امیر دها - کیهان لندن
همایش «همکاری ملی برای نجات ایران» که روز شنبه ۲۶ ژوئیه ۲۰۲۵ (چهارم امرداد) در شهر مونیخ آلمان و با حضور چهرههایی از طیفهای گوناگون سیاسی، مدنی و فرهنگی برگزار شد، نه صحنهای برای نمایش و تشریفات بود و نه یک گردهمایی صرفاً نمادین. این رویداد تلاشی صادقانه بود برای درهم شکستن دیوارهای بیاعتمادی که سالهاست میان نیروهای اپوزیسیون، فعالان مدنی و نخبگان فرهنگی قد برافراشته است. هدفی مشترک این جمع را بهم پیوند داد: نجات ایران، وطنی که زیر بار بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی در آستانه فروپاشی است.
اما داستان مونیخ، تنها در سخنان تریبونها خلاصه نمیشود. آنچه در حاشیه این همایش رخ داد نیز تأملبرانگیز بود: موجی از نقد و تردید که از سوی برخی گروهها و رسانهها روانه این تلاش شد. این واکنشها نشاندهنده عمق چالشهای پیش روی وحدت بود، اما در عین حال فرصتی برای تأمل در مسئولیت مشترک همه ما برای نجات وطن نیز هست.
وحدت، دشوارتر از سرنگونی
همایش مونیخ با همه کاستیهایش، گامی نمادین و بزرگ بود برای خروج از بنبست دوگانگیها. این گردهمایی نه مقصد نهایی بود و نه پاسخی بینقص، اما شروعی متفاوت بود. تفاوتش در حضور چهرههایی بود که سالها از حضور در یک قاب مشترک گریزان بودند: از فعالان حقوق بشر تا سیاستمداران تبعیدی، از روشنفکران سکولار تا نمایندگان اقشار مذهبی. این همنشینی پیامی روشن داشت: وطن پیش و فراتر از ایدئولوژیهاست و نجات ایران نیازمند کنار گذاشتن منیّتهای ماست.
چه دشوار که این روزنه امید برای برخی چالش تلقی شد. رسانههایی که خود را «آزاد» میخوانند، گاه با تحلیلهای زودهنگام، و فعالانی که درگیر نقد دیگراناند، بجای تقویت این حرکت، به تضعیف آن دامن زدند. اما این واکنشها نشانه ضعف همایش نبود، بلکه بیانگر یک کجفهمی تاریخی و ضرورت گفتگوی بیشتر برای شکستن موانع کاذب نیز بود.
نخبگان، حافظان وطن
ایران امروز بیش از انقلاب سیاسی، به انقلابی در مسئولیتپذیری نخبگان نیاز دارد. آنان که اگر اراده کنند، میتوانند با عقل، درایت و صدایی متحد، مسیر گذار از جمهوری اسلامی و برپایی جکومتی برگرفته از آرای آزاد ایرانیان را هرچه هموارتر نمایند. تاریخ نشان داده که ملتها در بزنگاههای حساس، به نخبگانی نیاز دارند که فراتر از منافع شخصی و گروهی، به آینده جمعی بیندیشند. اگر نخبگان ما (با الهام از برخی چهرههای شاخص تاریخی ما در سده گذشته) از تفاوتهای مسلکی و گذرا بگذرند، و اولویت آنها نجات کشور باشد و نه منافع شخصی و یا گروهی، فردای ایران میتواند برای همگان بی هیچ تبعیضی، خانهای امن و آباد و آزاد باشد.
دعوت به وحدت: برای ایران، دست در دست هم
ایران، این خاک زخمخورده اما پرامید، امروز بیش از همیشه به دستان بهمپیوسته ما نیاز دارد. اختلافات ما، که اغلب نه لاینحلاند و نه آنقدر عمیق که حائل و مانعی شوند برای نادیده گرفتن شرایط بسیار خطرناکی که امروز کشور و مردم ما با آن دست به گریبان هستند. اختلافات ما نباید سدی شوند در برابر آرمان مشترکمان: ایرانی آزاد و سربلند. بیایید به نام وطن، به خاطر مردمی که زیر بار سختیها کمر خم کردهاند، برای مردمی که علاوه بر محرومیت از حداقلهای زندگی عادی، اکنون نگرانی و ترس از سایه شوم جنگی دیگر نیز روح و روانشان را هر روز و هر ساعت میفرساید، دستهای یکدیگر را برای همکاری بفشاریم . بیایید همه بخشی از راه حل باشیم و نه مشکل.
پیشنهادی برای گرهگشایی
برای گشودن این مسیر، پیشنهادی روشن پیش روی ماست: شاهزاده رضا پهلوی میتواند با تشکیل کمیته و یا کارگروهی متشکل ازچند تن از شخصیتهای باتجربه و خوشنام، پلی برای گفتگو با جریانها و چهرههای سیاسی بسازد.تلاشی سازمانبافته و هدفمند برای گرد هم آوردن صداهای گوناگون، ازگرایشهای منختلف قومی و سیاسی پادشاهیخواه تا جمهوریخواه ، راست تا چپ ، سکولار تا مذهبی، از داخل تا خارج، تا در سایه همکاری گستردهتر، نقشه راهی برای نجات ایران ترسیم کنند. این دعوت، نه از سر ضعف، که از ایمان به قدرت وحدت است. هر گام به سوی تفاهم، مشعلی است که تاریکی را میشکافد. بیایید با دلی پرامید، زبانی نرم و عزمی راسخ، راهی نو بسازیم؛ راهی که بجای تفرقه، به همدلی ختم شود و ایران را از پرتگاه به سوی ساحل نجات رهنمون کند.