آقا عبدالعلی وقتی سن و سال چندانی نداشت کنار مظفرالدینشاه زیر کرسی می نشست با بیضه های اعلیحضرت همایونی بازی میکرد.
هر چه پزشکان ایرانی و فرنگی به اعلیحضرت همایونی هشدار میدادند این بیضه بازی ها برای سلامتی وجود ذیجود قبله عالم ضرر دارد به گوشش نمیرفت که نمیرفت .
سالها گذشت و آقایی بنام فلان السلطنه شد وزیر مختار ایران در برلین
آقای فلان السلطنه به محض ورود به برلین همان روز اول کاری کرد که محمد علی جمالزاده که در سفارتخانه شغلکی و مقامکی داشت عطای کار در سفارتخانه را به لقایش بخشید استعفایش را نوشت زد به چاک و دیگر هرگز به آنجا بر نگشت
گویا آقای فلان السلطنه به او گفته بود : تو که نویسنده هستی به مرکز بنویس برای مان زغال بفرستند ( شاید هم گفته بود برو زغال بخر ! زغال مرغوب هم بخر ! الله اعلم )
جمال زاده گفته بود : آقا جان ! انبار زغال مان پر و پیمان است به زغال احتیاجی نداریم
آقای فلان السلطنه داد و فریاد راه انداخته بود که : پدر سوخته قرمساق ! شما « زاده ها » میخواهید جای ما «دوله ها » و « سلطنه ها » را بگیرید ؟
بعد تر ها حسن تقی زاده به محمد علی جمالزاده گفته بود این آقای فلان السلطنه همان عبدالعلی خان است
هیچی دیگر! فقط میخواهم بدانم حالا در حکومت عدل اسلامی آقایان چند تا از این عبدالعلی خان ها داریم ؟
زیاده عرضی نیست