Friday, Sep 5, 2025

صفحه نخست » تبار شناسی تراژدی جنگ اوکراین، «نقض استقلال» (قسمت ۵)، محمود دلخواسته

Mahmoud_Delkhasteh_3.jpg«اینگونه در وجدان اجتماعی مردم روسیه که بعد از فرو پاشی شوروی، نگاهی بسیار تحسین گر نسبت به غرب و دموکراسی غربی و رشد وجود داشت و در رویای گورباچف خود را عضو «خانه مشترک اروپایی» می دید، با تحمیل «شوک اقتصادی» دچار شوک دومی شدند و آن فروریختن رویایی بود که از غرب دموکراتیک داشتند. اینگونه، برای اکثریت مردم روسیه، دموکراسی معادل تحقیر و فقر و رنج فهم شد. به بیان دیگر، شوک اقتصادی در زیر چتر بازار آزاد و دموکراسی، اکثریت مطلق مردم روسیه را هم فقیر کرد و هم تحقیر.»

بخش اول

https://news.gooya.com/2025/08/post-100866.php

بخش دوم:
https://news.gooya.com/2025/08/post-100983.php

بخش سوم:

https://news.gooya.com/2025/08/post-101083.php

بخش چهارم:
https://news.gooya.com/2025/09/post-101174.php

چگونه روسیه، روسیه پوتین شد؟

دولتها و رسانه های غربی، جنگ اوکراین-روسیه را جنگ بین دموکراسی و استبداد/ autocracy توصیف کردند. در اینکه روسیه رژیمی دموکراتیک نیست، اجماع وجود دارد. در واقع رویای گورباچف برای «خانه مشترک اروپایی/Common European Home» با تحمیل شوک اقتصادی که «سرمایه داری وحشی» و یا «سرمایه داری گانگستری» به روسیه تحمیل کرد و همه در زیر چتر دموکراسی و دموکراتیزه کردن انجام شد، به کابوسی منجر شد که هنوز جامعه ملی روسیه از ترومای آن خارج نشده است. توضیح اینکه تحمیل شوک اقتصادی، چنان ضربه ای به روسیه وارد کرد و چنان فرو پاشی زیرساختهای حمایتی به گسترش فقر و بیکاری منجر شد که در عرض چند سال، سن متوسط مرگ و میر، حداقل 7 سال کاهش پیدا کرد. (80) (تا 20 سال نیز گفته شده است) و روسیه به کشوری معروف شد که در آمریکا آن را با تمسخر «پمپ بنزین با بمب اتمی» توصیف می کردند. پروفسور جفری ساکس، مشاور اقتصادی گورباچف و یلستین که از طرف آمریکا به شوروی/روسیه فرستاده شده بود، در مصاحبه های متعددی گفته است که برای موفقیت سیاست اقتصادی «شوک اقتصادی» بعد از فروپاشی شوروی نیاز به تور حمایتی برای طبقات فقیر بود. ایشان این تور را از طریق گرفتن وام یک میلیارد دلاری از آمریکا در رابطه با لهستان به آسانی گرفته بود. ولی زمانی که وام مناسب برای روسیه را خواست، واشنگتن مخالفت کرد و اینکه حتی یک دلار به روسیه وام داده نخوهد شد و اینگونه اقتصاد روسیه را ویران کردند. (81)

اینگونه در وجدان اجتماعی مردم روسیه که بعد از فرو پاشی شوروی، نگاهی بسیار تحسین گر نسبت به غرب و دموکراسی غربی و رشد وجود داشت و در رویای گورباچف خود را عضو «خانه مشترک اروپایی» می دید، با تحمیل «شوک اقتصادی» دچار شوک دومی شدند و آن فروریختن رویایی بود که از غرب دموکراتیک داشتند. اینگونه، برای اکثریت مردم روسیه، دموکراسی معادل تحقیر و فقر و رنج فهم شد. به بیان دیگر، شوک اقتصادی در زیر چتر بازار آزاد و دموکراسی، اکثریت مطلق مردم روسیه را هم فقیر کرد و هم تحقیر.

بر آن اضافه شد، بردن مرزهای ناتو به طرف مرزهای روسیه. بوریس یلستین با وجود روابط بسیار نزدیکی که با غرب داشت، به کلینتون، رئیس جمهور آمریکا هشدار داد و این عمل را تحقیر کردن روسیه توصیف کرد:

«اگر (توسعه ناتو) را ادامه دهید، من چیزی جز تحقیر روسیه نمی بینم. چرا می خواهید این کار را انجام دهید؟ ما به یک ساختار جدید برای امنیت پان اروپایی نیاز داریم، نه ساختارهای قدیمی! .... اما موافقت من با گسترش مرزهای ناتو به سمت مرزهای روسیه - این به منزله خیانت من نسبت به مردم روسیه است.» (82)

همانگونه که قبلا پروفسور جورج فراست کنان، تئوریسین و دیپلمات معتبر آمریکایی که سقوط شوروی را پیش بینی کرده بود هشداری سخت داد که بردن ناتو به مرزهای روسیه، گرایش های ناسیونالیستی، ضد غربی و نظامی گرایانه را شعله ور خواهد کرد:

«[صریحاً] گفته شده است... گسترش ناتو، مهلک‌ترین اشتباه سیاست آمریکا در کل دوران پس از جنگ سرد خواهد بود. انتظار می‌رود چنین تصمیمی، گرایش‌های ناسیونالیستی، ضد غربی و نظامی‌گرایانه را در افکار عمومی روسیه شعله‌ور کند؛ تأثیر نامطلوبی بر توسعه دموکراسی روسیه داشته باشد؛ فضای جنگ سرد را به روابط شرق و غرب بازگرداند و سیاست خارجی روسیه را به جهاتی سوق دهد که قطعاً مطابق میل ما نیست...» (83)

به عنوان تجربه شخصی شاید در اینجا لازم باشد بگویم زمانی که در سال 2002 برای تدریس در دانشگاه آمریکایی آسیای مرکزی به قرقیزستان رفتم و در پایتخت کشور، بیشکک که درصد بالایی از روس ها زندگی می کردند، سخت شوکه شدم که هر روز در مسیرهای مختلف، بسیاری از بازنشستگان روسی را می دیدم که در کنار پیاده روها تکدی می کردند و پیرزنان روسی که از طریق فروش چند تخم مرغ گذران زندگی می کردند. در آن زمان در نامه ای به دانشگاهم، (دانشگاه اقتصاد و علوم سیاسی لندن)، نوشتم که غرب وظیفه اخلاقی دارد تا به داد این بازنشستگان برسد چرا که همین مردها و زنها بودند که ارتش هیتلر را در هم شکستند و غرب را از حلقوم فاشیسم بیرون کشیدند. هنوز نمی دانستم که علت وضعیت اسفناک آنها، سیاست تحمیلی همین دولتمردان و زنان غرب، بخصوص آمریکا بود تا روسیه را در هم بشکنند. بقول پروفسور نیل مک فارلین/ Neil MacFarlane که گفت، ما در حالی که روسیه به زمین افتاده بود به او لگد می زدیم. به هشدار یلستین هم توجهی نشد که می گفت روسیه را تحقیر نکنید و در غیر اینصورت بها خواهید پرداخت.

پاسخ دستگاه سیاسی روسی، به آن سیاستها و تحقیر ها، پوتین بود. رئیس جمهوری که بگونه ای تدریجی سیاست فقر زدایی و باز گرداندن غرور ملی را پیش گرفته بود. البته بهایی داشت و آن آب رفتن و انقباض تدریجی آزادی های سیاسی نسبی بود که در دوران یلستین ایجاد شده بود. در نتیجه روسیه تزاری دوباره در ردای پوتین و رهبری قدرتمند باز می گشت. و لذا همانگونه که سفره ها بزرگتر می شد، آزادی های سیاسی کوچکتر می شد.

در واقع، پوتین و اقتدارگرایی او پاسخی به تحقیری که غرب به روسیه تحمیل کرد می بود. گورباچف سخن از خانه مشترک اروپایی می زد و نئوکانزواتیوهای آمریکا که روسیه را مزاحم تنها ابر قدرت شدن می دانستند، نه تنها اجازه واقعیت بخشیدن به این رویا را نمی دادند. بلکه در پی اجرای برنامه برژینسکی لهستانی برای منزوی کردن و تجزیه روسیه ای بودند که بقول او، بگونه ای ژنتیکی توسعه طلب توصیف می کرد.(84)

پروفسور نیل مک فارلین/ Neil MacFarlane کارشناس روسیه و سیاست خارجی در دانشگاه آکسفورد سوءاستفاده از ضعف روسیه و بردن ناتو به مرزهای روسیه را خطرناک توصیف و هشدار داده بود:

«این یک اشتباه بود (گسترش ناتو به شرق اروپا)، " در آن زمان گفتم نادیده گرفتن روسیه فقط به دلیل فروپاشی خطرناک است... اولین چیزی که تاریخ روسیه بما می آموزد این است که (روسیه) همیشه بازمی گردد و برای کارهای بیشتر آماده است... این یک اشتباه بود که روس‌ها را حذف کردیم و سپس آنها را در حالی که زمین افتاده بودند لگد زدیم... در دهه 90، رئیس جمهور جورج اچ دبلیو بوش ادعا کرد که "جنگ سرد به پایان رسیده است: ما پیروز شدیم". بعدها، پرزیدنت اوباما روسیه را به عنوان یک "قدرت منطقه ای" رد کرد. این (برای روسیه) دردناک بود. آنها باید بازگشت روسیه را پیش بینی می کردند. ما اشتباهات بزرگی مرتکب شدیم - برای مثال، اعلام ناتو در سال 2008 مبنی بر اینکه گرجستان و اوکراین [در مقطعی در آینده] به عضویت ناتو در می‌آیند، تصمیمی به‌شدت غیرمسئولانه بود [با توجه به اینکه دولت روسیه گسترش ناتو در همسایگی خود را اقدامی خصمانه می‌دانست[.» (85)

نتیجه این سیاستها و پذیرفتن نظرات متفکرانی مانند برژینسکی، که بر این باور بودند که هر کاری که می خواهیم می توانیم با روسیه بکنیم، چرا که روسیه جز غرب، جایی را برای رفتن ندارد و محال ممکن است که به طرف چین و ایران برود:

«پروفسور جفری ساکس/Jefferey Sachs: این هم برژینسکی در صفحه 118 صفحه شطرنج بزرگ:

« تنها گزینه واقعی ژئواستراتژیک روسیه - گزینه ای که می تواند نقش بین المللی واقع بینانه را به روسیه بدهد و همچنین فرصت تغییر و نوسازی اجتماعی خود را به حداکثر برساند - اروپا است و نه هر اروپایی، بلکه اروپای فرا آتلانتیک اتحادیه اروپا و ناتو در حال گسترش. چنان که در فصل 3 دیدیم، چنین اروپایی در حال شکل گیری است و همچنین احتمالاً پیوند نزدیکی با آمریکا خواهد داشت. اگر بخواهد از انزوای خطرناک ژئوپلیتیکی اجتناب کند، این همان اروپایی است که روسیه باید با آن ارتباط برقرار کند.»
ساکس در ادامه می گوید:

«در واقع، او می گوید گسترش اروپا به سمت شرق و نه فقط اروپا، بلکه ناتو. این یک طرح ایالات متحده بود، یک پروژه و برژینسکی توضیح می دهد که چگونه روسیه هرگز با چین همسو نخواهد شد. غیرقابل تصور روسیه هرگز با ایران همسو نخواهد شد.» (86)

البته، هدف نهایی برژینسکی تجزیه روسیه با سه کشور «روسیه اروپایی»، «روسیه سیبری یایی» و «روسیه شرق دور» بود.

