مرضیه حاجی هاشمی
وضعیتی که امروزه «جمهوری اسلامی» به عنوان یک ساخت قدرت در آن گرفتار آمده است، بیعملی همراه با تعویق، مماشات و خریدن زمان، ریشه در چالش بنیادین نهادی در درون این ساخت قدرت دارد. چند سال پیش طی «رساله دکتری» ریشههای این چالش را نشان دادم، چالشی که امروز منتهی به «بنبست فشار و مقاومت» شده است، وضعیتی که حرکت به سوی خروج را تقریباً غیر ممکن کرده است؛ مگر از همان کوچه بن بست بازگردد.
⬅️ تصمیم گیران در جمهوری اسلامی در قفس آهنین ایدئولوژیک گذشته خود، تعارض نهادی شدید، منافع درون سیستمی، فشارهای بیرونی و بنبست ژئوپلیتیکی توان حرکت را از دست دادهاند. برای اینکه درک بهتری از وضعیتی داشته باشیم که این روزها جمهوری اسلامی در آن گرفتار آمده، باید دو سطح را در نظر آورد، سطح سیاست داخلی مبتنی بر ساختار قدرت، نهادهای دوگانه حاکمیتی و ایدئولوژی و همچنین سطح سیاست خارجی، مبتنی بر چگونگی تعامل با نظام بینالملل و الگوهای تعارض.
⬅️ در سیاست داخلی جمهوری اسلامی، شاهد یک نظام تصمیم گیری به شدت متمرکز، امنیتی و درونی شده هستیم. نخبگان سیاسی درونِ جامعه سیاسی اکثراً بسته و غیر دموکراتیک هستند. بخش بزرگی از تصمیم گیران در نهادهای انتصابی حضور دارند و پاسخگویی مستقیم به مردم از طریق نهادهای دموکراتیکِ مجهز به سازوکارهای نظارتی وجود ندارد که این مسئله منجر به اتخاذ تصمیم گیریها درون یک دایره محدود و غیر شفاف، تقویت رویکرد «دشمن محور» و سیاست گذاری در جهت بقای سیاسی گروههای خاص میشود؛ نه برای تامین منافع ملی.
⬅️ دوگانگی نهادی و چتر نهادهای به اصطلاح «حاکمیت الهی» بر نهادهای نحیف به اصطلاح «حاکمیت مردم» باعث شده فرایند سیاست گذاری دچار اختلال باشد، منشا تصمیم گیری و همچنین مسئولیت پذیری در برابر آن مبهم باشد، ناهماهنگی بین این نهادها نیز خود، تصمیم گیری موثر به ویژه در بزنگاهها را دشوار کند و حتی دولتهای راستگرا نیز در سیاست گذاری و تصمیم سازیها نقش حاشیهای داشته باشند.
⬅️ ایدئولوژی ضد آمریکایی، ضد اسرائیلی و غرب ستیزانه مبتنی بر شورمندیهای موعود باورانه آخرالزمانی تبدیل به خطوط هویتی این ساخت قدرت شده و هرگونه عقب نشینی از این اصول، مساوی با تزلزل مشروعیت تاریخی تلقی میشود؛ ولو اینکه مقاومت بر سر آن از دید ناظران کاملاً کودکانه و لجاجت ورزانه به نظر آید. این موجب میشود هر تغییر یا مصالحه با مقاومت شدید روبرو شود و سیاستها برای حفظ ظاهر ایدئولوژیک باشد تا حل بحرانها.
⬅️ در سطح دیگر تحلیل، شاهد یک سیاست خارجی توسعه محور و مبتنی بر منافع ملی نیستیم؛ بلکه ابتنا بر منطق بقا و دفع تهدید، شاخصه بارز این سیاست است. دشمن سازی خارجی در خدمت بقای داخلی است و فشار بیشتر بیرونی برای کشاندن آن به راه تعامل و مذاکره، کاملاً نتیجه عکس میدهد؛ چرا که این تعامل و حتی امتیازدهی؛ نه یک سیاست و بازی در خدمت منافع ملی؛ بلکه یک نشانه از تسلیم تلقی میشود. این فشار هر دو طرف درگیر را به «بنبست فشار و مقاومت» میبرد و برعکس، مسیر دیپلماسی را مسدود میکند.
⬅️ در چنین ساخت قدرتی اکنون مطابق نظریه «وابستگی به مسیر» همه تصمیم گیران در دام انتخابهای گذشته گیر افتادهاند. عقب نشینی از پروژههای پرهزینه منطقهای و هستهای به معنی شکست استراتژیک تصور میشود؛ لذا حتی به قیمت فروپاشی امکان تغییر مسیر نیست.
Saturday, Sep 20, 2025