مکرون، «میدان» و رسوایی دولتهای بیاختیار
نیما آویدنیا - روزنامه نگار مستقل (دبیر تحریریه سابق روزنامه همدلی در ایران)
ویژه خبرنامه گویا
امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، روز ۱۵ سپتامبر در مصاحبه با شبکه ۱۲ اسرائیل جملهای گفت که شاید نقطهی پایانی باشد بر یکی از طولانیترین توهّمات سیاسی جهان درباره جمهوری اسلامی. او اعلام کرد که بازگشت تحریمهای سازمان ملل متحد علیه ایران، یا همان «مکانیسم ماشه»، تا پایان سپتامبر قطعی است، چون «آخرین خبرهایی که داریم این است که ایران جدی نیست». مکرون در همان مصاحبه افزود که عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، «تلاش کرد یک پیشنهاد معقول ارائه کند»، اما این پیشنهاد «پشتیبانی لازم از سطوح بالای حاکمیت را ندارد».
این نخستینبار است که یک رهبر غربی علناً همان چیزی را به زبان میآورد که مردم ایران سالهاست آن را زیستهاند: دولت در جمهوری اسلامی نه نماینده ملت است و نه حتی نماینده حاکمیت؛ تنها کارگزاری است بیاختیار در سایهی میدان.
دولتِ بیاختیار
ناگفته پیداست که دولتها در طول تاریخ جمهوری اسلامی هیچ گاه نماینده حقیقی ملت ایران نبوده و نیستند و این واقعیت را مردم ایران در هر بزنگاه سیاسی و اجتماعیِ، علیرغم شعارهای انتخاباتی در هر دوره و به اشکال مختلف آن را تجربه کرده اند اما آنچه مکرون به تازگی گفت، ابعاد این حقیقت را قدمی فراتر برد و آن این است که دولت ها در جمهوری اسلامی، نه تنها نماینده ملت، که حتی نماینده «حاکمیت» هم نیست.
تصمیمگیریهای کلان در ایران نه در پاستور که در بیت رهبر و نهادهای نظامی - امنیتی چون سپاه پاسداران و شورای عالی امنیت ملی گرفته میشود و انتخابات هر چهار سال یک بار، صرفاً نمایشی است برای فروختن توهم دولتی تصمیم گیر به جای انتقال واقعی و ملموس قدرت.
از ابوالحسن بنیصدر به عنوان اولین رئیسجمهور تاریخ جمهوری اسلامی با شعار وحدت ملی تا خاتمی با گفتگوی تمدن ها و روحانی شاه کلیدش تا دولت پزشکیان که با شعار رفع فیلترینگ و رفع خطر جنگ و مکانیزم ماشه بر سرکار آمدند و کم و بیش یک سرنوشت محتوم داشتند: شکست و ناکامی و تبعیت از تصمیم سازان اصلی در «حاکمیت».
ریشههای تاریخی یک سراب
دولتها در ایران و در طول بیش از اصلاحات چه در تصمیمگیری های خرد و کلان داخلی و چه در میان بحران های همیشگی در سیاست خارجی همواره به جای نقش تعیین کنندگی در قدرت، به قول رئیس دولت اصلاحات صرفاً نقش یک «تدارکاتچی» را بازی کردند.
- اصلاحات و سقف کوتاه قدرت
پیروزی محمد خاتمی در دوم خرداد ۱۳۷۶ با شعار هایی چون گفتگوی تمدن ها و قدرت بخشیدن به جامعه مدنی و ایجاد اصلاحات اساسی امید های زیادی در جامعه مدنی آن روزگار ایجاد کردن. اما دیری نپایید که با عبارت «هر ۹ روز یک بحران» همه آن امیدها نقش بر آب شد؛ عبارتی که خود خاتمی در گفتوگوهای خصوصی با اطرافیانش به کار میبرد. شورای نگهبان، قوه قضاییه و سپاه و شخص ولی فقیه در آن دوران عملاً با هر طرح اصلاحی در داخل و خارج مخالفت کردند و حتی دولت را موظف کردند که برنامه مخفیانه هسته ای که پس از افشای آن متوقف شده بود را با وجود ایجاد هزینه های اقتصادی و سیاسی جبران ناپذیر از سر بگیرد. در همین دوره بود که اصطلاح «رئیسجمهور تدارکاتچی» در فضای سیاسی ایران رواج یافت. اصطلاحی که تا امروز به خوبی سهم و جایگاه دولت و رئیس جمهور را در کیک قدرت در ایران را نشان میدهد.
- جنبش سبز؛ اراده ملت در برابر قدرت
اعتراضات پس از انتخابات خرداد ۱۳۸۸ و حضور میلیونها نفر در خیابان و سرکوب خونین آن در پی تقلب سازمان یافته در انتخابات، به روشنی نشان داد که فاصله صندوق رای و ارادت ملت با تصمیم سازان در حکومت تا چه اندازه عمیق است و بار دیگر روشن ساخت که صندوق رای واقعی و انتخابات حقیقی در ایران در واقع سرابی بیش نیست.
- مذاکرات برجام و اعتراف صریح ظریف
تجربه بعدی دولت بی اختیار این بار با دولت حسن روحانی و در مذاکرات برجام ۲۰۱۵ شکل گرفت. جایی که همزمان وقتی که جواد ظریف و دیپلمات های ایران در ژنو مشغول مذاکرات هستهای
بود، سپاه پاسداران در داخل از آزمایش موشک هایی پرده برداری میکرد که به زبان عبری روی آن ها نوشته بود: «اسرائیل باید نابود شود»
مذاکراتی که در خلال آن وزیر خارجه بارها و بارها برای کسب تکلیف موظف به بازگشت به تهران شد و حتی پس از موفقیت امضای برجام و زمانی که حسن روحانی از برجام یک و دو و سه درباره سایر مسائل سخن گفت، با عکس العمل تند شخص علی خامنه و رسانه های نزدیک به قدرت مواجه شد و خیلی زود مجبور به عقب نشینی شد.
ابعاد وضعیت دولت بی اختیار اما با افشای یک فایل صوتی از همیشه بیشتر آشکار شد. فایل صوتی گفتوگوی محمدجواد ظریف با سعید لیلاز که در اردیبهشت ۱۴۰۰ منتشر شد که در طول این گفتگو جواد ظریف به صراحت گفت: «در ایران میدان بر دیپلماسی تقدم دارد.» اعترافی از زبان وزیر خارجه وقت که نشان داد حتی در اوج مذاکره با جهان، دولت در تهران تصمیمگیرنده نهایی نبود.
- شکستهای متوالی؛ از آژانس تا اینستکس
از سال ۲۰۲۲ ایران دوربینهای نظارتی آژانس بینالمللی انرژی اتمی را خاموش کرد. رافائل گروسی، مدیرکل آژانس، در نشست شورای حکام در مارس و ژوئن ۲۰۲۵ بارها هشدار داد که «تداوم دانایی» آژانس درباره برنامه هستهای ایران به شدت آسیب دیده است. همین فقدان شفافیت، هرگونه ابتکار دیپلماتیک را بیاعتبار کرد.
در اروپا هم ابتکار مشابهی شکست خورد. سازوکار مالی «اینستکس» که قرار بود راهی برای تجارت مشروع با ایران باشد، در مارس ۲۰۲۳ به گفته وزارت خارجه آلمان رسماً منحل شد. خبرگزاری آسوشیتدپرس همان زمان نوشت که اینستکس حتی یک معامله واقعی هم انجام نداده بود. اروپا هزینه داد، اما ساختار قدرت در تهران نخواست یا نتوانست از آن استفاده کند.
در ژوئن ۲۰۲۵، جنگ دوازدهروزه ایران و اسرائیل همهچیز را برهنه کرد. خبرگزاری رویترز در ۱۰ ژوئن آن را «شدیدترین تقابل مستقیم ایران و اسرائیل در سالهای اخیر» توصیف کرد. در حالی که مذاکره با غرب و امریکا و جلوگیری از بروز جنگ از مهمترین شعارهای مسعود پزشکیان در انتخابات بود و پیش از آغاز حمله نظامی دولت ایران ماهها فرصت مذاکراتی برای جلوگیری از وقوع آن داشت که هربار به شکلی بر باد رفت. فرصتسوزی هایی که به سرنوشت ۹۰ میلیون مردم ایران گره خورده است که نادیده گرفته میشود.
کانیسم ماشه و زبان تازهی اروپا
پس از سال ها سیاست مماشات و دل بستن دولت های اروپایی به مذاکرات بی پایان و بی اثر با دولت ها با وعده ایجاد اصلاحات بنیادین در ایران، اما این بار گویا این دولتهای
غرب با واقعیت «دوگانگی دولت و حکومت» در ایران مواجه شدند و این بار به جای سیاست زبان نرم دیپلماسی ، راه سخت تحریم و تهدید را پیش گرفتند. زبانی که امیدوارند به واسطه آن شاید این بار نه دولت، بلکه حکومت و هسته سخت قدرت به عنوان تصمیمسازان واقعی را از بلند پروازی هسته و موشکی و تهدیدهای منطقهای خود منصرف سازند.
بر همین اساس روز ۲۸ اوت ۲۰۲۵، سه کشور اروپایی فرانسه، آلمان و بریتانیا در بیانیههای جداگانه اعلام کردند که مکانیسم ماشه را فعال کردهاند. وزارت خارجه بریتانیا همان روز توضیح داد که اگر طی ۳۰ روز نگرانیها رفع نشود، تحریمهای سازمان ملل به طور خودکار بازخواهد گشت.
--------------------------------------------------------------------
نیویورک - ۱۹ سپتامبر
نشست شورای امنیت سازمان ملل متحد با موضوع پیشنویس قطعنامه پیشنهادی لغو دائمی تحریمهای ایران
نتیجه:
- ۴ رای موافق
- ۹ رای مخالف
- ۲ رای ممتنع
بهاینترتیب قطعنامه پیشنهادی برای ادامه تعلیق تحریمهای ایران رای نیاورد. به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، تنها چهار کشور از متن حمایت کردند و اکثریت شورا مخالف بودند. بر اساس سازوکار قطعنامه ۲۲۳۱، تحریمهای سازمان ملل از نیمهشب ۲۸ سپتامبر به وقت گرینویچ به طور خودکار بازخواهد گشت.
--------------------------------------------------------------------
با این خبر حالا اهمیت سخنان مکرون در این چارچوب روشن میشود. جایی که او در مصاحبه با شبکه ۱۲ اسرائیل گفت: «بله، فکر میکنم مکانیسم ماشه اجرا میشود»، و افزود: عراقچی «پیشنهاد معقولی داد، اما حمایت لازم از سطوح بالا را نیافت»
اعتراف تلویحی عراقچی؛ مذاکرهکنندهای با دستهای بسته
عکس العمل عباس عراقچی پس از سخنان مکرون، در رشتهپستی در شبکه اجتماعی ایکس از جهاتی شایان توجه است:
عراقچی در واکنش به ادعای مکرون نوشت: «با این حال، بهجای آن که به محتوای این طرح پرداخته شود، ایران اکنون با مجموعهای از بهانهها و طفرهرویهای آشکار مواجه است؛ از جمله ادعای مضحکی مبنی بر اینکه وزارت امور خارجه نماینده تمام ساختار سیاسی کشور نیست. اما او و جامعه جهانی باید بدانند که من از حمایت کامل تمامی ارکان جمهوری اسلامی ایران، از جمله شورای عالی امنیت ملی کشور، برخوردارم».
بیاناتی که در آن عراقچی تلاش میکند روایت مکرون را نادرست بشمارد اما ناخواسته و با اشاره به دوگانگی موجود میان دولت و حکومت به نوعی بدان رسمیت میبخشد.
دولت بی اختیار و پیامدها؛ در داخل و خارج
در داخل، معنایش سال هاست که روشن است؛ در این دوگانگی هر نوع امکان اصلاحات و سیاست ورزی ممکن فرو میریزد. وعده هایی مانند لغو فیلترینگ، انتخابات آزاد، اصلاح اقتصادی یا گشایش اجتماعی وقتی کوچکترین ضمانت اجرایی ندارد، عملاً ناممکن میگردند. تجربه که ملت ایران از همان روزهای ابتدای انقلاب ۵۷ و اولین انتخابات در آن تا وقایع سال ۱۳۸۸ و ۱۴۰۱، به روشنی شاهد بود و برای کمترین تغییراتی، هزینه های فراوانی پرداخت کرده اند تا در ایران امروز، خیابان جایگزین صندوق شده است.
در خارج هم پیامدها روشن است؛ تعهد دولت ایران بدون مهر میدان، صرفاً کفی بر روی آب است. تحریم های بانکی، بیمه ها و نفتی ادامه دارد، شرکت های بینالمللی ریسک هر نوع سرمایهگذارای را نمیپذیرند، و حتی کشورهای اروپایی که زمانی برای حفظ برجام و زنده نگاه داشتن فضای دیپلماسی در مقابل کشورهایی مثل آمریکا حاضر به پرداخت هزینه سیاسی بودند، اکنون به سمت ابزارهایی چون مکانیسم ماشه و تحریم رفتهاند. شکست اینستکس، کاهش نظارت آژانس و بازگشت تحریمها و از همه مهمتر، خطر سایه یک جنگ تمام عیار بر بالای سر ملت ایران، همگی حلقههای یک زنجیره دوگانگی و ناکارآمدی هستند.
جمعبندی
سخنان مکرون، رد قطعنامه پیشنهادی برای ادامه تعلیق تحریمها و اجرای مکانیزم ماشه را میتوان لحظه «پایان رسمی یک توهّم» نامید؛ توهّم «دولت نماینده». دولتی که نه تنها نماینده ملت خود نبوده و نیست بلکه حالا عاجز از فروختن کالای نمایندگی از حاکمیت خود نیز است.
جایی که رئیسجمهور فرانسه علناً میگوید «پیشنهاد وزیر خارجه ایران حمایت بالا را نداشت» و حالا که در آستانه اجرای مکانیزم ماشه و بازگشت همه تحریم های سازمان ملل هستیم، دیگر چیزی برای پردهپوشی باقی نمیماند.
دولت بیاختیار، سیاست منزوی به بار میآورد و هزینه این چرخه معیوب را جامعه ایران میپردازد؛ با اقتصاد بی رمق، انسداد اجتماعی و انزوای بینالمللی. مکانیسم ماشه و جنگ.
***

فراتر از پول یامفت، عباس عبدی

سیزده رباعی خرسندی