمریکا و اسرائیل قرار گیرد، ممکن است با همان وضعیتی روبه‌رو شویم که نیروهای ایرانی در سوریه با آن مواجه بودند؟

آیا ده‌ها فروند جنگنده‌ی میگ و سوخو، که روزانه حجم عظیمی از بودجه‌ی نظامی کشور را برای آماده‌سازی و به‌روز نگه‌داشتن می‌بلعند، تاکنون حتی یک پهپاد ۱۰۰ دلاری را سرنگون کرده‌اند؟

اکنون خبر رسیده که وزیر دفاع ایران با سفر به چین، در حال نهایی‌کردن قرارداد خرید جنگنده‌ی مدرن چینی است.

آیا واقعاً نظامیان ایران نمی‌دانند که این جنگنده‌ها، با بهره‌گیری از آخرین تکنولوژی‌های ارتباطی در سامانه‌های ناوبری‌شان، در نهایت دارای «کلید مرگ» هستند تا در صورت تعارض با منافع فروشنده، از کار بیفتند؟

هم از این روست که کشوری مانند پاکستان در ساخت این جنگنده با چین مشارکت کرده و اکنون از آن بهره می‌برد -- نه یک خرید شبه‌سوپرمارکتی که وزیر دفاع ایران، در این وضعیت اسف‌بار، برای آن به چین فرستاده شده است.

آیا سپاه تصور می‌کند می‌تواند با این جنگنده‌ها به اسرائیل حمله کند؟ یا اگر اسرائیل با چراغ سبز روسیه و چین به ایران حمله کند، این جنگنده‌ها توان رهگیری جت‌های مدرن اسرائیلی را دارند؟

اس-۳۰۰ها چه کردند؟ چند هواپیما یا موشک مهاجم به کشور را ساقط کردند؟

تنها سناریوی ممکن برای فعال ماندن این تسلیحات، سناریوی آخرالزمانیِ درگیر کردن آمریکا در یک جنگ با ایران و زمین‌گیر کردن آن در منطقه است -- تا روسیه و چین از منافع این درگیری بهره‌برداری کنند.

در چنین شرایطی، آیا خرید این سلاح‌ها از جیب مردم ایران، برای تأمین منافع تولید کنندگان آن‌ها، اوج درک نظامی نیروهای مسلح ایران را نشان نمی‌دهد؟

چگونه می‌توان مطمئن بود که همین حالا، آن‌ها میلی‌متر به میلی‌متر خاک ایران را اسکن نمی‌کنند؟ ظرفیت‌های دفاعی و موشکی‌اش را شناسایی نمی‌کنند تا به‌یک‌باره همه‌چیز را از بنیان نابود کنند؟

زبان رهبر ایران و همه‌ی بوق‌های تحت امر او، پر شده از واژه‌ی «رژیم صهیونیستی»؛ گویی می‌کوشند این ترم -- که اکنون به افتخاری برای اسرائیلیان تبدیل شده -- را به نوعی ناسزا بدل کنند. اما همین رژیم توانسته است قوی‌ترین ارتش جهان و تقریباً تمام جهان غرب را علیه جمهوری اسلامی متحد کند. همچنین توانسته است دندان‌های متحدان صوری جمهوری اسلامی، مانند روسیه و چین، را بکشد.

فارغ از این‌که این تهاجم غیرقانونی به خاک ایران پذیرفتنی نیست -- و اگر چنین منطقی بر روابط بین‌الملل حاکم شود، کشورها خود را مجاز خواهند دانست با هر وسیله‌ای، بی‌هیچ قاعده‌ای، از آنچه "حق" می‌پندارند دفاع کنند و نظم جهانی به جنگل بدل خواهد شد -- اما این محکومیت، منافی آن نیست که ما حق داریم فکر کنیم:

اگر انقلاب نکرده بودیم، یا حتی کشورمان را به صهیونیسم بین‌الملل اجاره داده بودیم،

آیا اکنون و پس از چهل‌وشش سال، با وضعیتی اسف‌بارتر از امروز روبه‌رو بودیم؟

وضعیتی که در سایه‌ی «رهبری داهیانه» ولایت مطلقه فقیه پدید آمده است.

در شرایط فعلی، برای حضور عمومی پس از چند هفته غیبت آویزان‌شدن به حنجرهٔ یک مداح پاچه‌خوار که در کمال ریاکاری می‌گوید: «آقاجان، ما جانمان را برای تو می‌دهیم»، و سپس با بی‌شرمی و دستکاری متن، شعر "ای ایران" را در یک مجلس واویلای عزاداری به نوحه‌ای نعره‌وار تبدیل می‌کند -- قرار است چه چیزی را درست کند؟

اعتماد مردم را بازگرداند؟

اسرائیل یا آمریکا را بترساند؟

از حمله باز دارد؟

اقتدار فروپاشیده‌ی رهبری را ترمیم کند؟

حضور رهبر جمهوری اسلامی پس از چند هفته و در پی غافلگیری‌های مرگبار، بی‌تردید حاکی از آن است که رهبر آینده -- و شاید حتی رهبر مابعد از آن -- انتخاب شده‌اند، و نظام خیال‌اش راحت است که حتی با حذف رهبر کنونی، کشور دچار خلأ مدیریتی نخواهد شد.

اما آیا واقعاً چنین است؟

کسی با حضور چنین رهبری و چنین وضعیتی از بازدارندگی نظامی، از اوضاع اقتصادی و معیشتی مردم، از وضعیت آب، برق، گاز، فرونشست زمین، هزاران تحریم، و صدها معضل ریز و درشت دیگر، احساس خلأ مدیریتی نمی‌کند؟

بر اساس چه منطقی هشتاد و‌پنج میلیون مردم ایران می‌توانند به تصمیم گیریهای از این به بعد شما اطمینان کنند و‌مطمئن باشند سرزمینشان و امنیت شان مشابه تاسیسات هسته‌ای و ارزش پول ملی شان نخواهد شد؟

آیا زمان آن نرسیده که دست‌کم نظامیان ایران بیندیشند:

که آیا هنوز هم «حفظ نظام اوجب واجبات است» و اگر چنین است، آیا آنها تحت امر ولایت مطلقه فقیه هستند یا در اسارت حماقت مطلقه فقیه؟



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy