Wednesday, Jul 9, 2025

صفحه نخست » ایلان ماسک و «حزب آمریکا»: آغازگر دورانی نو یا بازی‌بهم‌زن؟ دیوید اعتباری

etebari22.jpgدیوید اعتباری - کیهان لندن

در روز ۴ ژوئیه امسال، همزمان با روز استقلال آمریکا، ایلان ماسک با اعلام تشکیل «حزب آمریکا» بار دیگر توجه رسانه‌ها را به خود جلب کرد. این اعلام پس از نظرسنجی‌ای در شبکه اجتماعی تحت مالکیت خودش، ایکس یا توییتر سابق، صورت گرفت که در آن، ۶۵ درصد از یک‌میلیون شرکت‌کننده، خواهان شکل‌گیری یک حزب جدید سیاسی خارج از دوگانه سنتی جمهوریخواه- دموکرات بودند. ماسک با انتقاد از تصویب بسته ۳/۳ تریلیون دلاری دولت ترامپ، آن را «برده‌داری بدهی» خواند و گفت زمان آن رسیده است که سیاست از انحصار دو حزب خارج شود. این موضع‌گیری، نه‌فقط یک ژست رسانه‌ای، بلکه بازتاب تغییری عمیق‌تر در معماری سیاست مدرن است.

در عصر مشارکت مستقیم، جریان آزاد اطلاعات و رشد سریع هوش مصنوعی، تصور اینکه سیاست همان الگوهای قرن بیستمی را حفظ خواهد کرد، ساده‌انگارانه است. فناوری در حال بازتعریف همه چیز است؛ از رسانه تا اقتصاد، از آموزش تا پزشکی؛ و سیاست نیز در برابر این تحول مصون نخواهد بود. دیگر الزامی نیست که مردم از طریق واسطه‌ها، لابیگران یا ساختارهای دیرپای حزبی وارد گفتگو با قدرت شوند. همان‌گونه که «اوبر» خدمات تاکسیرانی را متحول کرد و آمازون خرده‌فروشی را، ممکن است جریان‌های نوظهور مانند حزب آمریکا در مسیر تحول سیاست نیز نقش ایفا کنند.

این تحول الزاماً به معنای حذف ساختارهای سنتی نیست. اما واقعیت آن است که سیاستمداران حرفه‌ای، بیش از گذشته، با کارشناسان، فناوران و چهره‌هایی رقابت می‌کنند که راه‌ حل‌های عملی را جایگزین شعارهای حزبی کرده‌اند. محبوبیت چهره‌هایی مانند ترامپ، که از دنیای تجارت وارد سیاست شدند، نشان داد برای بخش بزرگی از افکار عمومی، «کار بلد بودن» مهم‌تر از «سابقه دولتی داشتن» است. ایلان ماسک ممکن است نسخه‌ای نوین و فناورانه از همین الگو باشد، نه بر پایه پوپولیسم، بلکه با تکیه بر اعتبار تکنولوژیک، شبکه اجتماعی تحت مالکیت خود، و برندهای جهانی‌اش.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

با این حال، باید توجه داشت که حتی متخصصان نیز از خودخواهی، فاصله‌گیری از مردم یا ضعف در مقبولیت سیاسی مصون نیستند. اگر تخصص و تکنوکراسی بدون پاسخگویی دموکراتیک پیش برود، می‌تواند به نوعی اقتدارگرایی نرم منتهی شود. بنابراین، چالش اصلی این است: چگونه می‌توان تخصص را در فرآیندی دموکراتیک نهادینه کرد؟ این پرسشی تامل برانگیز است، و در عین حال روز به‌ روز واقعی‌تر می‌شود.

ما وارد مرحله‌ای شده‌ایم که در آن «اصالت»، «دسترسی مستقیم» و «سرعت واکنش» مهم‌تر از سلسله‌مراتب سنتی و آرایش صحنه سیاسی‌اند. مشاوران سیاسی سنتی هنوز به تولید یادداشت‌های سیاست‌گذاری یا سخنرانی‌های دقیق مشغول‌اند، در حالی‌ که یک میم، پخش زنده ویدیویی، یا حتی یک درخواست به دستیاری هوش مصنوعی می‌تواند طی چند ساعت جهت افکار عمومی را تغییر دهد. با اینهمه، نمی‌توان به‌ کلی نقش واسطه‌گری حرفه‌ای را کنار گذاشت، به ویژه در زمینه‌هایی چون قانون‌نویسی، تدوین سیاست عمومی و ایجاد تفاهم و همگرایی. اما ساختار و سبک این واسطه‌گری در حال دگرگونی سریع است.

در این میان، ایلان ماسک شاید بار دیگر یک «شکاف در بازار» را شناسایی کرده باشد: ناامیدی فزاینده از وضعیت موجود که نه جمهوریخواهان و نه دموکرات‌ها قادر به پاسخگویی به آن نبوده‌اند. اما اینکه آیا او می‌تواند این نارضایتی را به یک ساختار سیاسی ماندگار تبدیل کند، فعلا پرسشی است بی‌پاسخ. «حزب آمریکا» در حال حاضر بیش از آنکه یک ائتلاف فراگیر باشد، یک ایده شخصی است. آینده آن بستگی به این دارد که ماسک آیا حاضر است از مرحله نمادسازی عبور کرده، وارد مرحله نهادسازی و سازماندهی شود یا نه. اگر موفق شود، این حزب می‌تواند در معادلات سیاسی آینده آمریکا نقش‌آفرینی کند. اما اگر مانند بسیاری از جنبش‌های شخص‌محور، به یک حرکت گذرا بدل شود، چیزی جز یک خبر داغ و کوتاه در حافظه سیاسی آمریکا باقی نخواهد ماند. در این معنا، سرنوشت «حزب آمریکا» نه در جذابیت ایده، بلکه در اجرای آن رقم خواهد خورد.

البته ایلان ماسک نسبت به چهره‌هایی چون راس پرو، رالف نیدر یا اندرو یانگ از امتیازاتی کم‌نظیر برخوردار است. او نه‌تنها مالک شبکه اجتماعی قدرتمند ایکس است، بلکه با برندهایی چون تسلا، اسپیس‌ایکس، و استارلینک جایگاهی جهانی در ذهن میلیون‌ها نفر دارد. برخلاف راس پرو که در دهه ۹۰ برای شنیده شدن به شبکه‌های تلویزیونی متکی بود، ماسک می‌تواند بطور مستقیم با مخاطبانش ارتباط برقرار کند و روایت رسانه‌ای را شکل دهد. اما سیاست با تکنولوژی تفاوت دارد. ورود موفق به این عرصه مستلزم چیزی فراتر از محبوبیت و پلتفرم رسانه‌ای است: سازماندهی میدانی، تیم‌های محلی، ثبت قانونی، و مهم‌تر از همه، انتقال ایده به ساختار. اگر حزب آمریکا نتواند این گذار از برند به نهاد را طی کند، با وجود تمام برتری‌های ماسک، سرنوشتی مشابه پروژه‌های ناپایدار پیشینیان خود خواهد داشت.

در سال ۲۰۲۵، فرصت فوری برای حضور در انتخابات سراسری وجود ندارد. مهلت ثبت‌نام اکثر رقابت‌های ایالتی و محلی گذشته‌اند و «حزب آمریکا» هنوز هیچ کاندیدایی معرفی نکرده است. اما انتخابات فرمانداری در ویرجینیا و نیوجرسی و چند انتخابات ویژه برای کرسی‌های کنگره، می‌توانند میدان آزمایش اولیه‌ای برای نفوذ رسانه‌ای و جهت‌گیری‌های سیاسی ماسک باشند. نگاه استراتژیک باید معطوف به سال ۲۰۲۶ شود، زمانی که همه کرسی‌های مجلس نمایندگان، یک‌سوم سنای آمریکا، و تعداد زیادی از فرمانداری‌ها در معرض رقابت خواهند بود. پس از آن، چرخه انتخابات ریاست‌جمهوری در ۲۰۲۸ آزمونی نهایی برای این حزب خواهد بود؛ چه به‌ عنوان کاندیدای مستقل، چه به‌ عنوان نیروی تأثیرگذار بر معادلات سیاسی دوقطبی.

ماسک برخلاف بسیاری از چهره‌های سنتی، همزمان در حوزه‌هایی چون انرژی، فضا، اتومبیل، اینترنت ماهواره‌ای، هوش مصنوعی و حتی فناوری‌های زیستی- عصبی (مانند پروژه نورولینک) حضور مؤثر دارد. او هم رسانه را در اختیار دارد، هم سرمایه لازم را، و هم پایگاه مخاطبی که شاید به شکل سنتی رأی‌دهنده حزبی محسوب نشوند. این ترکیب منحصر به‌فرد، او را در موقعیتی قرار می‌دهد که سیاستمداران دهه‌های گذشته هرگز تجربه نکرده‌اند. او نه‌فقط به بحث عمومی دسترسی دارد، بلکه آن را شکل می‌دهد.

با این حال، نظرسنجی‌ای که ماسک در شبکه اجتماعی تحت مالکیت خود برگزار کرد، به‌ عنوان مبنای راه‌اندازی «حزب آمریکا» معرفی شد. اما این نظرسنجی، نه مستقل بود و نه قابل تعمیم؛ نه شرکت‌کنندگان آن محدود به شهروندان آمریکایی بودند، نه داده‌ای درباره مکان یا هویت رأی‌دهندگان منتشر شد، و نه نظارتی بر روش نمونه‌گیری وجود داشت. علاوه بر آن، مخاطبان اصلی نظرسنجی، دنبال‌کنندگان خود ماسک بودند؛ یعنی افرادی که پیشاپیش تا حدی با او همسو هستند. تخمین‌ها نشان می‌دهد که تنها حدود ۲۰ تا ۲۵ درصد دنبال‌کنندگان ماسک در شبکه ایکس، ساکن ایالات متحده هستند. بنابراین، این نظرسنجی بیشتر بازتابی از محبوبیت جهانی ماسک است تا نشانه‌ای از خواست واقعی رأی‌دهندگان آمریکایی.

نکته مهم‌تر آنکه، ماسک هنوز مسیر روشنی برای ساختار سیاسی این حزب ارائه نداده است. ساخت حزب، جذب نیروهای محلی، تدوین برنامه‌ی قابل‌اتکا، و حضور مؤثر در ایالت‌های کلیدی، همگی نیازمند سازماندهی و نهادسازی‌اند؛ چیزی که در هیچ پیامی در «ایکس» یا فضای رسانه‌ای شکل نمی‌گیرد.

در کنار چالش‌های داخلی، نگرش ماسک به سیاست خارجی نیز بازتابی از الگوی فناورانه‌ی اوست. از رقابت با چین در زمینه فضا و فناوری، تا تلاش‌هایی برای تسهیل دسترسی به اینترنت و آزادی اطلاعات در کشورهایی مانند اوکراین یا ایران؛ هرچند این حمایت‌ها در برخی موارد متأثر از ملاحظات اقتصادی، امنیتی یا استراتژیک بوده‌اند. در صورت تداوم مسیر فعلی، می‌توان انتظار داشت که حزب او بجای تکرار نئولیبرالیسم یا ناسیونالیسم، رویکردی مبتنی بر نوآوری، رقابت فناورانه، و تفاهم عقلانی با جهان ارائه دهد.

اما پرسش کلیدی اینجاست: آیا چنین شخصیتی می‌تواند از مرز تأثیرگذاری رسانه‌ای عبور کرده و وارد ساختار نهادسازی سیاسی شود؟ آیا «حزب آمریکا» صرفاً صدای نارضایتی است یا طرحی جدی برای جایگزینی ساختار قدرت؟ تاریخ آمریکا نمونه‌های زیادی از چهره‌های به ظاهر متحول‌کننده به خود دیده است که در نهایت به حاشیه رفتند. از راس پرو در ۱۹۹۲ که نزدیک به ۱۹ درصد آرا را به خود اختصاص داد بدون آنکه ایالتی را ببرد، تا رالف نیدر و جیل استاین که صرفاً نقش تفرقه‌افکن در معادلات سنتی ایفا کردند.

