فرهنگ یکنواخت و کسلکننده، آن فرهنگی است که در آن نتوان "قواعد بازی" را بر هم زد و قواعد تازهای جایگزین کرد. ارزشهای کنسرو شده ی فرهنگ ما، به ما جرئت نمیدهد که قواعدش را بر هم زنیم و دور تسلسل باطل آن را به پایان بریم. در خُرد و کلانِ رفتار سیاسیمان، همواره میتوان این "دور تسلسل باطل" را مشاهده کرد؛ رفتاری فرهنگی که مرز کوچک و بزرگ، چپ و راست نمیشناسد و همهی ما در آن مستهلکایم.
رضا پهلوی در همایش "همکاری ملی برای نجات ایران"، تا حدودی توانست قواعد بازی جاافتاده را بر هم زند، آنگاه که "شاهزاده" خود آستین بالا زد و در پی چاره جوی برای این معضل برآمد. او حتا به "پدر" بودن رضایت داد تا به تاج شاهی که پیش از ایجاد صندوق انتخابات میخواستند بر سرش گذارند، نقبی زند. در فرهنگ ما، زبان سیاسی، که بهگمانم از زبان محاوره فراتر نمیرود، بر زبان معنایی میچربد. از اینرو، "پدر" را نه در معنای آقابالاسر یا اتوریته یا رابطهی پدر-فرزندی، که در معنای چرخش سیاسی بهوجودآمده در نظر گیریم.
"پدر" در معنای چرخش سیاسی امروز، یعنی نطلبیدن جاه و مقام و بودن در مقام یک نماد؛ نمادی از "همکاری ملی برای نجات ایران". اگر این برداشت درست باشد، رضا پهلوی در میان بازی هوادارانش قواعد بازی را تغییر داد و به تنوع درونی این همایش قوت بخشید؛ از کسانی که بر شهریاریاش تأکید دارند، تا آنان که آن را به همهپرسی برای تعیین نوع نظام پس از سرنگونی موکول کردهاند. و خودِ او که اعلام کرد جاه و مقام نمیخواهد. معنای سیاسی چنین "پدری"، که تداعیگر "رهبری نمادین" است، باید بهمثابه گذر از جمهوری اسلامی و حرکت به سوی ایرانی آزاد و دموکراتیک مورد تأیید قرار گیرد، اگر این تنوع و رنگارنگی درون "همکاری ملی برای نجات ایران" تقویت شده، تعمیم یابد.

هندسهی سیاسی غمانگیز رفقا، رضا فرمند

به بهانه گرد همایی کنفرانس مونیخ، اتابک فتح اله زاده