از فاجعه («نکبت») ۱۹۴۸ تا ویرانی غزه در ۲۰۲۳، اسلامگرایی بارها مسیر ملی فلسطینیان را به بنبست کشانده است. از حاج امین الحسینی و همکاری او با نازیها تا حماس و حملۀ خونین هفتم اکتبر، منافع فرقهای بر مصالح ملی چربیده است. با ورود جمهوری اسلامی ایران و حمایت آشکارش از اسلامگرایان فلسطینی، اکنون اما بومرنگ خشونت به سوی تهران بازگشته و رژیمی ورشکسته و بیاعتبار و بیش از هر زمان در خطر فروپاشی بر جای گذاشته است
ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه
جنبش ملی فلسطینیان از همان آغاز پیدایش خود با موازنهای نابرابر در برابر جنبش صهیونیستی و سپس دولت اسرائیل روبرو شد. اما مسئولیت رهبران اسلامگرا در داخل فلسطین و خارج از آن نیز نقشی اساسی در ناکامیهای فلسطینیان ایفا کرد. در ۱۹۲۱، بریتانیا با ایجاد مقام «مفتی اعظم قدس» و سپردن آن به حاج امین الحسینی، ملیگرایی فلسطینی را به اسارت اسلام سیاسی درآورد.
الحسینی در ۱۹۴۱ به همکاری با نازیها تن داد و در ۱۹۴۷ طرح تقسیم فلسطین به دو دولت یهودی و عربی را رد کرد. این تصمیمها به فاجعۀ (نکبت) ۱۹۴۸ انجامید: آوارگی بیش از نیمی از جمعیت عرب فلسطین و نابودی هر گونه امکان مصالحه با اسرائیل. اسلامگرایی، در همان گام نخست، آرمان ملی فلسطینیان را به حاشیه راند.
حماس و انشقاق داخلی از ۱۹۸۷ تا ۲۰۰۷
پس از جنگ ۱۹۶۷، اسرائیل برای تضعیف سازمان آزادیبخش فلسطین، به رشد جریانهای مذهبی در غزه میدان داد. در ۱۹۸۷، همین جریانها - البته با پول های قطر و حمایت موساد - حماس را بنیان نهادند که با شعار نابودی اسرائیل در تضاد آشکار با خط سازش و «راهحل دو دولت» قرار گرفت.
شکاف داخلی سرانجام در ۲۰۰۷ به اوج رسید: حماس با قبضۀ غزه، پیکر جنبش ملی فلسطین را دوپاره کرد. از آن زمان، غزه و مردم آن در اسارت ایدئولوژی اسلامگرایانه فرو افتادند، در حالی که سازمان آزادیبخش در کرانه باختری مسیر فساد و انسداد سیاسی را میپیمود.
جمهوری اسلامی ایران: از صدور انقلاب تا بومرنگ ۷ اکتبر
اسلامگرایی اما تنها در داخل فلسطین عامل ویرانی نبود. از ۱۹۷۹، اسلامگرایان حاکم بر ایران به رهبری خمینی و سپس خامنهای، مسئلۀ فلسطین را به ابزار سیاست خارجی خود برای اعمال هژمونی در منطقه بدل کردند. با شعار «محو اسرائیل»، جمهوری اسلامی دههها از حماس و جهاد اسلامی حمایت مالی و نظامی کرد و هر کوششی را برای راهحل دو دولت عقیم گذاشت.
👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه
سرانجام، حملۀ ۷ اکتبر ۲۰۲۳ نقطۀ عطفی شد. حماس با حمایت مستقیم سیاسی، نظامی و لجستیکی حکومت اسلامی ایران، اسرائیل را عاقبت با خونینترین روز تاریخش روبرو ساخت و بهای آن را مردم غزه با هزاران کشته و ویرانی گسترده پرداختند.
اما پیامدهای حملۀ وحشیانه ۷ اکتبر حماس فقط به غزه محدود نماند. این اقدام همانند یک بومرنگ به سوی خود جمهوری اسلامی بازگشت. نیروهای نیابتی حکومت ایران - از حزبالله لبنان تا حوثیهای یمن - در نتیجۀ ضربات اسرائیل یا در حال فروپاشیاند یا به شدت تضعیف شدهاند. شعلههای جنگ عاقبت در ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ به داخل ایران نیز زبانه کشیدند. در نتیجۀ این جنگ، که بعید است پایان یافته باشد، جمهوری اسلامی ایران بر پایۀ اغلب ارزیابیها چه در داخل و چه در خارج اکنون به نظامی از هر لحاظ ورشکسته، بیاعتبار و تضعیفشده با آیندهای مبهم و تاریک تبدیل شده است.
فردای فلسطین و جمهوری اسلامی
اسلامگرایی، چه در چهرۀ حاج امین الحسینی، چه در قالب حماس، و چه در سیاستهای خمینی و خامنهای، بارها ثابت کرده است که دشمن اصلی آرمان ملی فلسطینیان بوده است. آنچه باقی مانده، مردمانی است که بیگناه در بند این ایدئولوژی - چه در غزه، چه در لبنان و چه در خود ایران - همچنان گرفتار آمدهاند و بهای سنگین خیانت اسلامگرایان را میپردازند.
ملت فلسطین، در بحبوحۀ ویرانی غزه و انسداد سیاسی کرانه باختری، بیش از هر زمان دیگری در جستجوی رهبری است که از قید فرقهگرایی و اسلامگرایی برهد و آرمان ملی را بر منافع حزبی و ایدئولوژیک مقدم بدارد. تا زمانی که اسلام سیاسی بر صحنه غالب است، راهی به سوی دولت مستقل فلسطین گشوده نخواهد شد.
در سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران، که چهار دهه مسئلۀ فلسطین را دستآویز مشروعیتسازی برای خود ساخته بود، امروز در دام همان سیاست گرفتار آمده است. با تضعیف نیابتیها در لبنان، غزه و یمن و با انزوای روزافزون در صحنۀ جهانی، این نظام، به اعتراف رئیس جمهوری اش، از هر لحاظ در سراشیبی سقوط قرار گرفته است. پرسش بنیادین این است که آیا از دل این ویرانیها، روزی صدای ملیگرایی عقلانی و واقعبینانه در فلسطین و منطقه به گوش خواهد رسید؟