مسعود نقره کار - خبرنامه گویا
در کتاب "زنگی های گود قدرت"(۱) و مقاله های متعدد در بارۀ مداحان نوشته ام که این جماعت " از گونۀ جاهلها و لاتهای متدین و حکومتیاند که در کنار سامان دادن تشکل و سازمانهای تبلیغی و آموزشی، سیاسی، اقتصادی- مافیائی در راستای تحکیم حیات حکومت اسلامی نقش سیاسی - روانی مهمی ایفا کردهاند. این موجودات آسیبهای فراوان به جامعه زدهاند که تخدیر و تحمیق مخاطبان، به ویژه نوجوانان و جوانان یکی از این نقش آفرینی هاست. استفاده از موسیقی مدرن (پاپ و رپ وراک) و تغییر آواز و لحن و ترانه در مداحی نوعی تفریح و تفننِ درآمیخته با ثواب و اجر دنیوی و اخروی به نوجوانان و جوانان ارائه داده است و به این وسیله نوجوانان و جوانان محروم از تفریح و امکانات تفریحی را جذب و تخدیر کردهاند. دراین راه بسیاری از چهرههای سیاسی و فرهنگی، به ویژه دانشگاهی، ورزشی و هنری نیزیاری رسان مداحان بودهاند ... در سالهای اخیر معروف هایی مثل محمدرضا گلزار، بهرام رادان، حبیب کاشانی، محسن کاوه، علیرضا واحدی نیکبخت و سید علی ضیاء شبهای محرم را پای روضه رضا هلالی و محمود کریمی و سعید حدادیان گذرانده اند."
این روزها این گَله سراغ شعرهای سیمین بهبهانی هم رفته اند تا کار تخدیر و تحریک و تحمیق مخاطبان شان را که بیشتر جوانان هستند به کمال اسلامی برسانند. ببینید این موجوداتِ دهان گشاد و ویرانگر ِ فرهنگ و روان جامعه در بارۀ سیمین بهبهانی، شاعر "دو باره می سازمت وطن" چه گفته اند، وشجاع بانوی شعر میهنمان چگونه چشم در چشم سکۀ یه پول شان کرده است:
" این گونه سپاسم می دارند"
سالیانی است که بسیاری....ستاره ام را نحس می پندارند و به گونه گون ملامت و تهمتم می آزارند و نمی دانند که:
گرچه حق با خطرجفت/ بی گمان بایدم گفت.
می گویند فرزند عامل انگلیسیانم!،اگرچه فرزند کسی بودن جبر است و به اختیار نیست، باز می گویم: پدرم به استناد اوراق مسطور تاریخ، مرکز دایره شورشی بود که استقلال عراق را بنیاد نهاد، چگونه عامل انگلیسیان بود؟
می گویند: دست پرورده مبلغان مسیحی امریکائیم! طی سه سالی که به کودکستان آن ها سپرده شده بودم - و باز به اختیار نبود- جز راستی و درستکاری و محبت چیزی نیاموختم. دوران دبستان را در مدرسه ناموس به پایان بردم. دوران تحصیلات متوسطه را در کلاس های شبانه و متفرقه، و بر دامن بخت نا مساعدم، تا مدرسه مامائی رساندم که نا تمام ماند و پس از وقفه ای با گذراندن دورۀ حقوق دانشگاه تهران، سرانجامی برای در به دری هایم جستم. مبلغان کجا بودند؟
می گویند: زینت المجالس بوده ام!
شکر که نفرت المناظر نبوده ام.
می گویند: درباری بوده ام!، نه رنگ در بار دیده ام ونه با هیچ درباری همنشین شده ام. کسی که سی سال از جوانترین و سرسبز ترین سالیان عمر خود را در تعلیم دختران جوان می گذراند تا روزگارابریشم سیاهش را نقره باران کند، نیاز به هیچ دربار ندارد.
می گویند: ترانه سروده ام! اگر سروده ام، نه مبتذل سروده ام و نه مدیح، بل نمونه درست برای شکسته پردازان، ببینید و قیاس کنید.
می گویند: زنان و دختران مرا انگاره پنداشته اند و گمراه شده اند! هیهات که هرگز به دخترانم نگفتم که خطا کنند، چنان پروردمشان که خطا در در مغزشان خطور نکند. تنگ هم نشستند و درسم را نوشتند و سربر نکردند که بردست
یکدیگر بنگرند. بوسه هایم نثارشان باد که ساعات سعادتم همنشینی و تعلیم آنان بود.
می گویند بوسه های فضایی فرستاده ام ! نگران نباشید.بر بال کبوتران نشستند و تا آبی ها و پاکی ها سفر کردند. به خاکی ها باز نمی گردند.
و شگفتا هیزمی نفروخته ام که تر باشد یا خشک. ساقه های سبز و جوان شعر هدیه کرده ام.
این گونه سپاسم می دارید؟" (۲)
****
۱- نقره کار، مسعود، زنگی های گود قدرت- نقش سیاسی جاهل ها و لات ها در تاریخ معاصر ایران، انتشارات فروغ - آلمان ، 2015
۲- نقره کار، مسعود، جلد سوم ِ بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران، انتشارات باران - سوئد ، سال 2002 ،ص 108 ( به نقل از روزنامه نشاط چاپ تهران)
۳- مداحی با شعرِ " دوباره می سازمت وطن"
پای داریوش و سیمین بهبهانی هم به هیئت باز شد[ترانه دوباره میسازمت وطن:
:::

در گرامیداشت مردی بزرگ