Tuesday, Sep 30, 2025

صفحه نخست » تغییر رفتار، نه تغییر نظام؛ پروژه حکومت برای جانشینی رهبر

khamenei.jpgموج‌سواری بر نفرت؛ چطور جانشین خامنه‌ای می‌تواند با امتیازهای کوچک زمان بخرد؟

امیر سلطان‌زاده - ایران اینترنشنال

جمهوری اسلامی می‌کوشد پروژه جانشینی رهبری را تسهیل کند و با اعطای امتیازهای کوچک، برای جانشین علی خامنه‌ای زمان بخرد.

در سیاست، «نفرت» همان‌قدر واقعی و تعیین‌کننده است که کاریزما و محبوبیت؛ وقتی خشم جمعی بر شخصِ رهبر متمرکز می‌شود و او کنار می‌رود یا وارد فاز افول می‌شود، برای جانشین پنجره‌ای کوتاه از «امید حداقلی» باز می‌شود و امکان «موج‌سواری بر نفرت» فراهم می‌شود.

بر پایه همین منطق، جمهوری اسلامی می‌کوشد پروژه جانشینی را تسهیل کند، با جابه‌جایی روایت از «اشکال ساختاری» به «سبک حکمرانی فردی»، با چند امتیاز اجتماعی نمادین مانند آزادی محدود برخی زندانیان و کاهش تنش‌های فرهنگی برای القای حس «نفس تازه»، با مُسکن‌های اقتصادی کوتاه‌مدت مانند تزریق نقدی هدفمند و تسهیل موقت واردات برای ساختن احساس بهبود، با تنش‌زدایی حساب‌شده در سیاست خارجی برای گشودن روزنه‌های ارزی و آرام کردن انتظارات، با چینش حقوقی و نهادی به‌گونه‌ای که حلقه تصمیم‌گیری واقعی تغییر نکند و نهادهای امنیتی و اقتصادی، نفوذ خود را حفظ کنند و با بسیج رسانه‌های همسو تا مسئولیت بحران‌ها متوجه گذشته شود نه سازوکارهای پایدار.

هدف این بسته، خریدن زمان برای جانشین و تثبیت ساختار در وضعیت انتظار است؛ مشروط بر آن‌که نشانه‌های نرم به روایتی قانع‌کننده از «تغییر رفتار، نه تغییر نظام» ترجمه شود.

جعبه‌ابزار «امتیازهای کوچک»: کجا می‌توان رضایت روانی خلق کرد؟

اگر جانشین بخواهد بر موج نفرت از خامنه‌ای سوار شود و آن را از «طوفان برانداز» به «باد موافق تثبیت» تبدیل کند، مجموعه‌ای از اقدامات کم‌هزینه و پربازده پیش‌ رو دارد.

نخست، بسته‌ای از آزادی‌های مدنی حداقلی و سیگنال‌های نمادین می‌تواند فضا را تغییر دهد، آزادی شمار قابل‌توجهی از زندانیان عقیدتی و اعتراضی بدون پذیرش مسئولیت کیفری نظام، کاهش محسوس سانسور و بازگشایی نسبی فضای فرهنگی مانند کنسرت و سینما و رویدادهای دانشجویی، بازتعریف پوشش اجباری به سطح توصیه یا اجرای گزینشی کم‌تنش، محدود کردن گشت‌های خیابانی و اعلام رویکرد تعزیر حداقلی، مجموعه‌ای از نشانه‌هاست که با هزینه امنیتی کنترل‌پذیر، حس «نَفَسِ تازه» می‌دهد و روایت «تغییر رفتار» را تقویت می‌کند.

دوم، تسکین اقتصادی فوری بدون اصلاح ساختاری می‌تواند احساس بهبود را در سفره خانوار ایجاد کند، تزریق یارانه نقدی هدفمند، آزادسازی موقتی برخی واردات مصرفی، ساماندهی نرخ ارز ترجیحی برای کالاهای اساسی، چند اقدام ضدفساد نمایشی علیه قربانیان انتخابی از حلقه‌های میانی، تسهیل پرداخت‌های آنلاین و بین‌المللی محدود و کاهش کنترل‌های پرهزینه بر کسب‌وکارهای اینترنتی، هرچند ریشه بحران‌ها مانند بهره‌وری پایین، حکمرانی ناکارآمد و تحریم را دست‌نخورده می‌گذارد.

سوم، تنش‌زدایی حساب‌شده در سیاست خارجی می‌تواند انتظارات را آرام کند، توقف برخی ماجراجویی‌های پرهزینه منطقه‌ای یا تغییر لحن در پرونده هسته‌ای برای گشودن روزنه ارزی، آزادسازی منابع بلوکه‌شده و توافق‌های تاکتیکی برای واردات دارو و مواد اولیه، اثر روانی «دلار آرام‌تر» و «اقلام کمیاب در دسترس» را ایجاد می‌کند و جامعه را برای چند ماه در وضعیت انتظار نگه می‌دارد.

مهندسی روایت: انتقال تقصیر از ساختار به فرد

پیش‌شرط موفقیت هر بسته کوچک، روایتی است که ناکامی‌های کلان را به «سبک حکمرانی خامنه‌ای» نسبت بدهد و نه به ذات جمهوری اسلامی.

این روایت می‌گوید که انحرافات و سخت‌گیری‌های افراطی مربوط به شخص گذشته بوده و اکنون قصد اصلاح وجود دارد.

در عمل، هدف این است که انرژی خشم عمومی بر فرد منفور تخلیه و ساختار از «گناه اصلی» تبرئه نسبی شود.

چنین روایتی با چند تصمیم نمادین مانند تعلیق برخی احکام شلاق و حجاب اجباری، تجدیدنظر گزینشی در احکام امنیتی و امکان بازگشت محدود برخی چهره‌های حذف‌شده پشتیبانی می‌شود.

الگوی خروشچف در برابر استالین: شباهت‌های راهبردی، تفاوت‌های ساختاری

تشبیه مسیر جانشین خامنه‌ای به مسیر نیکیتا خروشچف پس از ژوزف استالین، از منظر «مدیریت میراث نفرت» معنادار است.

خروشچف با «گزارش محرمانه» و سیاست رفع بخشی از ارعاب حکومتی، به جامعه سیگنال فاصله‌گذاری از خشونت سیستماتیک داد. پیام او این بود که «بدترین» گذشته تمام شده و «عادی‌سازی» حداقلی ممکن است.

این کار به‌سرعت هزینه‌ روانی مخالفت را پایین آورد و فرصت نرم برای دست‌کاری‌های قدرت در درون حزب کمونیست فراهم کرد.

با این‌حال، تفاوت‌ها جدی‌اند: جامعه ایران امروز به‌ لحاظ طبقاتی، قومی، جنسیتی و رسانه‌ای بسیار متکثرتر از شوروی دهه ۵۰ است و اقتدار متمرکز حزب واحد، جای خود را به شبکه‌ای از نهادهای موازی داده که منافع اقتصادی و امنیتی مستقلی دارند.

همچنین، انقلاب ارتباطات انحصار روایت را شکسته و «دستاوردهای کوچک» را یا ناکافی می‌خواند یا به‌سرعت به مطالبه «دستاوردهای بزرگ» ترجمه می‌کند.

بنابراین، «الگوی خروشچفی» اگر هم الهام‌بخش باشد، تنها در سطح راهبرد «فاصله‌گذاری از گذشته منفور» معتبر است، نه در سطح کپی‌برداری نهادی.

وازن قوای درونی: خطوط قرمز سپاه پاسداران و شبکه‌های رانت

مخاطره اصلی این است که هر امتیاز اجتماعی، به‌سرعت به مطالبه سیاسی ساختارشکن ارتقا یابد.

از سوی دیگر، بازیگران قدرتمند به‌ویژه سپاه پاسداران و پیمان‌کاران رانتی از هر تغییری که منافع تثبیت‌شده را تهدید کند هراس دارند.

جانشین اگر بیش از حد امتیاز بدهد، درون حاکمیت هزینه خیانت می‌سازد؛ اگر کم بدهد، در جامعه ناامیدی جهشی تولید می‌کند.

راه‌حل کوتاه‌مدت، نرمش محیطی بدون دست‌ زدن به شاکله تصمیم‌گیری است: باز کردن دریچه‌ها اما نگه‌ داشتن شیر اصلی در دست هسته سخت.

اقتصاد انتظار: چرا «زمان خریدن» کار می‌کند و چرا دوام ندارد؟

امتیازهای کوچک معمولا تورم انتظارات را چند هفته یا چند ماه آرام می‌کنند. شهر نفس می‌کشد، تقاضای امنیتی فروکش می‌کند و چرخه رسانه‌ای از تقابل حاد به رصد تغییرات می‌چرخد.

اما اگر دستاورد ملموس در سبد خانوار و آزادی‌های روزمره تثبیت نشود، اثر اولیه تبخیر می‌شود و سرخوردگی بازمی‌گردد؛ این‌بار با شدت بیشتر، چون جامعه خود را فریب‌خورده می‌یابد.

بنابراین، جانشین برای تبدیل زمان خریدن به زمان ساختن، ناگزیر از حداقلی از اصلاحات نهادی است: شفافیت بودجه نهادهای خاص، قاعده‌مند کردن نقش نظامی‌ها در اقتصاد، پذیرش نظارت عمومی محدود و مواردی از این دست.

بدون این‌ها، موج‌سواری به سقوط از تخته می‌انجامد.

ریسک محاسباتی: بازگشت سرکوب یا قفل‌شدن در تعلیق

دو سناریو تهدیدکننده‌اند؛ بازگشت سرکوب زمانی رخ می‌دهد که پس از دوره‌ای کوتاه، ماشین قهر دوباره با شدت گذشته فعال شود. جامعه این‌ بار پنجره فرصت را بسته می‌بیند و گسل‌های امنیتی ژرف‌تر می‌شوند.

تعلیق مزمن زمانی است که حکومت از ترس فروپاشی درونی، در نیمه‌اصلاحات بماند، اقتصاد به «رژیم انتظار» قفل می‌شود، سرمایه‌گذار نمی‌آید، مصرف‌کننده نمی‌خرد و نارضایتی ساختاری ادامه می‌یابد.

نفرت فشرده از خامنه‌ای برای جانشین، «فرصت روایی» و «حاشیه خطا» می‌سازد؛ به‌ویژه اگر با چند امتیاز کوچک اما سنجیده همراه شود.

مقایسه با تجربه خروشچف، در سطح تکنیک فاصله‌گذاری و مهار خشم آموزنده است اما تفاوت جامعه، رسانه و شبکه منافع، اجازه نسخه‌برداری نمی‌دهد.

اگر جانشین بخواهد از موج نفرت «پل» بسازد، باید بداند که جامعه امروز، امتیازهای کوچک را صرفا به‌عنوان «پیش‌پرداخت» می‌پذیرد نه «تسویه‌حساب».

دوام این فرصت، مشروط به تبدیل مدیریت ادراک به اصلاح حداقلی ساختار است. در غیر این صورت، موجی که امروز بر آن سوار می‌شود، فردا او و ساختار را یک‌جا خواهد بلعید.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy