ویدئوی را از دو دختر نوجوان افغان الاصل دیدم که چند روز پیش از ایران توسط "نژادپرستان" اخراج شده بودند و با لهجه سلیس بقول بعضی ها "تهرونی" حرف می زدند چون در این کشور نژادپرست متولد شده بودند و به مدرسه رفته اند, ولی از ایران به خوبی یاد می کردند. اما هرگز از هیچ حق و حقوقی برخواردار نبوده اند و بعد از حمله اسرائیل به ایران توسط "داعشیعه" با زور سرنیزه و فریب و خشونت به به دامان برادران داعشی خود در افغانستان یعنی طالبان پرتاب شده اند. این پروژه اخراج فله ای و دست جمعی خشونت بار افغانها بی نهایت شرم آور و محکوم است. اما متاسفانه بسیاری از ایرانیان فریب تبلیغات رژیم را خورده و تحت بهانه دفاع از وطن در مقابل اسرائیل در کنار جمهوری اسلامی قرار گرفته و در مقابل این جنایت هولناک سکوت اختیار کرده اند.
پنج سال پیش در مقاله ای مفصل تحت عنوان " کالبدشکافی ریشه های تبعیض و نژادپرستی در ایران" به ریشه های زشت و ناپسند "نژادپرستی" در ایران پرداختم. قریب به هفت ماه پیش نیز در مقاله ای بنام "آیا می دانستید ایران نژاد پرست ترین کشور جهان است" با تکیه بر مطالعات و آمارهای رسمی بین المللی و به نقل از منابع معتبر توضیح دادم که بر چه اساسی ایران نژادپرست ترین کشور دنیا است؛ علیرغم اینکه بسیاری از ایرانیان با توهم و خودشیفتگی معتقدند "هنر نزد ایرانیان است و بس". این مقاله سوءتفاهم های فراوانی را (مثل همیشه) بوجود آورد که ناچارا حدود دو هفته بعد در مقاله ای به نام "رفع سوء تفاهم در مورد مقاله نژادپرستی در ایران" به رفع آن سوءتفاهم ها و پاسخ به سوالات پرداختم, غافل از اینکه "نرود میخ آهنین به سنگ".
ایران به دنبا آمدید؟
-- Hossein Madadi (@HosseinMadadiH) July 1, 2025
- بله
افغانستان را دوست داری یا ایران را؟
- نمیدانم... pic.twitter.com/OeMRwcnPm1
در آن زمان باز هم برخی از هموطنان ادعا می کردند که تبعیض و نژادپرستی جمهوری اسلامی ریشه مذهبی دارد و نه ملی. حال که شیعیان فارسی زبان افغانی را که حتی تعداد زیادی از آنها در لشکر فاطمیون برای جمهوری اسلامی بعنوان گوشت دم توپ خون و جان در سوریه داده بودند, چه توجیهی را می توان بهانه کرد. اینها هم زبان, هم فرهنگ, و هم مذهب جمهوری اسلامی هستند. در ایران هزاران شیعه عراقی و لبنانی و یمنی و حتی آفریقایی هم وجود دارد. اما جمهوری اسلامی آنها را اخراج نمی کند. هرگز از خود پرسیده ایم چرا؟ بهانه مضحک و بی اساس لو دادن محل زندگی سران نظامی و امنیتی و هسته ای جمهوری اسلامی توسط کارگر افغان یا دختر بچه افغان بطرز بسیار تراژیک خنده دار است.
من در عرض بیش از چهار دهه ایرانیان فراوانی را در کشورهای مختلف اروپایی, کانادا و آمریکا دیده ام که به این کشورها پناهنده شده و یا مهاجرت کرده و بعد از چند سال پاسپورت آن کشورها را دریافت کرده و بقول تهرونی ها با آروغ فندُقی تازه طلبکار شده و دو قورت و نیم شان هم باقی مانده. حال همین ملت متوهم و طلبکار در مقابل ظلم و ستم علیه افغانها سکوت اختیار کرده اند. چرا؟
بنده ۱۵ سال پیش در مقاله ای تحت عنوان "گزارش کميسيون رفع تبعيض نژادی و سکوت رسانه های ايرانی" در مورد فرهنگ نهادینه شده تبعیض نژادی در بین ایرانیان نوشتم که در برخی از سایت ها از جمله سایت "افغان جرمن اُنلاین" نیز منتشر شد. البته من در این مورد فراوان نوشته ام. حتی در آذر ۱۳۸۷ در مقاله "زمينه يابی علل ناکامی اپوزيسيون در بستر تاريخ فرهنگ استبدادی و سنتی ايران" به وضوح در مورد فرهنگ نژادپرستانه و استبدادی غالب بر ایران و ایرانی نوشته بودم.
کلام آخر اینکه سخن کوتاه کنم و از همه هموطنان بخواهم به دور از توهمات القا شده توسط جمهوری اسلامی (و یا فرهنگ هنر نزد ایرانیان است و بس!) باید اخراج مهاجران افغان و مصادره بیشرمانه اموال آنها و حتی جدا کردن کودکان آنها که کشور آنها توسط شاخه ای از داعش (طالبان) اشغال شده است را شدیدا محکوم کنند. بعنوان یک بلوچ افتخار می کنم وقتی که در روزهای اخیر بسیار از افغان های بیگناه را در بلوچستان دستگیر و برای رد مرز در اردوگاه منحوس الغدیر در زاهدان تشنه و گرسنه اسیر و زندانی کردند, مردم بلوچ با راهاندازی ایستگاههای جمعآوری کمک ها, سیل عظیم همبستگی و بالاترین حجم کمک های مردمی را برای این بیگناهان افغان ارسال کرده اند که به گفته رسانه حقوق بشری و خبری "رسانک" یا "رسانک نیوز" ظرفیت اردوگاه در توزیع و مدیریت آنها به چالش کشیده شده است.
از همه هموطنان درخواست می کنم که انسان دوستی را از بلوچستان یاد بگیرند و این همه "مهمان دوستی و مهمان نوازی ایرانی" را به رخ جهانیان نکشید. اگر می خواهید حد و متراژ به اصطلاح "مهمان نوازی" ایرانی را بدانید, بروید از همسایگان و "همزبانان" و هم دینان افغانی ما بپرسید!.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
پی نوشت: سرنوشت آوارگی و اخراج این مظلومان افغان مرا بیاد سال ۱۹۷۱ میلادی در چابهار می اندازد. حدود یازده سال سن داشتم و دوران جنگ استقلال بنگلادش از پاکستان بود و هزاران بنگالی از پاکستان فعلی با لنج ها بسوی امارات فرار می کردند. اما ناوچه ژاندارمری (در آن زمان ارتش در جنوب بلوچستان نبود) این لنج ها را که از سواحل جنوب چابهار می گذشتند, توقیف و سرنشینان آنها را دستگیر و به حیاط بزرگ ژاندارمری آن زمان شهر کوچک و روستا مانند چابهار منتقل کرد. در نزدیکی خانه مان که در کنار دریا بود صف این بنگالی های بیگناه , تهیدست، بیچیز، مستمند،و مفلس را می دیدم که فقط با یک زیرپیراهن و لُنگ و یک بقچه کوچیک". صحنه های غم انگیزی بود که از آن زمان تا به امروز در ذهن من برای همیشه حک شده است. و به همین دلیل امروز این برخورد جنایتکارانه جمهوری اسلامی با افغان های بیگناه را شدیدا محکوم می کنم؛ و این درخواست را از همه هموطنان دارم. چون مرا به یاد آن زمان می اندازد. آن زمان جنگ بین بنگلادش و پاکستان بود. اکنون جنگ بین جمهوری اسلامی و اسرائیل است ـ چه ربطی به بیگناهان افغانی دارد؟

ملی گرایی بدون ملت! فرید انصاری دزفولی