هویت ملی اوکراینی چیست؟

در پی انقلاب فرانسه در سال 1789 و بخصوص بعد از فتوحات ناپلئون و انحلال امپراطوری رم مقدس در سال 1806، در دو جهت مخالف، اروپا شاهد ظهور قدرتهای کوچک و مبارزه برای ایجاد دولت- ملت شد. یک علت این ظهور، الهام گرفته از انقلاب فرانسه و ظهور مقوله ای به نام شهروندی و حق حاکمیت بود و علت دیگر این ظهور، واکنش به تحقیری بود که در سرزمینهای فتح شده بدست ناپلئون ایجاد شد. از یک منظر، نظر هابرماس:

«دولت ملی و دموکراسی دوقلوهایی هستند که از انقلاب فرانسه متولد شده اند.»

صحیح است، چرا که بعضی از این دولت- ملتهای نوظهور در پی کپی برداری از مدل فرانسه بودند. (87) ولی اینگونه نبود که در همه جا مقوله دولت ملی، همزاد دموکراسی باشد. ظهور دولت اقتدارگرای آلمان بدست بیسمارک تنها نمونه نبود.

در هر حال، مناطقی در اروپا که از منظر دین یا زبان و یا قومیت/اتنیک دارای اشتراکات بودند و کوشش در ایجاد ملت داشتند، کم کم بعد از انقلاب فرانسه یکی بعد از دیگری سر بر آوردند. البته این ملل تازه متولد شده و یا کوشش در متولد شدن نیاز به هویت مشترک داشتند و این هویت تا زمانی که هنوز نژاد پرستی "علمی" (88) که طرف دیگر سکه استعمار و توجیه گر استعمار دراواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به گفتمان غالب تبدیل نشده بود سعی می کرد که هویت خود را از تاریخ بگیرد.

در همین دوران و در رابطه با همین عوامل است که ما کم کم شاهد ظهور هویتی به نام هویت اوکراینی می باشیم. پروفسور دومینیک آرل/Dominique Arel کارشناس تاریخ اوکراین این ظهور را اینگونه توضیح می دهد که چگونه هویت ملی اوکراین در قرن نوزدهم، در قلمروی که بعداً به اوکراین تبدیل شد، بین امپراتوری روسیه در شرق و امپراتوری اتریش-مجارستان در غرب تقسیم شد، شروع به ظهور کرد.

آرل می گوید: «تولد ناسیونالیسم اوکراینی به عنوان یک جنبش اجتماعی توده ای که واقعاً با جنگ جهانی اول متبلور شد، در غرب اوکراین بسیار بیشتر از شرق اوکراین توسعه یافته بود، زیرا در امپراتوری روسیه، ناسیونالیسم اوکراینی سرکوب شده بود و حتی زبان اوکراینی ممنوع شده بود. آرل توضیح می دهد که در دوران اتحاد جماهیر شوروی، در حالی که ناسیونالیسم اوکراینی در ابتدا تحت رهبری ولادیمیر لنین تشویق می شد، به عنوان یک "مقاومت ملی گرایانه که باید محو می شد" تلقی شد. (89)

به عنوان تجربه شخصی بگویم که در سال 1993 در دانشگاه اقتصاد و علوم سیاسی لندن، یکی از درسهایم درس «تئوریهای ناسیونالیستی» بود که بسیار مورد استقبال دانشجویان قرار می گرفت بطوری که سمینار را چهار استاد اداره می کردند. در یکی از جلسات، دو استاد علوم سیاسی از دانشگاه کیف در سمینار حضور یافتند. یکی از آنها علت آمدن خود را اینگونه توضیح داد:

«ما اوکراینی ها هیچوقت ملت نبودیم و نمی دانیم ملت و هویت ملی چیست. به همین علت، دولت ما را به اینجا فرستاده است تا هویت اوکراینی را ساخته و به دولت پیشنهاد دهیم تا دولت از طریق رسانه ها این هویت را در اوکراین ایجاد کند.» نقل به مفهوم.

حدود 10 سال بعد از ریاست جمهوری لئونید کوچما/Leoni Kuchma بعد از کودتا/انقلاب نارنجی در سال 2004، رئیس جمهور ضد روسیه، ویکتوریوشچنکو/Viktor Yushchenko ،هویت اوکراینی را در کتاب خود اینگونه تعریف کرد که « اوکراین، روسیه نیست» (90)

تعریفی که فقط هویت خود را از نداشتن هویتی که او را دشمن می داشت می گرفت و اینکه من آنی هستم که او نیستم. ولی معلوم نمی کرد که اگر آن دشمن را از او بگیرند، آنگاه چگونه هویت خود را تعریف می کند و این او کیست و هویت اوکراینی چیست. این، به امثال اینجانب، نشان می داد که آن دو دانشمند علوم سیاسی دانشگاه کیف، نتوانسته اند که هویتی اوکراینی خود را مدون کنند و یا اینکه دولت اوکراین پیشنهادات این دو نفر را نپذیرفته است.

بنابر این تنها هویتی که باقی می ماند و عمق تاریخی داشت، هویت ناسیونالیتهای افراطی می بود. هویتی که رهبر آن، استپان باندرا/Stepan Bandera، در جریان جنگ جهانی دوم به ارتش هیتلری پیوسته و از فرمانده هان اس اس و لشکر اوکرایتی او در کشتار صدها هزار یهودی و لهستانی نقش اول را بازی کرده بود. شخصیتی که حال تقدس پیدا کرده بود. (91)

از دیگر فرماندهان اوکراینی اس اس ارتش هیتلر، رومن شوکویچ/Roman Shukhevych است که در این کشتارها نقشی مهم بازی کرده و حال یکی از استادیومهای فوتبال اوکراین نام او را برای روزشگاه خود برگزیده بود که سبب اعتراض دولتهای لهستان و اسرائیل هم شد. (92)

