چرا جمهوری اسلامی با نپذیرفتن دعوت ترامپ به مذاکره در دوره اول ریاست جمهوریاش، دچار خطای راهبردی شد؟
حمید آصفی
📝 یکی از بزرگترین اشتباهات استراتژیک جمهوری اسلامی در سالهای اخیر، نپذیرفتن پیشنهاد ترامپ برای مذاکره در دوره نخست ریاست جمهوری او بود. این نه فقط یک فرصتسوزی دیپلماتیک، بلکه خطای محاسباتی در درک ماهیت مذاکره، ماهیت جنگ و حتی شناخت شخصیت خاص ترامپ محسوب میشود.
📝 نخست باید یک تصور رایج را کنار بگذاریم: اینکه مذاکره نقطه مقابل جنگ است. تاریخ بارها نشان داده که جنگ و مذاکره میتوانند همزمان پیش بروند. ایالات متحده در اوج جنگ ویتنام، با همان ویتنامیهایی که در میدان میجنگید، سالها در پاریس پشت میز نشست. ارتش آمریکا در جنگلهای ویتنام میسوزاند و میکشت، اما دیپلماسی هم جریان داشت. در نهایت آمریکا نه به خاطر مذاکره، بلکه به خاطر بنبست نظامی و فشار داخلی شکست خورد. مذاکره بخشی از مدیریت جنگ بود، نه پایان یا بدیل آن.
📝 نمونههای تاریخی دیگر هم همین را تأیید میکنند. در جنگ کره (۱۹۵۰-۱۹۵۳)، در حالی که توپخانهها آتش میریختند و سربازان میمردند، مذاکرات صلح در پانمونجوم جریان داشت. این مذاکرات نه به معنای تسلیم، بلکه ابزاری برای مدیریت بحران بودند. یا در ۱۹۷۸، زمانی که مصر و اسرائیل سالها دشمن خونی یکدیگر بودند و چند جنگ بزرگ را پشت سر گذاشته بودند، انور سادات و مناخیم بگین با میانجیگری کارتر در کمپدیوید پای میز مذاکره نشستند و صلح تاریخی امضا شد. اینها نشان میدهند که مذاکره حتی در اوج دشمنی ممکن و عقلانی است. پس وقتی میگوییم "مذاکره کنیم"، لزوماً به معنای تسلیم نیست؛ همانطور که وقتی میگوییم "نجنگیم"، به معنای صلح پایدار نیست. سیاست خارجی ترکیبی از این دو است.
📝 بعضیها مذاکره با آمریکا در شرایط خصومت را "عملیات فریب" مینامند. اما مگر در جهان سیاست چیزی جز فریب و ضدفریب وجود دارد؟ همانطور که ویتنامیها با آمریکاییها نشستند، همانطور که دولتهای درگیر با گروههای تروریستی برای اهداف عملیاتی به گفتوگو مینشینند، ایران هم میتوانست با ترامپ وارد مذاکره شود بیآنکه معنایش به رسمیت شناختن همه خواستههای آمریکا باشد. فریب بخشی از بازی قدرت است، نه دلیل کنارهگیری از آن.د.
📝 ترامپ یک پدیده ویژه بود؛ شخصیتی که توافقهای بینالمللی را بیپروا لغو میکرد، اما به همان اندازه دنبال "معامله" بود. او برجام را "بدترین توافق تاریخ" خواند، اما همانطور که با نفتا کرد، دنبال بستهبندی مجدد بود تا به پایگاه اجتماعیاش بفروشد. او اهل جنگ بزرگ نبود؛ برعکس، در سیاست داخلی آمریکا بارها نشان داد بیشتر به دنبال شوآف و "برندسازی" از توافقهاست تا آغاز یک جنگ پرهزینه. جمهوری اسلامی اگر هوشمندانه رفتار میکرد، میتوانست خواستههای ظاهری او را بپذیرد، چند تغییر سطحی روی برجام اعمال کند، و در ازای آن امتیازهای اقتصادی و سیاسی مهمی بگیرد.
📝 رهبران جمهوری اسلامی مذاکره با ترامپ را خط قرمز پنداشتند، خطای آنها در این بود که تصور کردند مذاکره یعنی تسلیم شدن زیر هفتتیر طرف مقابل. حال آنکه میتوانستند پشت میز بنشینند، بشنوند، چانه بزنند، و اگر غیرقابل قبول بود، با دست پر بیرون بیایند و دنیا را شاهد کنند. در همان سالها، ترامپ با وجود شعارهای تند، ۱۸ ماه برای خروج از برجام معطل ماند. تیم امنیت ملیاش، از متیس تا تیلرسون، خروج فوری را صلاح نمیدانستند. یعنی فضای تنفس برای ایران وجود داشت. اما تهران با لجاجت، پنجره را بست.
📝 سیاست خارجی هنر "شناخت لحظه" است. جمهوری اسلامی لحظه ترامپ را نفهمید. با کسی که جنگ نمیخواست و دنبال یک "برد تبلیغاتی" بود، نرفت پای میز؛ نتیجه آنکه امروز هم جنگ و هم تحریم را با هم دارد.
📝 و هزینه؟ نه از جیب رهبران، که از سفره مردم. تورم افسارگسیخته، فرصتهای سوخته، سالهای ازدسترفته برای توسعه. لجاجتی که میتوانست کشور را از دور باطل تحریم و انزوا نجات دهد، عملاً ملت را در تلهای گرفتار کرد که هم فشار خارجی را سنگینتر و هم فرصتهای داخلی را نابود ساخت.
📝 خطای اصلی این بود: نفهمیدن این حقیقت ساده که جنگ و مذاکره دشمن هم نیستند، بلکه دو ابزار در یک جعبهاند. اگر جمهوری اسلامی به جای ترس و تعصب، به واقعگرایی تن داده بود، امروز از ترامپ امتیاز گرفته بود؛ و مردم ایران بهای چنین خطای بزرگی را نمیپرداختن