دو سه هفته ای است که حکومت اشغالگر اسلامی همه ی تلاش خود را گذاشته تا مردم را به نوعی سرگرم کند. این «سرگرمی» که ابتدا از «ایران ایران بخوان» خامنه ای شروع شد اکنون به جایی رسیده که در هر شهری (و حتی در مساجد) بزن و بکوب راه انداخته اند. و می بینیم که طرفداران حکومت گروه گروه در این برنامه ها شرکت می کنند. و البته مردمان ساده و یا فقیر بیزار از حکومت هم، که سال هاست آرزوی رفتن به یک مراسم شاد و مهمتر مجانی را داشته اند، نیز برای رفتن به این برنامه ها می شتابند.
برای برخی هنوز چرخش این حکومت مرگ اندیش به ترتیب دادن شادمانی برای مردم، حیرت انگیز است؛ حکومتی که ۴۶ سال تنها هنرش برگزاری مراسم عزاداری بوده است، حکومتی که سرانش حتی کف زدن را گناه می دانند و سفارش می کنند که فقط در عروسی، آنهم «دو انگشتی» می شود دست زد. و مهمتر از همه حکومتی که ۴۶ سال مانع برگزاری جشن های زیبای ملی ما شده است و هنوز جوان هایی به جرم حضور در روز کوروش بزرگ در زندان برای آزادی آه می کشند.
عملیات این روزهای حکومت تعجبی ندارد. سری به تاریخ بزنیم و ببینیم که چگونه کشورهای دیکتاتوری درست در لبه مرگ و نیستی که قرار می گیرند و وحشت از حضور مردمان خشمگین در کوچه و خیابان به جانشان می افتد، تصمیم می گیرند که این حضور را تبدیل به شادمانی کنند. چیزی که چون مسکنی قوی می تواند خشم ها را موقتا هم که شده فروکش کند.
این نوع روش ها ممکن است در سرزمین ما تازه باشد (چرا که نه تنها در دوران پهلوی ها که حتی در دوران قاجارها هم جشن هایی که از سوی دولت حمایت می شد چون کشورهای اروپا و آمریکا فقط جشن های ملی بودند و نه جشن هایی برای خاموش کردن صدای مخالفان.
این نوع عملیات اخیر حکومت اسلامی، بیشتر شبیه کاریکاتوری از دیکتاتوری هایی نظر برزیل، آرژانتین قرن بیستم و بیشتر از انها شبیه دوران نازی ها در آلمان است.
در آلمان نازی، درست چون اکنون حکومت اسلامی که همه ی فعالیت های فرهنگی و هنری زیر نظر حکومت اداره می شود، زیر نظر مستقیم حزب نازی اداره می شد.
نازی ها آهنگسازها و خوانندگان یهودی را نه تنها حذف می کردند بلکه بدل آنها را از میان آهنگسازان و خوانندگان خودی حمایت و تبلغ می کردند. درست چون حکومت اسلامی که از آغاز خوانندگان و آهنگسازان ملی مورد علاقه مردم را برکنار و یا وادار به ترک وطن کردند و به جایش آهنگسازان و هنرمندان حامی خود را نشاندند.
در کشورهای دیکتاتوری آمریکای جنوبی و آلمان زیر سلطه ی نازی ها، چون حکومت اسلامی هر چه بیشتر گرفتار وحشت فروپاشی می شدند بیشتر هنرهای سرگرم کننده را حمایت و گسترش می دادند. کنسرت هایی در مقیاس های بزرگ که برای حداکثر تأثیرگذاری بر مردمان برگزار می شد، روز به روز بیشتر می شد.
تدارک چی های هنری هیتلر در سال ۱۹۳۹ (یعنی درست سالی که جنگ جهانی دوم داشت شروع می شد و درست زمانی که کوره های آدم سوزی به قتل عام یهودیان مشغول بود و زندان ها پر از مخالفین حکومت) در یک پارک بزرگ در شهر «نیو پورک» یک برنامه موسیقی رزمی همراه با آهنگهای محلی آلمانی اجرا کردند که بیش از ۲۰۰۰۰ نفر در آن شرکت کردند. که برای آن زمان و در یک شهر رقم بسیار بزرگی بود.
شخصیت های شناخته شده نازی (و گاه حتی خود هیتلر) در این نوع مراسم شرکت می کردند و حکومت بیشترین تبلیغات را برای آنها در نظر می گرفت.
نتیجه این که من از آن دسته آدم هایی هستم که می دانم این چرخش حکومت «مرگ اندیش» نه برای ریختن «شهد و شکر» به جان های خسته مردمان، که برای خاموش کردن صدای آنها، حتی برای چند هفته و چند روز است. با این همه نباید هراسید، چرا که تا وقتی فقر و گرسنگی و ویرانی نفس اکثریت مردمان سرزمین مان را بند آورده است، این نمایش ها بادکنکی ست که به اشاره ای همراه با کل حکومت خواهد ترکید و فرو خواهد افتاد .