میرحسین موسوی چهار هفته پس از آغاز جنگ ایران و اسرائیل، بیانیهای صادر کرد. یکی از اشکالات این بیانیه، تأخیر در انتشار آن بود. با این حال، نکته مثبت این بیانیه، محکوم کردن قاطعانه حمله اسرائیل به ایران و دفاع از نیروهای نظامی مدافع کشور بود.
پیشنهاد آزادی زندانیان سیاسی و تغییر سیاست تکصدایی در صداوسیما نیز از نکات قابل توجه ومثبت این بیانیه است که البته از همان روزهای آغازین جنگ، از سوی بسیاری از تحلیلگران و فعالان سیاسی نیز مطرح شده بود. به این بیانیه اما چند نقد وارد است:
۱. این بیانیه، پیشنهاد مشخص و عملی در مورد پیشبرد مذاکرات در پرونده اتمی کشور برای برونرفت از شرایط بحرانی و آتشبس شکننده به حاکمیت ارائه نمیدهد.
۲. مطرح کردن پیشنهاد برگزاری رفراندوم قانون اساسی جدید، که در زمان صلح و در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» از سوی ایشان انجام گرفته است، در شرایط جدید و جنگی کنونی که مردم و جامعه مدنی خواهان شنیدن پیشنهادهای عملی برای دور کردن خطر جنگ از سر کشور هستند، نوعی کلیگویی سیاسی یا «حقگویی» محسوب میشود؛ «حقگویی»ای که با توازن قوا و شرایط جنگی کنونی، گرهی از کار فروبسته سیاسی کشور نمیگشاید.
۳. نکته دیگر این است که علیرغم نقد سیاستهای حاکمیت که وضعیت را به شرایط موجود کشانده است، ایشان بحث اعلام ترک مخاصمه با اسرائیل را نه در خطاب مستقیم به حاکمیت و نه در گفتگو با مردم و جامعه مدنی مطرح نمیکند. ترک مخاصمه طبیعتاً به معنای به رسمیت شناختن اسرائیل نیست. با وجود اینکه او قاطعتر از اصلاحطلبان، حاکمیت را نقد میکند، اما درباره چگونگی موضع ایران در قبال اسرائیل، پیشنهادی روشن مطرح نمیشود. موضوعی که اساساً در این روزهای آتشبس شکننده، یکی از بنیانیترین موضوعات سیاست خارجی کشور است.