با این وجود، دولت زلنسکی میلیونها دلار خرج ساخت مجمسه های باندرا در شهرهای مختلف کرد و اینگونه، فرمانده اس اس به نماد هویت اوکراینی تبدیل شد. (93) و زلنسکی یهودی که احتمالا تعدادی از اقوامش بدست اس اس های باندرا به قتل رسیده بودند در رثای استپان باندرا

گفت:

«او یکی از کسانی بود که از آزادی اوکراین دفاع کرد.» (94)

به بیان دیگر، زلنسکی در ستایش فردی سخن می گفت که تاریخدان سوئدی- آمریکایی پر اندرس رودلینگ/Per Anders Rudling ، کارشناس تاریخ اوکراین، باندرا و حزبش را اینگونه توصیف کرده بود:

«از پرورش گزینشی(به سخن دیگر، از بین بردن نژادهای "غیر خالص") برای ایجاد نژاد "خالص" اوکراینی حمایت کردند و "سازمان ناسیونالیستی اوکراین" ویژگی های فاشیستی ضد لیبرالیسم، ضد محافظه کاری و ضد کمونیسم، یک حزب مسلح، توتالیتاریسم، یهودستیزی را به اشتراک گذاشت.» (95)

در واقع استپان باندرا پیرو ایدئولوژی نازیسم بود با این تفاوت که "نژاد اوکراینی" را هم در کنار "نژاد آلمانی" نشانده بود. در همین رابطه بود که رودلینگ درمصاحبه ای با واشنگتن پست گفت:

« او و پیروانش، مشابه نازی‌ها، از پرورش انتخابی برای ایجاد اوکراینی‌های «خالص» حمایت کردند.» (96)

این مشابه سازی با نازی ها آنگونه بود که برای مثال، یکی از مهمترین ایدئولوگهای آنها، لوری لیپا/Lurii Lypa گفته بود که حتی تخمک زنها و انزال مردان، مانند ذخائر زغال سنگ و نفت، به دولت تعلق دارد و وظیفه هر زن و مرد فرزند آوری (برای دولت) می باشد:

«هر زن باید ازدواج کند ازدواج وظیفه زن نسبت به خویشاوندان خویش است. کمک به او در این کار وظیفه دولت است. روابط جنسی بی حساب فراوان نه در میان زنان و نه در میان مردان قابل قبول نیست. (چرا که) ما باید بدانیم که 300 تخمک گذاری هر زن اوکراینی و همچنین 1500 انزال هر مرد اوکراینی همان منابع ملی است، مثلاً منابع انرژی و ذخایر آهن، زغال سنگ یا نفت. دولت باید با زندگی جنسی [شهروندانش] به همان شیوه ای که با سایر امور - مطابق با سنت ها و فرهنگ خود - ارتباط برقرار می کند.» (97)

این حزب نازی - اسوبودا/Svoboda - که بعد از استقلال اوکراین دوباره سر برآورد نشان داده بود که وارث چنین ایدئولوژی می باشد و تحولی در باورهای آنها ایجاد نشده است. به همین علت در گزارش 2012 اتحادیه اروپا، نگرانی خود را از گسترش این حزب نازی بیان و این حزب را: «نژاد پرست، ضد یهودی و بیگانه متنفر/xenophobic» توصیف کرده بود. (98)

از جمله ژورنال فارین پلیسی/Foreign policy در مقاله ای به قلم ا. فاکسال/Foxall نوشت:

« در حالی که دولت‌ها و کارشناسان غربی حق دارند ادعاهای پوتین برای حمله به اوکراین را نادیده بگیرند. اما آنها اشتباه می کنند که مخالفان اوکراینی او لزوماً حق دارند. حقیقت ناراحت کننده این است که بخش قابل توجهی از دولت فعلی کیف - و معترضانی که آن را به قدرت رساندند - در واقع فاشیست هستند.» (99)

البته هنوز هواداران این جریان در میان اوکراینی ها اقلیتی بیش نبودند. ولی اقلیتی در حال رشد که مسلح بودند و برای رسیدن به هدف خود از کاربرد خشونت هم هیچ ابایی نداشتند. به همین علت، همانگونه که نشان داده شد، در روزهای آخر جنبش اعتراضی، کودتاچیان آنها را وارد کرده و با دست به کشتار زدن، رئیس جمهور و دولت او از ترس جان خود اول به شرق اوکراین و بعد به روسیه پناهنده شدند. بعد از این بود که این جریان نفوذ بسیاری زیادی در رهبری سیاسی اوکراین بدست آورد. ولی هنوز در میان جامعه اوکراینی، در اقلیت کامل بود.

حمله روسیه با نقض قوانین بین الملل، وضعیت را تا حد زیادی عوض کرد و تیپ آزوف نئونازی ها در جنگ شجاعت بسیاری از خود بروز داد و سبب محبوبیت بسیار این حزب شد. در واقع حمله روسیه سبب ایجاد و گسترش هویت ملی میان اوکراینی ها شد. البته مسئله جدیدی هم نیست، تاریخ می گوید که جنگ بر علیه دشمن مشترک، سبب ایجاد هویت ملی مشترک می شود. یکی از نمونه های معروف آن در دوران بیسمارک است. توضیح اینکه بیسمارک در پی ایجاد کشوری به نام آلمان بود و این در حالی بود که کشورهای کوچک آلمانی زبان در جنوب مانند باوریا و بادن، میلی برای ملحق شدن به اتحادیه شمال که تحت سیطره پروس بود نداشتند. بیسمارک برای گرد آوردن کشورهای آلمانی زبان ( به غیر از اتریش) تصمیم گرفت که دست به جنگ با فرانسه بزند و برای اینکه در این جنگ، پروس را قربانی زیاده خواهی فرانسه نشان دهد، تحریکی دیپلماتیک که سبب خشم امپراطور فرانسه، ناپلئون سوم، شد انجام داد. در نتیجه این فرانسه بود که به پروس اعلام جنگ داد و اینگونه بیسمارک، پروس را قربانی جنگ تجاوزکارانه فرانسه توصیف کرد و اینکه پروس مجبور به جنگ دفاعی شده است. در نتیجه کنفدراسیون جنوب در حمایت از پروس به جنگ ملحق شد و این جنگ، فرم جنگ میهنی بخود گرفت و در نتیجه این جنگ بود که کشور آلمان را بیسمارک نه از طریق دیپلماسی که از طریق جنگ و قدرت صنعتی و نظامی که به «خون و آهن»(100) معروف شد، ایجاد کرد.

در این رابطه، سخن معروف چارلز تیلی، یکی از معتبر ترین تئوریسن های علوم سیاسی و روابط بین الملل، جای خود را می یابد:

«جنگ، دولت را ایجاد می کند و دولت، جنگ را.» (101)

این نظر، حداقل در مورد بسیاری از کشورهای اروپایی که بعد از ناپلئون ظهور کردند صادق است.

در هر حال، پوتین این را می دانست یا نه، سبب ساز قدرت گرفتن و پر مایه شدن هویت اوکراینی شد. یعنی مردمی و منطقه ای که در طول قرنها همیشه بخشی از کشورها و امپراطوری های و اتریش- مجارستان و لهستان، لیتوانی بوده و از قرن هجده زیر کنترل روسیه در آمد. به همین علت است که این ناحیه نام اوکراین، به معنی مرز/borderland را بخود گرفت. مرز میان قدرتهای زمان و وقتی هم قدرتی از درون اوکراین سر بر آورد توازن قدرت منطقه آن را در خود حل کرد.

در هر حال، اینکه هویت اوکراینی چیست هنوز شفاف و مشخص نشده است و بیشتر خود را از طربق روس ستیزی افراطی بروز می دهد. برای نمونه، دولت و پارلمان اوکراین کتابهای بزرگان ادبیات که روسی می باشند، مانند تولستوی، داستایوسکی و پوشکین را غیرقانونی اعلام کرد و از کتابخانه های اوکراین جمع آوری کرد. (102)

اوکراینی های ناسیونالیست حتی به سراغ اعجوبه های موسیقی مانند چایکوفسکی و سمفونی های او از جمله دریاچه قو هم رفتند و خواندن ترانه و آواز به روسی را هم غیر قانونی اعلام کردند و مشمول مجازات دانستند. (103)

محاوره و تدریس زبان روسی و دیگر زبانهای اقلیت، مانند لهستانی و مجارستانی، را از رسمیت انداخته تا جایی که سازمانهای حقوق بشری از جمله، «دیده بان حقوق بشر/Human Rights Watch نیز به اعتراض پرداختند». (104)

البته ناسیونالیسم اوکراینی که هنوز خود را تعریف نکرده است و بنابر قانون اساسی آن دارای دولتی سکولار می باشد به سراغ دین اوکراینی ها هم رفت و دستور تعطیل کردن بیش از ده هزار کلیسا و صومعه ارتدوکس را و با وجودی که رابطه خود با کلیسای مسکو را قطع کرده بودند داد. عملی که حتی بنیاد کارنگی/Carnegie Foundation که همکاری بسیار نزدیکی با نئوکانزواتیوهای آمریکا در اوکراین داشته است به آن اعتراض کرد و اینکه دولت نباید فراموش کند که دولتی است سکولار (105) و با این عمل خود به اصل بردباری دینی و تالارنس ضربه می زند. (106)

این مداخله کردن به مهمترین عید مسیحیان، کریسمس، نیز رسید. توضیح اینکه مسیحیان ارتدوکس 7 ژاونویه را روز تولد مسیح می دانند و جشن می گیرند. در حالیکه مسیحیان کاتولیک و پروتستان روز 25 دسامبر را جشن می گیرند. اینگونه، حکومت اوکراین به ناگهان تصمیم گرفت که بعد از قرنها، جشن کریسمس باید همراه با کاتولیک ها و پروتستانها جشن گرفته شود. (107)

این در حالیست که 70% از مردم اوکراین خود را مسیحی ارتدوکس می دانند و نه کاتولیک و پروتستان. بنابر این 7 ژانویه را کریسمس دانسته و جشن می گرفتند و حال به چرخش یک قلم، دیگر حق جشن گرفتن در 7 ژانویه را ندارند و باید 25 دسامبر را جشن بگیرند.

در هر حال، همه این کوششها، نه هویت اوکراینی را تعریف و نه خلق می کند. بلکه تا این زمان هم بگونه ای معکوس هویت خود را از روسیه می گیرند. یعنی هنوز در بر همان پاشنه و تعریفی که یوشچنکو از هویت اوکراینی کرده بود می چرخد و آن اینکه: «اوکراین، روسیه نیست.»

دموکراسی در اوکراین؟ کدام دموکراسی؟

نوع برخورد با هویت اوکراینی به ما می گوید که اظهارنظر جو بایدن و دیگر سران غرب که جنگ بین روسیه و اوکراین را جنگ بین اتوکراسی/استبداد و دموکراسی/مردمسالاری توصیف می کردند، وقتی در رابطه با واقعیت ها و فاکتها قرار می گیرد رنگ می بازد:

در بهترین حاالت می توان از دموکراسی حداقلی نام برد. حداقلی که به بهانه جنگ، آنهم از بین رفت تا جایی که ژورنالیستهای اوکراینی بشدت زیر فشار دولت زلنسکی قرار گرفتند. به گونه ای که حتی بنابر گزارش رسانه های بشدت طرفدار دولت زلنسکی، از جمله نیویورک تایمز:
« روزنامه نگاران (اوکراینی) می گویند که آنها تحت محدودیت ها و فشارهای فزاینده ای از سوی دولت رئیس جمهور ولادیمیر زلنسکی قرار دارند و افزودند که این اقدامات فراتر از نیازهای امنیتی زمان جنگ است.» (108)

برای مقایسه شاید لازم باشد که به دوران شروع و ماه های اول جنگ ایران و عراق بر گردیم و زمانی که آیت الله بهشتی به بهانه جنگ، سعی در بستن و سانسور روزنامه ها کرد. در پاسخ به این کوشش، بنی صدر به عنوان فرمانده کل قوا، بشدت با آن مخالفت کرد و آزادی مطبوعات را نه به ضرر تدارکات جنگ دفاعی که به سود آن دانست:

«آزادی ها را نمی توان با بهانه جنگ از بین برد.» (109)

بعدها، او استدلال کرد که حفاظت از آزادی ها نه تنها به کوششها برای جنگ آسیب نمی رساند، بلکه به آن کمک می کند. (110)

و زمانی که آیت الله بهشتی، روزنامه میزان مهندس بازرگان را تعطیل کرد، آن را محکوم و به بسیج عمومی برای آزاد کردن روزنامه دست زد. کوششی که آیت الله خمینی را نیز وادار به عقب نشینی کرد و روزنامه آزاد شد. در محکومیت بستن روزنامه آنرا عملی غیر قانونی خواند و نامه ای اعتراضی به دادستان کل نوشته و آزادی فوری سردبیر روزنامه را نیز درخواست کرد. وی در دفاع از موضع خود، از جمله گفت:

«دفاع از میزان، دفاع از یک گروه سیاسی نیست، هرچند این دفاع یک وظیفه مقدس و وظیفه رئیس جمهور خواهد بود. دفاع از خود انقلاب است.» وی در ادامه افزود: «کسی که زیر نظر روزنامه او مورد حمله قرار گرفته است بهانه لیبرال بودن اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی بود. وقتی یک انقلاب زمانی به حالتی می رسد که بازی های قدرت و انحلال سیاسی تبدیل می شود آنگاه به حالت قبل از انقلاب خود بازگشته است.» (111)

در اوکراین، سرکوب آزادی ها محدود به رسانه ها نشد و به سراغ احزاب سیاسی نیز رفتند. در مرحله اول، 11 حزب سیاسی به بهانه اینکه با روسیه ارتباط دارند، معلق شدند. (112)

سرکوب های سیاسی بقدری گسترده شد که حتی اتحادیه اروپا که بگونه ای تمام قد در دفاع از دولت زلنسکی ایستاده بود، گزارش داد که سرکوب احزاب مخالف گسترش یافته و احزاب و افراد به بهانه های بی اساس مورد مجازات قرار می گیرند و این سوال را طرح کرد که:

«کمیسیون (تحقیق) بر این باور است که زمانی که یک رژیم سیاسی که همه احزاب مخالف را ممنوع کرده است، آیا می تواند به عنوان عضو احتمالی اتحادیه اروپا در نظر گرفته شود؟(113)

حق وتویی که در عمل، نئونازیها در دولتهای اوکراین از آن برخوردار هستند، واقعیت دیگری بود که سخن گفتن از دموکراسی را در اوکراین از معنی تهی می کند. چرا که این حق غیرقانونی همیشه از طریق غیر دموکراتیک و از طریق خشونت و یا تهدید به خشونت اعمال می شد و می شود. بطوری که بعد از کودتای 2014 میدان، رئیس جمهور پترو پروشنکو/Petro Poroshenko که به شدت مخالف نئونازیها و دیگر سازمانهای فاشیست بود، برای حفظ قدرت، لازم دید که به چرخشی 180 درجه دست بزند و یکی از مدافعان اصلی آنها شد. همین تحول در مورد زلنسکی هم رخ داد و او هم از یکی از مخالفان آنها به یکی از موافقان آنها تبدیل شد. وزیر ترابری در آن زمان این تحول را اینگونه توضیخ داد:

« هر رئیس‌جمهور جدید اوکراین با این اعتقاد شروع می‌کند که او کسی است که می‌تواند گفت‌وگوی سازنده با مسکو داشته باشد، و نقش صلح‌ساز به او داده شده است... و هر رئیس‌جمهور اوکراین در نهایت تبدیل به یکی از پیروان (استپان) باندرا و مبارزه با فدراسیون روسیه شده است.»(114)

توضیح اینکه، زمانی که پورشنکو در پی اجرای موافقتنامه مینسک شد، تهدید نئونازیها به کاربرد خشونت و تظاهرات خشونت آمیز سبب شد که این اقلیت بتوانند نظر خود را به پورشنکو تحمیل کند و مانع اجرای موافقتنامه مینسک شوند. این با وجودی بود که مجلس اوکراین با اکثریت قاطعی اجرای موافقتنامه مینسک در رابطه با خودمختاری را تصویب کرده بود، نئونازی ها با انجام تظاهرات خشونت آمیز (و سکوت و موافقت تلویحی آمریکا) که به کشته و زخمی شدن هم منجر شد، مانع اجرای آن شدند. (115)

زلنسکی نیز سرنوشتی بهتر از پورشنکو پیدا نکرد. ایشان که درسال 2019 با شعار صلح با روسیه و انجام موافقتنامه مینسک و خود مختاری برای استانهای روس زبان شرق کشور انتخاب شد. بیش از 73 درصد از اوکراینی ها به او رای دادند و اینگونه معلوم شد که اکثریت عظیم اوکراینی ها خواهان صلح با روسیه و پایان جنگ داخلی می باشند. ولی این چیزی نبود که آمریکا و متحدان نئونازی آنها خواستار آن بودند. در همین رابطه، پروفسورجان میر شایمر/John Mearsheimer گفت:

«آمریکایی‌ها طرف دست راستی های اوکراین (نئو نازی ها که مخالف صلح با روسیه بودند) را خواهند گرفت... هر دو نمی‌خواهند زلنسکی با روس‌ها معامله کند که به نظر برسد روس‌ها پیروز شده‌اند.» (116)

زلنسکی که بعد از انتخاب شدن گفته بود:
«من فکر می کنم که ما تغییرات پرسنلی خواهیم داشت. در هر صورت ما در راستای مذاکرات مینسک [صلح] ادامه خواهیم داد و به سمت آتش بس خواهیم رفت.»

ولی این چیزی نبود که آمریکا و نئونازی ها می خواستند. وضعیت بگونه ای شد که زمانی که زلنسکی به شرق اوکراین رفت و به تیپ آزوف دستور داد تا مطابق موافقتنامه مینسک، اسلحه های سنگین را عقب بکشند، آندری بیلتسکس/ Andriy Biletsky فرمانده نئونازی ها - تیپ آزوف- نظامیان هوادار ناسیونالیستهای افراطی از دستور او سر پیچی کردند و او در واکنش به این تحقیر گفت:

«"گوش کن، دنیس، من رئیس جمهور این کشور هستم. من 41 ساله هستم. من یک بازنده نیستم. من پیش شما آمدم و به شما گفتم: سلاح ها را بردارید.» (117)

بوریس جانسون، نخست وزیر سابق انگلستان نیز اخیرا تایید کرد که علت شکست موافقتنامه مینسک ، مخالفت نئو نازی ها با آن بوده است. (118)

البته بعد از تحقیر زلنسکی، کار به تهدید برای ترور او نیز رسید. در این رابطه پروفسور استفن کوهن/Stephen Cohen در مصاحبه ای توضیح داد:

«زلنسکی به عنوان نامزد صلح شرکت کرد. او مأموریت عظیمی را برای برقراری صلح به دست آورد. بنابراین، این بدان معناست که او باید با ولادیمیر پوتین مذاکره کند. اما یک مانع بزرگ وجود داشت. کوهن هشدار داد که فاشیست های اوکراینی "گفته اند که اگر زلنسکی به همین خط از مذاکره با پوتین ادامه دهد، آنها او را برکنار کرده و خواهند کشت... زندگی او به معنای واقعی کلمه توسط یک جنبش شبه فاشیستی در اوکراین تهدید می شود.» (119)

دمیترو یاروش/Dmytro Yarosh بنیانگزار یکی از سازمانهای شبه نظامی نازی، تهدید به ترور زلنسکی در صورتیکه به طرف انجام صلح با روسیه برود را بسیار شفاف بیان کرد:

« او (زلنسکی) زندگی خود را از دست خواهد داد. اگر به اوکراین و کسانی که در انقلاب و جنگ جان باختند، خیانت کند، در بلوار خرشچاتیک به درختی آویزان خواهد شد. و بسیار مهم است که او این را درک کند.» (120)

نتیجه اینکه زلنسکی زمانی که متوجه شد که دولت آمریکا مخالف تعهد او برای صلح با روسیه می باشد و در صورت پیگیری چنین سیاستی می تواند بدست نئو ازی ها ترور شود، مانند هر فرصت طلب سیاسی دیگری، در عرض دو هفته عهد خود با مردمی که او با با بیش از 73 درصد به ریاست جمهوری رسانده بودند شکست و در چرخشی 180 درجه ای با نئونازیها همراه شد و با بیلتسکی، یعنی همان فرماندهی که او را تحقیر کرده بود عکس گرفت. فرماندهی که هدف خود از جنگ و سرکوب روسهای اوکراین را اینگونه توضیح می داد:


« مأموریت تاریخی ملت ما در این لحظه حساس رهبری نژادهای سفید جهان در یک جنگ صلیبی نهایی برای بقای آنها است." "یک جنگ صلیبی علیه مادون انسانها/ Untermenschen تحت رهبری یهودی ها/ سامی ها.» (121)

البته از این واقعیت که زلنسکی یهودی می باشد، دولتها و رسانه های غربی حداکثر استفاده را برای پنهان کردن نقش نئونازی ها در دولت اوکراین کردند و اینکه مگر ممکن است که نژاد پرستان ضد یهودی ریاست جمهوری یک یهودی را بپذیرند؟ در نتیجه نقش نئونازیها را پنهان و یا بسیار کمرنگ و کم اهمیت جلوه می دادند. در حالیکه کاربران این سفسطه نیک می دانستند که "واقع گرایی" سیاسی، بسیار امور حتی متضاد را ممکن می کند. به همین علت است که در جنگ دوم جهانی، آمریکا و انگلستان که شوروی را دشمن حیاتی خود میدانستند و شوروی نیز چنین نظری در باره این قدرتها داشت، بر ضد هیتلر با یکدیگر متحد شدند. اصطلاح «سیاست یاران تختخواب عجیبی می سازد/سیاست شخص را وادار به خیلی کارها می‌کند/Politics Make Strang Bedfellows» و یا «هرگز نگو هرگز/never say never در این رابطه ساخته شده است و همین رابطه است که سبب می شود میلیاردر/اولیگارش یهودی اوکراینی، ایگور کولومویسکی/Igor Kolomoisky بطور هم زمان هم از نامزدی زلنسکی حمایت کند (122) و هم از گردان نظامی آزوف.(123) یعنی نئو نازیهای ضد یهودی.

البته زمانی که این واقعیتها را در کنار دخالتهای آمریکا در عزل و نصب افراد خود در دولت، که چند نمونه آن ذکر شد ، تا جایی که دادستان کل اوکراین که بدستور جو بایدن و برای جلوگیری از تحقیقات او در باره فرزندش ،هانتر بایدن، بر کنار شد، گفته بود که:

«آنها (آمریکایی ها) باور دارند که اوکراین تیول آنهاست ( متعلق به آنهاست.)... تمام انتصابات دولتی با توافق واشنگتن انجام می شود.»

می گذاریم، می بینیم که سخن گفتن از دموکراسی در اوکراین، دو نقش را بازی کرده است. یکی پنهان کردن نفود عمیق آمریکا در ساختار قدرت در اوکراین و دیگر جنگ روسیه و اوکراین را جنگ استبداد و دموکراسی توصیف کردن. توضیح اینکه می دانیم که در روسیه، حرف اول و آخر را پوتین می زند، ولی اینگونه نیست که طرف دیگر این روایت، دموکراسی قرار دارد و دولتی است که از دموکراسی و استقلال خود در برابر هجوم روسیه دفاع می کند.

