کار جامعه شناس و روشنفکر هورا کشیدن و نفرت پراکنی و جعل نیست. کار جامعه شناس و روشنفکر بررسی داده های عینی، حفظ فاصله نسبت به محتوای ایدئولوژیک، عدم هراس از انگ زدن حریفان و بازیگران، بررسی منافع سیاسی و شخصی و استراتژی افراد درگیر، تحلیل خصومت های فردی و گروهی، آگاهی بر شگردهای تبلیغاتی فردی، توجه به واکنش های روانی افراد، بررسی تحول فکری و روایت افراد، بررسی جنبه خانوادگی و سیاسی، عدم شیفتگی به «قهرمانان پاکیزگی»، کوتاه نیامدن در برابر استبدادهای خرد و کلان، نهراسیدن از تابوهای جامعه و دین، ایستادگی در برابر فضاسازی ها و بالاخر جستجوی حقیقت، می باشد. روشنفکر مسخ شده قدرت واقع بینی و اندیشه گری را از دست داده و در هیجان ایدئولوژیک دست و پا میزند. البته یک روشنفکر و جامعه شناس آکادمیک از خطا برکنار نخواهد بود ولی قدرت اندیشیدن و توانایی انتقادی و صداقت فردی ویژگی بارز او بشمار می آید. بهرحال در واقعیت جامعه روشنفکران ایدئولوژیکی وجود دارند که بجای تحلیل و بررسی علمی، کار تبلیغ و پروپاگاند می کنند.
سقوط روشنفکری
بسیاری از روشنفکران ایرانی سیاست زده و ایدئولوژیک و متاثر از شیعه گری هستند و به همین خاطر نمی توانند اصول بالا را در روش کار رعایت کنند. بسیاری از روش جدالی و ایدئولوژیکی لنیستی تاثیر گرفته و قربانی هیاهوی سیاسی و پروپاگاند یکجانبه نگری می باشند. آنها براحتی تحریف می کنند و داده های ناقص و غربال شده را بعنوان «شناخت» علمی تبلیغ می کنند. آنها براحتی انگ میزنند و برای پاکیزه نشان دادن خود حریف را «بد مطلق» و «دشمن ناب» و «طاغوتی» و «شیطانی» معرفی می کنند. آنها نکات حاشیه ای را بزرگ نمایی میکنند، «فلفل و نمک» روایت اشان را تند می کند، عناصر را دستچین می کنند تا توده عامی بسرعت متاثر شود. آنها اولویت ها را نمی توانند و یا نمی خواهند تشخیص دهند. آنها مسائل ساختاری را درک نمی کنند یا نمی خواهند ببینند بلکه موضعی که باور ایدئولوژیک آنها را نوازش می دهد انتخاب می کنند. در رفتار عاطفی روان آنها، هیجان و احساس جای استدلال و شناخت و فکر کردن را می گیرد و از آنجا که آنها ایدئولوژی زده می باشند بنابراین قضاوت آنها نه بر پایه خردگرایی منطقی بلکه بر هیجان ایدئولوژیک استوار است.
چنین وضعی بیان فقر آکادمیک و ناتوانی اندیشه انتقادی پژوهشی است. این روشنفکران اغلب فکر می کنند با «رادیکالیسم سیاسی» خود قادر هستند یک پدیده را نقد کنند. نقد علمی روشی است که واقعیت را پنهان نمی کند، داده های مطلوب خود را دستچین نمی کند و پیچیدگی را با انگ زدن سیاسی به کنار نمی گذارد. کنشگران سیاسی و بسیج کننده در جستجوی طرفدار می باشند، افرادی که تهییج می شوند و هورا می کشند. روشنفکرانی که دارای توهم و آشفتگی سیاسی هستند مانند کنشگران هیجانی رفتار می کنند. حال آنکه روشنفکر در پی درک پیچیدگی ها و در پی معنا است. ولی روشنفکری که از تهییج های سیاسی و توهم سیاسی نجات نیافته است نزول کرده و با شعاردهندگان کوچه برابر می شود.
عوامل بازدارنده شناخت و ریشه عدم سیالیت فکری در نزد روشنفکران ایرانی کدامند؟
مسخ شدگی ناشی از اسلام
روشنفکران بسیاری هستند که دارای وابستگی به اسلام و شیعه گری هستند و این دین را بعنوان دین توده «محترم» دانسته و هیچ انتقادی را بر زبان جاری نمی کنند. آنها در گفتارهای خود سکوت می کنند و بخاطر نبود جسارت و شناخت، در نوشته های خود پنج خط هم در نقد قرآن و اسلام ننوشته اند. آنها فاقد شناخت در باره دین هستند و با وجود تجربه حسی در جامعه و گندآب اسلامی، سر خود را مانند کبک زیر برف کرده اند. آنها ازخودبیگانه هستند و به بازتولید استعمار اسلامی در ذهن ادامه می دهند. در نزد آنها، کشتارهای محمد و علی تا خمینی و خامنه ای خللی در مقدس دانستن قرآن بوجود نمی آورد. این روشنفکران از بررسی های پژوهشی علمی در مورد اسلام نیز اطلاعی ندارند و تمایل به شناخت علمی ندارند. آنها با محافظه کاری بیمارگونه خود متحدان سیاسی نواندیش دینی و ملی مذهبی هستند و میخواهند فقط برای آنها مفید باشند. آنها توسط اسلام منحط مسخ شده اند.
وابستگی به مارکسیسم
روشنفکرانی هستند که زیر سیطره ایدئولوژی مارکسیستی و لنینیستی قرار دارند. همان الگوهای کهنه مانند پرولتاریا و انقلاب سوسیالیستی و کمونیسم و حزب لنینی و تولید اشتراکی، بر ذهن و رفتار و باورهای مقدس آنها غلبه دارد. این افراد اغلب حتا کتاب های مارکس هم نخوانده اند ولی با پروپاگاند شوروی و توده ائیسم و چریکیسم و کاستریسم، چپ گرا شده اند. از ویژگی های آنان دگماتیسم و عقب ماندگی و اصرار در ندیدن تحولات امروز جهان است. کشتار سی میلیون نفر در جهان توسط کمونیسم، ایمان آنها را سست نمی کند. در میان آنها کسانی هستند که تا حدودی از مدلهای بالا فاصله گرفته اند ولی در ساختار ذهنی خود تقدس مارکسیستی را حفظ کرده اند. در واقع این وابستگی ایدئولوژیکی مارکسیستی با تقدسگرایی شیعه در ذهن بسیاری از روشنفکران گره خورده و عقب ماندگی فکری آنها را بازتولید می کند. آنها با حرارت و غرور، حرفهای پنجاه سال پیش را بعنوان «دکترین علمی» تکرار می کنند.
هراس از پادشاهی
روشنفکرانی هستند که با کابوس بازگشت دوران پهلوی زندگی می کنند. آنها به محض شنیدن نام یکی از شخصیت های خاندان پهلوی خشمناک شده و تعرض هیجانی ایدئولوژیکی خود را آماده کرده و با ناسزاگویی حمله می کنند. واکنش آنها از جنس «پاولفی» می باشد. جنایت های ساواک و خفقان و سانسور زمان پهلوی فراموش ناشدنی است و نیز خشونت گروه های افراطی سلطنت واقعیت انکارناپذیر است و این پدیده ها باید نقد شوند. ولی روشنفکرانی هستند که در انتزاع فکری و روانی خود از «پهلوی» یک هیولای یکدست ساخته و همه تابلوی زمان پهلوی در گذشته و آینده را سیاه می بینند. آنها در مورد کشتار میلیونی و جنایات سنگین اسلام و کمونیسم سکوت می کنند. آنها از بیان نقش رضا شاه در مدرن سازی ایران هراس دارند ولی ناسزاگوئی علیه او و «لعنت» کردن آن دوران را وظیفه «مقدس» خود می دانند. برخورد آنها به دوران پهلوی، نه تاریخی و عقلانی، بلکه «ناموسی» و «هیجانی» است. حمله های هیستریک و هیجانی این روشنفکران به همایش «همکاری ملی برای نجات ایران» در مونیخ در 26 ژوئیه 2025 و کینه ورزی و ناسزاگویی و جعلیات علیه شاهزاده رضا پهلوی نمونه روشن از این آسیب مهلک روشنفکری و هیولا سازی ذهنی آنها است. در تاریخ ایران پادشاهی متنوع بوده و امروز در جهان مفهوم جمهوریت ملاک ارزشیابی شکل های حکومتی جمهوری و پادشاهی است.
ضدیت با آمریکانیسم
روشنفکرانی هستند که خود را ضدامپریالیست تعریف می کنند و نسبت به آمریکا نفرت بزرگی را بنمایش می گذارند. کارل پوپر از جامعه باز و دشمنانش سخن می گوید و این روشنفکران همیشه خود را دشمن آمریکا و در واقع دشمن جامعه باز معرفی می کنند. روشن است که آنها به معنای دقیق تر دشمن لیبرالیسم سیاسی و دمکراسی بوده و پیوسته خطای یک دولت را بمعنای پوسیدگی الگوی دمکراسی ارزیابی می کنند. این روشنفکران در ناخودآگاه و انتخاب خود به مدل سوسیالیستی پرولتری یا مدل شاوزی یا مدل کاستروئی یا مدل اسلامی رحمانی یا توهمات بی سروته شخصی، وفادارند. ضدیت با لیبرالیسم دمکراتیک ناشی از اسلامگرایی و کمونیسم است و این دگماتیسم فرتوت با پوپولیسم امتزاج یافته و منجر به «اسلاموگوشیسم» یا «اسلامگرایی چپگرا» می گردد. یکی از نتایج این وضعیت تولید شیفتگی در برابر مدل های اقتدارگر و استبدادی است. در واقع مارکسیست ها و اسلامگرایان بطور متحد مخالف دمکراسی غربی هستند. به تبلیغات مارکسیست ها و اسلامگرایان توجه کنید، هر دو گرایش خواهان نابودی لیبرالیسم غربی هستند.
یهودستیزی
یهودستیزی پدیده ای است که در دین های پرتستانی و کاتولیکی در اروپا و اسلام دارای ریشه عمیقی است. یهودستیزی در نازیسم و کمونیسم ادامه می یابد و امروز در جهان رشد بیسابقه یافته است. در تاریخ ایران یهودستیزی وجود داشته و با ایدئولوژی آخوندی و جمهوری اسلامی ابعاد تازه ای به خود میگیرد. یهودستیزی استالین خود را در دادگاه های مسکو و کشتار رهبران یهودی بلشویک نشان می دهد. روان اغلب کمونیست های ایرانی از این یهودستیزی استالینی تاثیر پذیرفت و بعلاوه همزیستی سیاسی و پارتیزانی شماری از کمونیستهای ایرانی در اردوگاه های فلسطینی در زمان پهلوی، روحیه ضداسرائیلی و ضدیهودی آنها را تقویت نمود. این روحیه یهودستیزی امروز به شکل های گوناگون (ضدیت با پرچم اسرائیل، تبلیغات علیه وجود اسرائیل و علیه یهودیها، همسوئی با جمهوری اسلامی علیه اسرائیل) خود را نشان میدهد. همیشه یهودستیزی بطرز آشکار خود را نشان نمی دهد. در بسیاری از موارد این گرایش در لفافه و بشکل غیر مستقیم نمایان می شود. بعنوان نمونه حمایت از فلسطین در بسیاری از موارد ناشی از یهودستیزی است. خیلی طبیعی است که به عملکرد دولت نتانیاهو در غزه انتقاد شود. ولی وقتی در مورد حماس جنایتکار و همراهی فلسطینی ها با رژیم توتالیتر خامنه ای سکوت میشود، این امر نشان همان یهودستیزی است.
معماران سیاست و اندیشه
بسیاری از روشنفکران ایرانی مسخ شده و دارای عقب ماندگی فکری بزرگی هستند. عوامل برشمرده در بالا گاه بشکل مجزا و گاه به صورت ترکیبی در روان و عاطفه و هیجان روشنفکر ایرانی اثر گذاشته و آنها را به افراد ایدئولوژیکی سرشار از کینه ورزی و سطحی نگری تبدیل کرده است. آنها به خاطر این مکانیسم های ایدئولوژیکی و دینی نمی توانند اندیشه کنند. گفتار اینان قبل از هرچیز انعکاس ذهن آسیب دیده ایدئولوژی زده است که خود را با جعلسازی و حاشیه پردازی گرم نگه میدارد و از شناخت فلسفی و تشخیص پارادایم های اصلی و فهم مصالح عمومی، محروم است. جامعه ایران زیر سلطه توتالیتاریسم شیعه قرار دارد و با اسلام در انسداد کامل گرفتار آمده است. مبارزه علیه توتالیتاریسم و اسلام مستلزم یک تلاش بزرگ سیاسی و فرهنگی و فکری است تا خود را آماده کنیم. ولی همین روشنفکران مبارزه علیه اسلام و مارکسیسم و پوپولیسم را به کنار نهاده و اغلب مشغول معامله گری با میرحسین موسوی و نواندیش مذهبی هستند. آنها بجای انتقال انرژی مثبت به جامعه، متاسفانه در عمل تفرقه افکنی و پراکندگی در برابر نظام ستمگر حاکم را تبلیغ می کنند. آنها مانند چریک ها و بمب اندازان خراب می کنند ولی مانند معماران نمی توانند بسازند. آنها برای یک مبارزه مشترک ناتوان هستند و با منفی گرایی و ناسزاگوئی مانع از اتحاد عمل و ائتلاف نیروهای سالم دمکراتیک و لائیک می باشند.
من یک روشنفکر جمهوریخواه هستم و در هیچ سازمان سیاسی ایرانی نیستم. ولی آرزو دارم نیروهای دمکرات و لائیک جمهوری خواه و پادشاهی خواه و ملی گرا در برابر دشمن ایران یعنی حکومت اسلامی بتوانند به همسویی و همکاری بیشتر دسترسی پیدا کنند. در میان ایرانیان، روشنفکرانی وجود دارند که انتقادگر و عقلانی بوده، برای لائیسیته و دمکراسی و فلسفه آزادی تلاش نموده، دارای توانایی روشنگرانه علیه اسلام و شیعه گری بوده و چالش های اساسی زمانه و مصالح ملی ایران را درک می کنند. ولی افراد و گروه های روشنفکری دیگری هستند که اغلب در جدال با اشباح هستند، با مدلهای ایدئولوژیک کهنه زندگی می کنند و انرژی خود را به هدر می دهند.
جلال ایجادی
جامعه شناس - دانشگاه پاریس
---------------------------------------------------------
توضیح در باره نویسنده: جلال ایجادی در کتابهای گوناگون در باره اسلام و قرآن و تروریسم اسلامی و نیز جنبش های اجتماعی در جهان و انقلاب های ایران نوشته است. آخرین کتاب ایجادی «شیعه گری و ازخودبیگانگی ایرانیان» انتشارات فروغ در آلمان در 420 برگ. کتاب او «انقلاب برای گسست، جامعه شناسی انقلاب زن زندگی آزادی»، 330صفحه انتشارات فروغ. ایجادی اثر دیگر خود را بنام «بحران بزرگ زیستبوم جهان و ایران» در ۴۸۰ برگ، انتشارات فروغ، منتشر نمود. کتاب به نام «گیتی مداری و لائیسیته، قدرت سیاسی در ایران» از جلال ایجادی توسط انتشارات فروغ در 350 برگ انتشار یافته است. از این نویسنده در گذشته کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، ۳۱۰ صفحه، نشر مهری، کتاب «جامعه شناسی آسیبها و دگرگونیهای جامعه ایران»، ۴۰۰ صفحه، انتشارات نشرمهری، کتاب «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»، ۳۸۰ صفحه، و کتاب «اندیشه ورزیها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، ۷۲۰ صفحه، چاپ نشر مهری، منتشر شده است. جلال ایجادی هر هفته چند برنامه تلویزیونی در زمینه انقلاب، لائیسیته، دمکراسی، فلسفه، جامعه شناسی و نقد قرآن و اسلام، تهیه و پخش می کند. این برنامه ها را در یوتوب میتوانید مشاهده کنید. افزون برآن، ایجادی در تلویزیون های پربیننده فرانسه بعنوان متخصص در باره خاورمیانه و اسلام و لائیسیته شرکت می کند.

سلام کن به عشق به انسان، مهدی اصلانی