فرزانه روستایی
پریروز که اعلام شد قرار است نمازجمعه تهران را کاظم صدیقی بخواند واقعا دلم خواست یک پهپاد یا موشک سایز کوچک از غیبی یا جایی می آمد و می خورد وسط جایگاه امام جمعه تهران و صدیقی را می فرستاد هوا. بعد از چند روز هم انشاالله تعالی تابوت خالی او را تشیع می کردند در حالیکه یکی از عمامه های سفید رنگ این آیت الله بی شرف را روی تابوت او گذاشته بودند و صد البته نماز میت او را رهبر انقلاب می خواند. از شما چه پنهان فکرهای دیگری هم برای وسط نماز میت برای کاظم صدیقی به سرم زد که بماند برای بعد و بیشتر شیطنت بود. بعدا خودم خودم را تادیب کردم که این افکار شیطانی چیست که از ذهن من می گذرد و اینکه اساسا دنیای امروز را نمی توان با ترور و خشونت و پهپاد انتحاری اداره کرد، زیرا خشونت با خودش خشونت می آورد.
کمی بعد دلم برای ما مردم ایران سوخت که با این همه فارغ التحصیل دانشگاهی نخبه زن و مرد و با این فرهنگ و تمدن ریشه دار بین آرواره های نتانیاهو و دندان های دایناسور فرصت طلبی مثل کاظم صدیقی گیر کرده است. اولی استعدادی آسمانی دارد برای اینکه کشورها را به خاک سیاه لبنان یا یمن تبدیل کند و کاری کند که مملکت دیگر مملکت نشوند. اما دومی نیز استعداد شگرفی دارد در اینکه همه بنیاد اخلاقی و فرهنگی و انسانی و دینی را لجنزار کند و بعد کانالی به ماه محرم و صحرای کربلا بزند و سندی از حوری های بهشتی رو کند و ملت را به خون شهدا سوگند بدهد ، اما در آخر وقتی فرصت فراهم شد از میان زمین های گران قیمت، اراضی لوکس ازگل را انتخاب کرده و به جای هزار میلیارد تومان برای آن شش میلیارد تومان پرداخت کرده است.
از سالهای اولی که دانشجوی دانشکده حقوق بودم همیشه این بحث در جمع های سیاسی مطرح بود که برای خلاصی از نکبت این آخوندهای دروغگوی وقیح و پررو چه ترفندی موثراست. زیرا آخوندها روی صندلی مخصوص خدا نشسته اند و به صغیر و کبیر رحم نمی کنند و همزمان هم نقش خدا و جبرییل و امام زمان را بازی می کنند و هم نقش شعبان بی مخ و پری بلنده و اصغر قاتل و پابلو اسکوبار سلطان قاچاق کوکایین را. از همان زمان این ذهنیت وجود داشت که شاید یک ضربه سنگین خارجی بتواند ملت را از شر این رژیم نجات بدهد چرا که زور مردم به آنها نخواهد رسید.
سه دهه از آن زمان گذشت و آنچه تجربه کردیم این است که مداخله خارجی در این کشور به حال خدا رها شده می تواند ۱۲ روزه کشور را به اشغال غیر درآورد بی آنکه رژیم چنجی صورت گرفته باشد. یادآوری می کنم که در دنیای امروز در دست گرفتن کنترل آسمان کشوری که پدافند ندارد همان اشغال کشور به صورت نرم است. این اشغال عملا با اشغال خاک تفاوتی نداردِ. زیرا قلمروهای آبی خاکی و هوایی کشورها پایه های تمامیت ارضی کشورها هستند و یکی که از دست برود به سختی بتوان آن دو تای دیگر را حفظ کرد.
دقیقا به همین علت است که وقتی احمد خاتمی و علم الهدی و دژاکام امام جمعه شیراز و دیگر امامان جمعه را در کنار صدیقی قرار می دهیم متوجه می شویم که ایران ما هم از داخل اشغال شده است و هم از خارج. به قولی ملت تازه از جنگ ۱۲ روزه فارغ شدند که کاظم صدیقی برای امامت جمعه و دهن کجی به ملت و لجبازی آخوندی از پرده به در آمد و اینترنت کشور نیز طبقاتی شد. اما کاش می گذاشتند ملت یکی دو هفته نفسی تازه کنند بعد می رفتند سراغ گشت ارشاد و لایحه معروف حجاب و عفاف.
چهل سال ملت ازترس بدتر در انتخابات شرکت کردند و بد از درون صندوق بیرون آمد. حال که شمار قابل توجهی از مردم برای حمله اسراییل به خاک ایران قند در دلشان آب شده و هر چه استدلال می کنیم که با بمباران و موشک و ترور نمی شود کشور را نجات داد استدلال می کنند که: ۴۵ سال بد را از ترس بدتر انتخاب کردند. این دفعه برای خلاص شدن از این دور باطل از همان اول سراغ بدتر را گرفتند.
اما سوال همچنان باقی است و آن اینکه : بین آنکه برای لجبازی با مردم ایران کاظم صدیقی دزد را دوباره به امامت جمعه تهران منصوب کرد و آن دیگری که زیر سبیل وزارت اطلاعات و سپاه و دفتر رهبری کارخانه پهپادسازی راه انداخت و این همه خسارت به کشور وارد کرد چه تفاوتی هست؟ برای پاسخ به این سوال واقعا باید عمیق فکر کرد

تکرار تراژدی کیان پیرفلک