[email protected]

(80)

https://link.springer.com/article/10.1057/s41294-021-00169-w#:~:text=Male%20life%20expectancy%20at%20birth,74.2%20to%2071.1%20years%20from

(81)

https://www.youtube.com/watch?v=VWYZpF2ngnc

(82)

https://nsarchive.gwu.edu/briefing-book/russia-programs/2018-03-16/nato-expansion-what-yeltsin-heard

(83)

https://www.nytimes.com/1997/02/05/opinion/a-fateful-error.html

(84)

https://nsarchive.gwu.edu/briefing-book/russia-programs/2018-03-16/nato-expansion-what-yeltsin-heard

(85)

https://www.ox.ac.uk/news-and-events/oxford-people/Neil-MacFarlane

(86)

https://consortiumnews.com/2025/02/27/jeffrey-sachs-the-geopolitics-of-peace/

(87)

https://ehne.fr/en/encyclopedia/themes/political-europe/national-construction-and-european-issues/national-construction-and-european-issues

(88)

https://www.genome.gov/about-genomics/fact-sheets/Eugenics-and-Scientific-Racism

(89)

https://www.manchester.ac.uk/about/news/the-history-and-evolution-of-ukrainian-national-identity--podcast/

(90)

https://english.nv.ua/nation/former-president-kuchma-publishes-new-book-on-ukraine-and-russia-50370180.html

(91)

https://www.thetimes.com/world/russia-ukraine-war/article/ukraines-worship-of-stepan-bandera-shows-its-nationalism-7kkjnptl6

(92)

https://notesfrompoland.com/2021/03/12/poland-and-israel-condemn-naming-of-ukraine-stadium-after-officer-linked-to-killing-of-poles-and-jews/

(93)

https://www.lemonde.fr/en/international/article/2023/01/12/stepan-bandera-the-ukrainian-anti-hero-glorified-following-the-russian-invasion_6011401_4.html

(94)

https://www.xn--lecanardrpublicain-jwb.net/IMG/article_PDF/Volodymyr-Zelensky-on-Stepan-Bandera-He-was-one-of-those_a1006.pdf

(95)

https://www.wikiwand.com/en/articles/Stepan_Bandera

(96)

https://www.washingtonpost.com/world/a-ghost-of-world-war-ii-history-haunts-ukraines-standoff-with-russia/2014/03/25/18d4b1e0-a503-4f73-aaa7-5dd5d6a1c665_story.htm

(97)

https://www.cambridge.org/core/journals/science-in-context/article/eugenics-and-racial-anthropology-in-the-ukrainian-radical-nationalist-tradition/16E526E005BCAD7A8B34D15EE3D243DA#r77

(98)

https://www.europarl.europa.eu/doceo/document/TA-7-2012-0507_EN.html

(99)

https://foreignpolicy.com/2014/03/18/yes-there-are-bad-guys-in-the-ukrainian-government/

(100)

https://www.hup.harvard.edu/file/feeds/PDF/9780674987623_sample.pdf

(101)

https://www.sociostudies.org/journal/articles/3275058/#:~:text='War%20made%20the%20state%2C%20and,the%20variation%20in%20state%20development

(102)

https://www.lemonde.fr/en/m-le-mag/article/2024/03/10/no-more-pushkin-dostoyevsky-or-tolstoy-ukrainian-libraries-clean-out-shelves_6603661_117.html

(103)

https://www.theguardian.com/world/2022/dec/09/silencing-russian-music-plays-into-putins-hands

(104)

https://www.hrw.org/news/2022/01/19/new-language-requirement-raises-concerns-ukraine

(105)

https://carnegieendowment.org/russia-eurasia/politika/2023/04/holy-war-the-fight-for-ukraines-churches-and-monasteries?lang=en

(106)

https://www.hrw.org/news/2022/01/19/new-language-requirement-raises-concerns-ukraine

(107)

https://www.youtube.com/watch?v=t0l7uWCd7HY

(108)

https://www.nytimes.com/2024/06/18/world/europe/ukraine-press-freedom.html

(109)

Enghelabe Eslami, 9 May 1981 [19 ordibehesht 1360]

https://etheses.lse.ac.uk/2143/1/U613375.pdf ص: 246

(110)

Enghelabe Eslami, 31 May 1981 [10 khordad 1360].

https://etheses.lse.ac.uk/2143/1/U613375.pdf ص: 246

(111)

Enghelabe Eslami 19 November 1980 [28 aban 1359]

https://etheses.lse.ac.uk/2143/1/U613375.pdf ص: 246

(112)

https://www.theguardian.com/world/2022/mar/20/ukraine-suspends-11-political-parties-with-links-to-russia

(113)

https://www.europarl.europa.eu/doceo/document/E-9-2023-000169_EN.html

(114)

Diesen, Glenn, The Ukraine War & the Eurasian Worl Order, (US. Clarity Press, Inc, 2023), P. 201

(115)

https://www.bbc.co.uk/news/world-europe-34105925

(116)

https://scheerpost.com/2022/04/18/siding-with-ukraines-far-right-us-sabotaged-zelenskys-peace-mandate/

(117)

https://www.kyivpost.com/post/6652

(118)

https://thepeacemonger.substack.com/p/the-ukrainians-failed-to-confront

(119)

https://www.facebook.com/Labourheartlands/posts/976252131352340/

(120)

https://responsiblestatecraft.org/how-will-the-war-in-ukraine-end/

(121)

https://www.telegraph.co.uk/news/worldnews/europe/ukraine/11025137/Ukraine-crisis-the-neo-Nazi-brigade-fighting-pro-Russian-separatists.html

(122)

https://edition.cnn.com/2023/09/03/world/ihor-kolomoisky-ukraine-fraud-investigation-intl-hnk/index.html

(123)

https://www.aljazeera.com/news/2022/3/1/who-are-the-azov-regiment



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy