مقدمه
ایران امروز در آستانهی تحولات عمیق قرار دارد. بحرانها اقتصادی، سیاسی و فرهنگی همزمان در کنار فشارهای بینالمللی و سرکوبهای داخلی، فضای جامعه را به شدت ملتهب کرده است. نسل جدید بهرغم برخورداری نسبی از آموزش و آگاهی، از آیندهای مبهم و ناامیدکننده سخن میگوید. این مقاله تلاش میکند با بررسی تجربههای انقلابها و تغییرات رژیمهای معاصر در جهان، بهترین مسیر ممکن برای ایران را شناسایی کند و عوامل لازم برای ایجاد تحرک اجتماعی و تحقق تغییر را تحلیل نماید.
وضعیت کنونی ایران
ساختار قدرت در ایران به شدت متمرکز و مبتنی بر ولایت فقیه است. ارگانهایی نظیر سپاه پاسداران، دستگاههای امنیتی و نهادهای ایدئولوژیک، سلطه خود را بر تمام جوانب سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حفظ کردهاند. فشارهای اقتصادی، تورم بالا، بیکاری گسترده و فساد سازمانیافته، زندگی روزمره شهروندان را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. در این شرایط، نسل جوان به شدت ناامید است و شمار زیادی از نخبگان و طبقه متوسط به مهاجرت روی آوردهاند. شکاف میان مردم و حاکمیت به طور فزایندهای عمیق شده و بیاعتمادی به اپوزیسیون نیز مانع شکلگیری جایگزینهای واقعی گردیده است.
مروری بر انقلابها و تغییرات سیاسی معاصر
کشور |
سال انقلاب |
نتیجه |
نقش مردم |
نقش رهبری |
مداخله خارجی |
وضعیت امروز |
تونس |
۲۰۱۱ |
سقوط دیکتاتور و آغاز دموکراسی شکننده |
پررنگ |
رهبران مدنی و اتحادیهها |
کم |
گذار دموکراتیک نامطمئن |
مصر |
۲۰۱۱ |
سقوط مبارک، سپس بازگشت نظامیان |
گسترده اما پراکنده |
بدون رهبری متمرکز |
متوسط |
بازگشت استبداد |
لیبی |
۲۰۱۱ |
سقوط قذافی، هرج و مرج سیاسی |
گسترده |
پراکنده |
مداخله نظامی ناتو |
بحران امنیتی و تجزیه |
سوریه |
۲۰۱۱ |
اعتراضات مسالمتآمیز به جنگ داخلی |
محدود به مناطق خاص |
پراکنده و چنددستگی |
مداخلات گسترده |
فاجعه انسانی |
اوکراین |
۲۰۱۴ |
انقلاب میدان، تغییر دولت |
گسترده و سازمان یافته |
رهبری روشن |
حمایت غرب |
مقاومت قوی |
سودان |
۲۰۱۹ |
سقوط عمرالبشیر |
گسترده |
ائتلاف مدنی |
کم |
گذار شکننده |
عراق و لبنان |
۲۰۱۹ |
اعتراضات مردمی فراگیر |
گسترده اما بدون انسجام کامل |
بدون رهبری واحد |
کم |
اصلاحات محدود |
تحلیل نقاط اشتراک و افتراق ایران با نمونههای فوق
ایران در بسیاری جهات از کشورهای فوق متمایز است. سرکوب شدید و نظاممند، نبود رهبری سیاسی متمرکز در اپوزیسیون، و همچنین تردید در میان مردم نسبت به آینده، ایران را به وضعیت پیچیدهتری سوق داده است. برخلاف تونس یا اوکراین، در ایران هنوز نه یک انقلاب مردمی پایدار و سازمانیافته شکل گرفته و نه نهادهای مدنی توانمندی برای هدایت تحولات موجود است. تجربه مصر نشان میدهد که سقوط رژیم بدون وجود جایگزینی پایدار میتواند به بازگشت استبداد منجر شود. از سوی دیگر، وضعیت لیبی و سوریه هشداردهنده است که فقدان ساختار منسجم و دخالتهای خارجی میتواند به هرج و مرج و فروپاشی منجر شود.
موانع خیزش مردمی گسترده
علیرغم اعتراضات پراکنده، چند عامل اصلی مانع از شکلگیری یک قیام فراگیر شده است:
- سرکوب هوشمندانه و مستمر امنیتی و اطلاعاتی
- فقدان اعتماد به اپوزیسیون و تردید نسبت به امکان جایگزینی بهتر
- پراکندگی و اختلافات طبقاتی، مذهبی و قومی در جامعه
- ترس از تبدیل شدن ایران به کشوری مشابه سوریه یا لیبی
- تبلیغات گسترده نظام درباره پیامدهای ناامن پس از تغییر
- خستگی، بیانگیزگی و ناامیدی نسلی که در شرایط دشوار پرورش یافته است
شروط لازم برای بازگشت مردم به خیابانها
برای آنکه مردم بتوانند مجدداً و با نیرویی پایدار به خیابانها بازگردند، باید شرایط زیر مهیا شود:
- تشدید بحرانهای اقتصادی و اجتماعی که زندگی روزمره را غیرقابل تحمل کند
- بروز رخدادهای نمادینی که همبستگی و انگیزه عمومی را تقویت کند
- ظهور رهبری و گفتمان قابل اعتماد، توانمند و فراگیر که بتواند وحدت عمل ایجاد کند
- حمایت سازمانیافته داخلی و خارجی از جنبشهای مدنی و اعتصابات سراسری
- ایجاد همبستگی میان اقشار مختلف اجتماعی اعم از کارگران، طبقه متوسط، اقلیتهای مذهبی و گروههای سکولار
- تضمین امکان گذار مسالمتآمیز و جلوگیری از خشونت و هرج و مرج پس از تغییر
چشمانداز مطلوب برای ایران آینده
سناریوی مطلوب، انتقال آرام و مرحلهای از جمهوری اسلامی به نظامی جمهوریخواه، سکولار، دموکراتیک و مردمسالار است.
در این مسیر:
- باید تمامیت ارضی حفظ شود و از تجزیه یا جنگ داخلی جلوگیری شود.
- دولت موقتی تکنوکرات و بیطرف شکل گیرد که زمینهساز انتخابات آزاد و شفاف باشد.
- اعتماد عمومی به نهادهای دولتی و حقوقی بازسازی شود.
- روند عدالت انتقالی بدون انتقامجویی، بر مبنای واقعیتنگری و آشتی ملی اجرا شود.
نقش و ضرورت توافق قدرتهای جهانی در تغییر رژیم ایران
متأسفانه، تحولات سیاسی در ایران تنها به اراده و خواست مردم این کشور محدود نمیشود و بدون اجماع نسبی قدرتهای جهانی، تغییر رژیم عملاً دشوار و شاید ناممکن خواهد بود. کشورهای کلیدی مانند ایالات متحده، روسیه، چین و اتحادیه اروپا باید به این باور مشترک برسند که ادامه حکومت فعلی نه تنها برای ثبات منطقه زیانآور است بلکه امکان حضور این رژیم در توافقات منطقهای و بینالمللی مانند طرح «مارشال خاورمیانه» وجود ندارد.
دونالد ترامپ و دیگر رهبران آمریکا باید به این نتیجه برسند که هیچ راهی برای گنجاندن رژیم کنونی ایران در معاهدات صلح و همکاریهای منطقهای وجود ندارد و بنابراین، حمایت ضمنی یا صریح از تغییر ساختار سیاسی ایران ضروری است. از سوی دیگر، اتحادیه اروپا باید مکانیزم «ماشه» را فعال سازد تا تحریمها بهعنوان ابزار فشار موثر باقی بمانند و از تساهل با حکومت فعلی جلوگیری شود.
روسیه و چین، که در سالهای گذشته از رژیم ایران حمایت کردهاند، باید ارزیابی واقعبینانهتری از منافع خود داشته باشند و درک کنند که حفظ وضعیت موجود ممکن است در بلندمدت به ضرر منافع اقتصادی و ژئوپولیتیکی آنها باشد. توافق آنها بر سر تغییر حکومت، میتواند گام مهمی در تسهیل روند گذار مسالمتآمیز و بازسازی روابط منطقهای باشد.
بدون چنین اجماعی میان قدرتهای جهانی، فشارها و تلاشهای داخلی ممکن است ناکافی بماند و مسیر ایران به سمت تغییر دموکراتیک بهشدت پیچیده و پرخطر شود.
نتیجهگیری
ایران در پیچ تاریخی حساس و سرنوشتسازی قرار دارد. تجربههای جهانی نشان میدهد که بدون رهبری منسجم، ایجاد اعتماد و شرایط مناسب اجتماعی و اقتصادی، انقلابها یا منجر به بازگشت استبداد میشوند یا به بحران و تجزیه میانجامند. تنها با برنامهریزی دقیق، اتحاد مردم و حمایت از اصلاحات مسالمتآمیز، میتوان ایران را به سمت آیندهای بهتر هدایت کرد.
.

همه اش تقصیر سعدی است، گیله مرد

چون رقص یک بهانه...، ویدا فرهودی