در تاریخ معاصر ایران، لحظاتی وجود دارد که بهرغم گذشت سالها، همچنان زنده، تأثیرگذار و الهامبخش باقی ماندهاند. جنبش دانشجویی ۱۸ تیر ۱۳۷۸ یکی از این لحظات است. جنبشی که در بطن آن، جوانانی ایستاده بودند که بهجای تسلیم در برابر استبداد، ندای آزادی و عدالت را از خوابگاههای دانشجویی تا خیابانهای تهران طنینانداز کردند.
در میان آن نسل، نامهایی ماندگار شدند:
عزتالله ابراهیمنژاد، که با شلیک مستقیم جان باخت.
سعید زینالی، که پس از بازداشت ناپدید شد و هرگز بازنگشت.
و اکبر محمدی، که مقاومت را تا آخرین نفس ادامه داد و در زندان، خاموش شد؛ اما نامش هرگز خاموش نماند.
آغاز از صنف، گذر به سیاست
پیش از آن تابستان ملتهب، در دانشگاههای تهران و بهشتی، صدای تازهای به گوش میرسید؛ صدای جنبش صنفی دانشجویی. حرکتی که با خواستهای مشخص، مدنی و مبتنی بر حقوق اولیه دانشجویان آغاز شد. برادران اکبر و منوچهر محمدی، از فعالترین چهرههای این جنبش بودند که با تلاش بیوقفه و پافشاری بر حقوق صنفی، زمینهساز تصویب لایحه شورای صنفی دانشجویان در مجلس شورای اسلامی شدند؛ متنی که توسط هزاران دانشجو در دانشگاههای مختلف تهیه و امضا شده بود.
اما این پایان راه نبود. روح مطالبهگری دانشجویان، به سرعت از خواستههای صنفی عبور کرد و به سطحی عمیقتر رسید: جنبش سیاسی دانشجویی. جنبش ۱۸ تیر، تجلی همین بلوغ سیاسی بود؛ حرکتی که مرزهای دانشگاه را شکست و صدای دانشجو را به خیابانها برد.
جبهه متحد دانشجویی؛ تکیهگاهی سکولار و مستقل
ریشههای این حرکت، در سالهای قبل از ۱۸ تیر شکل گرفته بود؛ در تشکلهایی مستقل و سکولار نظیر اتحادیه ملی دانشجویان و فارغالتحصیلان ایران. این اتحادیه بههمراه اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان و فارغالتحصیلان و با حضور فعال برادران محمدی، ائتلافی بهنام جبهه متحد دانشجویی را بنیان گذاشتند.
جبههای که مرامنامهاش با صراحت بر سکولاریسم، حقوق بشر، آزادی بیان و استقلال دانشجویی تأکید داشت. در فضایی که هنوز اصلاحطلبی، درونساختی و محافظهکارانه بود، این گفتمان، فراتر از سیاست روز بود؛ گفتمانی برای فردای ایران.
خروش، سرکوب، مقاومت
جنبش ۱۸ تیر، فرصتی برای آزمودن این گفتمان در میدان عمل بود. اعتراضات، با حمله نیروهای لباسشخصی به خوابگاه کوی دانشگاه تهران آغاز شد و بهسرعت به خیابانهای شهر گسترش یافت. ترکیبی از دانشجویان سکولار، مذهبیهای منتقد، و دانشجویان مستقل، دست در دست هم دادند تا یک صدا را فریاد کنند: «آزادی».
اما پاسخ حکومت، همان بود که همیشه بوده: خشونت. در این سرکوب، صدها نفر مجروح، هزاران نفر بازداشت، و برخی برای همیشه ناپدید شدند.
اکبر و منوچهر محمدی، بهعنوان چهرههای شناختهشده این اعتراضات، بازداشت، شکنجه، و محاکمه شدند. سالها حبس، انفرادی، بازجویی، و شکنجه، اما ایستادگی آنها ادامه یافت.
تا اینکه در مرداد ۱۳۸۵، اکبر محمدی در بهداری زندان اوین جان باخت؛ اکبر قربانی ترور بیولوژیک پس از اعتصاب غذا و شکنجههای مداوم شد.
غربت، تبعید و غم فراموشی
منوچهر محمدی، که پس از قتل برادرش با فشار نهادهای حقوق بشری به مرخصی استعلاجی آمد، ناچار به ترک وطن شد. مسیر خروج او از ایران، مسیری پرخطر از کوههای کردستان به ترکیه و سپس به آمریکا بود. تبعیدی ناخواسته، همراه با زخمی عمیق از رنج شخصی و فراموشی عمومی.
فراموشیای که شاید دردناکترین بخش این روایت است. چراکه سالها بعد، در سالگردهای ۱۸ تیر، در حالیکه رسانههای فارسیزبان خارج از کشور به پوشش وسیع آن اعتراضات میپردازند، نام اکبر محمدی، کمتر شنیده میشود. حتی گاهی افرادی بهعنوان «شاهدان جنبش» معرفی میشوند که هیچ ارتباطی با آن جنبش نداشتند و یا در آن زمان در کشور نبودهاند.
این سکوت، زمانی تلختر میشود که بدانیم بسیاری از مدیران رسانههای فارسیزبان امروز، همانهایی هستند که در دوران اصلاحات، در مطبوعات داخلی با قلم خود به تخریب برادران منوچهر و اکبر محمدی میپرداختند و مصاحبه با رسانههای فارسیزبان خارج از کشور را «خیانت» میخواندند؛ همان رسانههایی که خود بعدها ادارهشان را برعهده گرفتند.
رسالت رسانه؛ وجدان تاریخ یا ابزار فراموشی؟
رسانه، اگر به رسالت خود وفادار بماند، تنها ناقل خبر نیست؛ حافظهی زندهی یک ملت است. فراموشی چهرههایی چون اکبر محمدی، فقط یک بیعدالتی فردی نیست؛ نشانهی انحراف در حافظه جمعی ماست.
حقیقت تاریخی، وقتی تحریف یا پنهان شود، اعتماد عمومی را نیز با خود میبرد.
بازخوانی نقش امثال اکبر محمدی، نه حذف دیگران، بلکه احیای صداقت و عدالت در روایت مبارزات یک ملت است. کسانی که پیش از هر جنبش بزرگ دیگر، پیش از دی ۹۶، آبان ۹۸ و خیزش ژن، ژیان، آزادی، جان خود را فدای آرمان کردند.
پایانی باز
امروز، اگر جنبشی نو در ایران شکل بگیرد، اگر فریاد آزادی دوباره اوج بگیرد، اگر جوانی در خیابان ایستادگی کند، بیتردید، رد پای راهی را میتوان در کوی دانشگاه جستوجو کرد. راهی که با خون، اشک، و اراده نسلی آغاز شد که هرچند از آن عبور کردند، اما در حافظه تاریخ ماندگار خواهد ماند.
اکبر محمدی، سعید زینالی، عزت ابراهیمنژاد و دیگر جانباختگان و ناپدیدشدگان ۱۸ تیر، تنها نامهایی در گذشته نیستند؛ آنها آیندهاند. آیندهای که دیر یا زود، حقیقت را از دل سکوت بیرون خواهد کشید.
رضا محمدی، برادر زنده یاد منوچهر و اکبر محمدی