Sunday, Aug 3, 2025

صفحه نخست » همایش مونیخ قسمت دوم، ابوالفضل محققی

Abolfasl_Mohagheghi_4.jpgخسته از راه طولانی کلن تا مونیخ ترجیح میدهم به اطاقم برگردم. اطاقی کوچک اما راحت. بی خوابم،فردا بعنوان یک چپ سابق جمهوری خواه قراراست سخنرانی کنم .درمحیطی غریبه که جزتنی آشنا در آنجا ندارم .همایشی ک[y1] ه قریب به اتفاق آنرا هوداران شاهزاده رضا پهلوی تشکیل میدهند .کسانی که سال ها بجای نشستن وصحبت کردن با آنها بهم تاخته ایم .حال زمان چرخیده ومرا در جائی قرار داده که احساس می کنم میتوانم نقشی ولو کوچک درجهت "نشاندن درخت دوستی وکندن نهال دشمنی ایفا کنم." درکنارکسانی قرار گیرم که حداقل برای بخشی ازآنها که مانند من پیروزی بر دشمنی قهار چون جمهوری اسلامی را در گرو ائتلافی هرچه گسترده تر و درعملی متحدانه با هم جستجو می کنند قرار گیرم .باشد که باب فتحی گشوده شود.

افکاری گوناکون از هر سو در ذهنم می چرخد .افکاری که مرا عمدتا به پروسه ای که طی کرده ام می رساند.به سال ها ای که در قامت فدائی خلق مبارزه میکردم . به دوستانی که سال ها با هم یک هدف مشترک هر چند اوانگارد و درتقابل با ترقی اجتماعی ،اقتصادی منطبق با نظم جهانی را در قالب دلبستگی به مارکسیسم ،لننیسم در سیمای اردوگاه سوسیالیستی دنبال میکردیم .اردوگاهی که در برابر چشمان حیرت زده ما درفاصله اندک از شروع نقد گرباچفی وعلنیت فرو ریخت. حال از آن شور وسرمستی کاذب جز آه حسرتی بر دل وافسوسی ناشی از حمایت جنایتکاری مرتجع بنام خمینبی ودرد حاصل از کشتار های بیرحمانه رژیم چیزی بجا نمانده است . به روزها وسال های طولانی مهاجرت فکر می کنم به سال هائی که تولد کودکانمان رابا هم جشن گرفتیم بر سرسفره هفت سین نشستیم ونهایت. سال ها سرمسائل سیاسی وایدئولوژیک بحث وجدل کردیم. جدل هائی که گاه منجر به جدائی گردید.ازجدل های سال های دورعبور می کنم، ازجدائی وشقه شقه شدن سازمان که هر کدام خود را محق می دانستند ودیگری را بعناوین مختلف محکوم می نمودند. زمان نشان داد این داد وقال های فراوان ذهنی که محصول چند جزوه واحیانا کتاب بودچگونه در ظرف زمان حل گردیدند.ازرهبرانی که مخالفان فکری خودرا خائن وسازشکار می دانستند جزخاطراتی مبهم وافرادی که عموما پیر شده ایم کسان زیادی نمانده اند. بسیارانی همچنان صلب در اندیشه های خود .ازهیاهوی اشرف دهقان،هیاهوی هادی ،حیدر، برخی برگشته گان از فلسطین،درسیمای فدائیان اقلیت! تنها اعلامیه هائی مانده که گاه بصورت کمیک تراژیک هرازچندی سراز دیواری در می آورند وبشارت حکومت کارگری میدهند.اماداستان ما وابستگان به فدائیان اکثریت، داستان باورذهنی بسازمانی است که بر لباس واقع بینی پوشانده بودیم بی آن که واقع بینی و گشاده نظری بر آن حاکم باشد.سازمانی که با اتوریته کسی چون فرخ نگهدار که خود را میراث دار" جزنی "و"حمید اشرف" می دانست و می داند و رهبریش را آشکار ونهان اعمال می کرد و میکند بود. سازمانی با ته مانده ای از گرایش به چین بخصوص روسیه. لیک باهمان غلظت سابق مخالفت با امریکا ،اسرائیل وغرب .جریانی که با همین نگاه خود را به تشکل اصلاح طلبان حکومتی نزدیک تر از نزدیکی به جبهه آقای رضا پهلوی می بیند و در ته نگاه خود خامنه ای را مبارز ضد امپریالیست.نگاهی که در جنگ دوازده روزه جمهوری اسلامی با اسرائیل با علم کردن پرچم میهن پرستی ودفاع از وطن پشت سر رژیم صف آرائی کرد و هر کس که در این حلقه نبودخائن بوطن خواند.

جریان های ریز ودرشت جدا شده ازسازمان فدائی چه "حزب چپ" چه انواع واقسام جریانها ویا افراد در کسوت جمهوری خواهان که ریشه فدائی دارند نیز دراین امر با هم مشترک هستند و آن مقابله با جریان سلطنت طلبان و هواداران آقای رضا پهلویست .کسانی چون من که از این سازمان چپ بریده و در قامت مستقل یک جمهوری خواه از اتحاد با آقای رضا پهلوی حمایت می کنیم. میدانم که سخت مورد حمله وشماتت قرارخواهیم گرفت .حکم یهودای داریم که گویا مسیح را به دیناری چند فروخته است. حال من درچنین فضائی باچنین گذشته ای در کسوت یک چپ سابق وجمهوری خواه فردا درهمایشی که برگذار کننده آن شاهزاده رضا پهلوی است باید در رابطه با اتحاد ودوستی سخنرانی کنم . با خود زمزمه می کنم ترسی نیست.

"در معرکه عشق بیفکن سپر از دست

کانجا بجز از سینه عاشق سپری نیست ."



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy