
۱. همراستایی منافع یا همزمانی بحرانها؟
در کلیپ مورد اشاره، تحلیلگر تأکید میکند که خواست اکثریت مردم ایران برای پایان دادن به جمهوری اسلامی با سیاست دولت اسرائیل در تضعیف این نظام همراستا شده است. اما از منظر فلسفهی سیاست، همراستایی منافع میان یک ملت و یک دولت خارجی، مفهومی پیچیدهتر از اشتراک در دشمن مشترک است.
در نظریهی رئالیسم سیاسی، دولتها منافع خود را بر اساس بقا، امنیت، و قدرت تعریف میکنند--نه بر اساس اخلاق یا همدلی. بنابراین، حتی اگر در یک لحظه تاریخی هدف مشترک وجود داشته باشد، این الزاماً به همراستایی پایدار نمیانجامد. تجربههای تاریخی نشان دادهاند که همزمانی بحرانها میتواند به فرصت گذار بدل شود--اما تنها زمانی که نیروهای داخلی، ظرفیت سازماندهی و نهادسازی داشته باشند. در غیر اینصورت، همراستایی خارجی به مداخله بدل میشود، نه به حاکمیت مردم.
۲. آیا مردم ایران آمادگی دستگیری قدرت را دارند؟
در نظریهی گذار، سه مؤلفه برای موفقیت در گذار دموکراتیک ضروریاند:
- نیروی اجتماعی سازمانیافته
- نهادهای مدنی مستقل و پایدار
- الگوی جایگزین قابلقبول و مشروع
اعتراضات گستردهی سالهای اخیر، علیرغم شجاعت و گستردگی، فاقد پیوند پایدار با نهادهای مدنی و فاقد ساختار جایگزین بودهاند. از سوی دیگر، ساختار قدرت در ایران، بهویژه پس از فروپاشی احتمالی، مستعد بازتولید الیگارشیست. سپاه پاسداران، با شبکههای اقتصادی، امنیتی، و رسانهای، ظرفیت آن را دارد که در خلأ قدرت، ساختار اقتدار جدیدی بنا کند--همانگونه که در تجربهی مصر پس از مبارک، ارتش چنین کرد.
بنابراین، بدون نهادهای مدنی مستقل، گذار ممکن است به جابهجایی قدرت درون ساختار اقتدار بینجامد، نه به حاکمیت مردم.
۳. ظرفیت تشکلهای صنفی: از اعتراض تا سازماندهی
تشکلهای صنفی مانند شورای هماهنگی معلمان، سندیکای شرکت واحد، و اتحادیههای کارگری، از معدود نهادهای مستقل باقیماندهاند. این تشکلها:
- سابقهی اعتراض مدنی دارند
- در برابر سرکوب ایستادگی کردهاند
- از مشروعیت اجتماعی برخوردارند
اما آیا این تشکلها ظرفیت سازماندهی قدرت دولتی را دارند؟ تجربهی لهستان (جنبش همبستگی)، آفریقای جنوبی (اتحادیههای کارگری)، و تونس (اتحادیهی عمومی کار) نشان میدهد که نهادهای صنفی، اگر با نیروهای سیاسی دموکراتیک پیوند بخورند، میتوانند نقش کلیدی در گذار ایفا کنند.
در ایران، این پیوند هنوز شکل نگرفته است. تشکلهای صنفی، بیشتر در مقام اعتراضاند تا سازماندهی جایگزین. اما اگر بتوانند منشور مشترک تدوین کنند، با نهادهای مدنی و روشنفکری اخلاقمحور پیوند بخورند، و سازوکار تصمیمگیری جمعی بسازند، آنگاه میتوانند از اعتراض به سازماندهی برسند، و از نهاد صنفی به نهاد سیاسی گذر کنند.
۴. یادآوری تاریخی برای پیشگیری از سوءبرداشت
ممکن است برخی منتقدان، تجربهی گذار دموکراتیک در آلمان و ژاپن پس از جنگ جهانی دوم را بهعنوان نمونهای موفق از مداخلهی خارجی مطرح کنند. اما باید توجه داشت که آن گذارها، در بستر اشغال کامل نظامی، فروپاشی مطلق ساختارهای داخلی، و بازسازی نهادها توسط قدرتهای پیروز جنگ صورت گرفتند. در آن شرایط، جامعهی داخلی عملاً فاقد ظرفیت سازماندهی مستقل بود و نهادهای دموکراتیک از بیرون تحمیل و سپس تثبیت شدند.
در مقابل، وضعیت ایران نه اشغالشده است، نه ساختارهای قدرت آن فروپاشیدهاند. بلکه با شبکههای امنیتی و اقتصادی درونی قدرتمند روبهروست. بنابراین، مقایسهی مستقیم میان این تجربهها و وضعیت کنونی ایران، میتواند به سادهسازی خطرناک منجر شود. گذار دموکراتیک در ایران، اگر بخواهد پایدار و مردمی باشد، باید از دل نهادسازی داخلی و مشارکت اجتماعی برخیزد، نه از تحمیل بیرونی.
نتیجهگیری: گذار، نه در همراستایی خارجی، بلکه در نهادسازی داخلی ممکن میشود
همراستایی منافع، اگر فاقد نهاد داخلی باشد، به مداخله میانجامد، نه به حاکمیت مردم.
اعتراض، اگر به سازماندهی نرسد، به تکرار سرکوب میانجامد، نه به دموکراسی.
و تشکل، اگر به سازوکار بدل شود، میتواند حامل قدرت مردمی باشد، نه فقط صدای آن.
گذار دموکراتیک در ایران، نه با تکیه بر دولتهای خارجی، بلکه با پیوند میان نهادهای صنفی، روشنفکری اخلاقمحور، و تجربهی زیستهی مردم ممکن میشود. و این، نیازمند زمان، گفتوگو، و جسارت در عبور از نمادهاست.
منبع کلیپ مورد اشاره:
سیاست با مراد ویسی: دشمن مردم ایران کیست؛ اسرائیل یا جمهوریاسلامی؟
مطلب قبلی...

آقای فلان السلطنه، گیله مرد

آقای فلان السلطنه، گیله مرد
مطلب بعدی...

گران خوابان، ابوالفضل محققی

گران خوابان، ابوالفضل محققی