در همین راستا، ترکیب اجتماعی حامیان بالقوه «حزب آمریکا» نیز حائز توجه است. برخلاف بسیاری از جنبش‌های سوم، مخاطبان احتمالی آن تنها به یک جناح محدود نمی‌شوند؛ اما واقعیت این است که بیشترین احتمال جذب، از درون پایگاه جمهوریخواهان است. ایلان ماسک می‌تواند حمایت بخشی از محافظه‌کاران لیبرتارین، راستگرایان مدرن، و حامیان ترامپِ خسته از تکرار چهره‌ای قدیمی را به خود جلب کند. همزمان، گروه‌هایی از مستقل‌ها، دوستداران تکنولوژی و حتی برخی دموکرات‌های منتقد بوروکراسی نیز ممکن است به او روی خوش نشان دهند. اما وزن سیاسی این پدیده، در نهایت، بیشتر از آنکه تهدیدی برای دموکرات‌ها باشد، می‌تواند توازن رقابت در جناح راست را بهم بزند.

تجربه‌ی تاریخی آمریکا نشان داده که ورود بازیگران سوم به میدان رقابت، حتی بدون پیروزی، می‌توانند مسیر انتخابات را دگرگون کنند. نمونه‌هایی مانند راس پرو در سال ۱۹۹۲ یا رالف نیدر در سال ۲۰۰۰ نقش کلیدی در شکستن آرای جناح‌های اصلی ایفا کردند. این همان «اثر اسپویلر» است: یعنی وقتی که نامزد سوم، بدون زیرساخت انتخاباتی نهادینه، تنها باعث کاهش شانس یکی از دو حزب اصلی می‌شود. اگر ماسک بدون ائتلاف‌سازی و حضور مؤثر در ایالت‌های کلیدی وارد رقابت شود، خطر آن وجود دارد که صرفاً باعث پراکندگی آرا شود، نه ایجاد یک نیروی سوم پایدار. از این رو، توانایی او برای جلوگیری از تفرقه و شکل‌دادن به یک پایگاه منسجم، عامل تعیین‌کننده در آینده سیاسی این حزب خواهد بود.

اگر او موفق شود، سیاست آمریکا ممکن است در دهه آینده به شکلی کاملاً جدید تعریف شود. اگرنه، این حزب نیز به سرنوشت بسیاری از حرکت‌های شخص‌محور دچار خواهد شد. حرکت‌هایی که سر و صدای زیادی بپا کردند اما به نهادسازی نرسیدند. در نهایت، آینده حزب آمریکا نه در شهرت ایلان ماسک، بلکه در توانایی او برای تبدیل یک برند شخصی به یک ساختار مردمی رقم خواهد خورد.

با همه اینها، نمی‌توان این واقعیت را نادیده گرفت که رأی‌دهندگان آمریکایی، در دهه‌های اخیر، بارها به سراغ چهره‌هایی رفته‌اند که از ساختار سنتی فاصله داشتند و وعده «بهم زدن بازی» را می‌دادند. از رونالد ریگان در دهه ۸۰ با سابقه هنری‌اش، تا باراک اوباما با شعار «تغییر» و سپس دونالد ترامپ با وعده «خشکاندن مرداب»، همه به‌ نوعی از بیرون ساختار به درون قدرت آمدند. اما نکته مهم اینجاست که همگی در نهایت از طریق یکی از دو حزب اصلی به قدرت رسیدند. در مقابل، چهره‌هایی مانند راس پرو، اندرو یانگ یا رالف نیدر، با وجود ایده‌های تازه و مخاطبان پرشور، چون خارج از ساختار حزبی باقی ماندند، نتوانستند به موفقیت انتخاباتی پایدار دست یابند. ایلان ماسک نیز، هرچند با سبکی متفاوت، بر موج مشابهی سوار شده است. موجی که از نارضایتی، سرعت تحولات، و خلأ میان مردم و ساختارهای سنتی قدرت نشأت می‌گیرد. اما سرنوشت این موج، بیش از هر چیز، به مسیر نهادی‌ بستگی دارد که او برای حزبش ترسیم خواهد کرد.

‎در پایان، تردیدی نیست که با رشد فناوری، مشارکت مستقیم‌تر مردم، و نقش‌آفرینی گسترده‌تر، تکنوکرات‌ها و متخصصان، سیاست و سیاست‌گذاری، چه در آمریکا و چه در دیگر نقاط جهان، در آستانه دگرگونی‌هایی بنیادین قرار دارد.

*دیوید اعتباری تحلیلگر سیاسی



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy