ویژه خبرنامه گویا
بحران، یا آشفتگی ریشه دار، رویدادی تشدید شونده است که منجر به وضعیتی خطرناک و ناپایدار میشود و میتواند جامعه را فلج کند. بحران ها تغییرات منفی در امور انسانی و محیطی هستند. گشایش یا راه حل بحران، نیاز به اقدامات اساسی و فوق العاده دارد.
نخست، در کجا قرار داریم
امروز، میهن مان بشدت گرفتار بحران است. بحران های گسترده، فراگیر و شکننده، که تمام هنجارها و الگوهای فکری و رفتاری جامعه را در بر گرفته است. ناتوانی در برنامه ریزی های مناسب و بموقع باعث از دست رفتن منابع، و دست آورد ها شده اند. بحران ها در ایران، نتیجه و زائیده سیاست حکومت و مدیریت کشور هستند؛ بویژه بحران های نیرو، آب، اقتصاد، امنیت، و اعتماد.
وزیر نیرو در مجلس اعلام کرد که کمبود برق در ایران به سطح بی سابقه و وضعیت بحرانی تر رسیده است. در ادامه گفت، "کمبود شدید سوخت باعث شد در بسیاری از نیروگاهها از سوخت بسیار آلایندۀ مازوت استفاده شود؛ اقدامی که ضمن آسیب زدن به تجهیزات و کاهش بازده، هزینههای زیستمحیطی را بالا برد و فشار مضاعفی به شبکه برق وارد کرد." رادیو فردا
یک کارشناس بر جسته آب می گوید، شرایط در ایران از بحران گذشته رسیده به ورشکستگی آبی؛ بحران وضعیتی است که قابل رفع است، ولی وضعیت آب در ایران، نشان از شکست است. راه حل، نیاز به برنامه ریزی هدفمند و متمرکز و اقتصاد شکوفا، تولید و اشتغال دارد. شبکه شرق
بحران آب و برق و اقتصاد (بیکاری، تورم و بی ارزش بودن ریال)، امنیت (شکست خفت بار در مقابل دشمن و بی دفاع و آسیب پذیر کردن کشور)، و بحران اعتماد؛ همه نتیجه سیاست یک بعدی و مدار بسته رژیم فقاهت می باشد. خمینی، در آغاز با بیان "ما متخصص و کارشناس نمیخواهیم"، سیاست رژیم را اعلام کرد، و فرار مغزها را رقم زد. آخوند، عقب افتاده ترین قشر جامعه، کنترل اهرم های قدرت را در دست گرفت؛ و اداره کشور به عهده افراد خانواده و وابستگان حکومت قرار گرفت، نه اشخاص کارشناس و شایسته. بنابراین، بحران ها در ایران، نتیجه مدیریت یک بعدی و سیاست واکنشی حکومت می باشند. نتیجه دید و افق مدار بسته، و زائیده باور به تقدیر و سرنوشت هستند.
نقش تقدیر و سرنوشت
دو واژه ی "تقدیر" و "سرنوشت" اغلب در مکالمات روزمره در میهن مان، به جای یکدیگر استفاده میشوند. باور به تقدیر و سرنوشت، عموماً به یک روند از پیش تعیین شده و اجتناب ناپذیر از وقایع اشاره دارد که به یک قدرت بالاتر، یا نظم طبیعی که خارج از کنترل انسان، نسبت داده میشود. مفهوم سرنوشت نشان میدهد که نتایج خاص از ابتدا، صرف نظر از انتخاب های فردی، ثابت هستند.
لغت نامه ی دهخدا، سرنوشت را حکم و قضای ازل یعنی آنچه در روز ازل تقدیر شده باشد، معنی می کند. واژه یاب فارسی آنرا بخت، طالع، عاقبت و سرانجام، می خواند. باور به تقدیر و سرنوشت در ایران، بطور کلی در جامعه رواج دارد، ولی در بین مذهبیون، پدیده ای کامل و مطلق است.
حافظ در این مورد، می گوید
عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم این بود سرنوشت ز دیوان قسمتم
شرح سودی بر حافظ، این بیت را ابنگونه تفسیر میکند: این حالات (بدنامی و رندی) بنا به حکم ازلی جزو سرنوشت من است، پس تغییرپذیر و اکتسابی نیست.
سلمان ساوجی (قرن هشتم هجری) می گوید:
گفتم که خطا کردی و تدبیر نه این بود گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین بود
گفتم که بسی خط خطا بر تو کشیدند گفتا همه آن بود که بر لوح جبین بود
همانطور که می بینیم، تقدیر و سرنوشت، در فرهنگمان کاملن ریشه داشته و باور به تقدیر و سرنوشت در ایران، بطور کلی در جامعه رواج دارد، ولی در بین مذهبیون، پدیده ای کامل و مطلق است. چند نمونه:
علی شریعتی، شخصیت برجسته ی اسلام گرای قرن بیستم در ایران، در مورد باور به تقدیر و سرنوشت، خطاب به مذهبیون می نویسد: "قضا و قدری که تو معتقدی، میگوید هر کار که میشود، و هر کس هر کاری میکند، هر شلاق که بازوئی میزند و گرده ای میخورد، و هر پولی که غارت میکنند و غارت میشود! و هر ستمی که افرادی میکنند و اقوامی میکشند، همه - پیش از من و تو نوشته شده و لایتغیر است. پس جنایتکار نمیتواند جنایت نکند! و قربانی نمیتواند قربانی نشود! گناهکار نمیتواند پاک بماند! و پاک نمیتواند گناه کند! بنابراین، هر چه که هست و هر چه که بوده و هر چه خواهد بود، نه دست من است، نه دست تو." پدر، مادر، ما متهمیم
ملا صدرا یکی از بزرگ ترین فیلسوفان و روحانیان جهان اسلام، 370 سال پیش، قضا و قدر را چنین توضیح داد: "تقدیر در کلام اسلامی، به معنای حکم خدا و قابل تغییر نیست." خدا سالاری و درماندگی، نگارنده
محمد باقر مجلسی، معروف به علامه مجلسی، الگوی ملاها، عالی ترین مقام کشور پس از شاه؛ با دانش های خرد گرا بشدت مخالف بود و مبارزه میگرد و آنها را "باعث شک و تردید در مورد تقدیر و سرنوشت می دانست". همان
عباس میرزا، اولین اصلاح طلب میهن مان، 225 سال پیش، جهل و تعصب، بی هدفی و بی برنامگی و عدم هوشیاری و بیداری را، بخشی از کاستی های فرهنگی مان و باعث درماندگی مزمن کشور می دانست.
آنچه عباس میرزا را درگیر جنگ با امپراتوری روسیه و شکست خفت بار کرد، تشویق و نفوذ همه جانبه ملاها و خرافات و موهوماتِ مذهبی بود. همان
این چند نمونه، نشان میدهند که جهل و خرافات مذهبی، از جمله باور به تقدیر و سرنوشت ، بخودی خود بوجود نیامدند. جامعه روحانیت که همواره با دانش و آگاهی در ستیز بوده، در گسترش خرافات و موهومات نقش کلیدی و اساسی داشته است. روحانیت، گاهی با تبانی و گاهی با سازش و همکاری با سلطنت، در جهت کنترل توده ها و تسلیم مطلق مردم در مقابل قدرت، مشکلات را با تقدیر و سرنوشت و مصلحت الهی، توجیه می کردند. در ضمن، زمانی که سرنوشت و تقدیر از پیش تعیین و نوشته شده، و غیر قابل تغییر است؛ نیازی به فکر کردن و برنامه ریختن نیست! این دقیقا روشی است که رژیم مذهبی در ایران دنبال کرده است.
پاسخِ چگونه به چنین وضعی دچار شدیم؟
دید و افق یک بعدی و باور مذهبیون به تقدیر و سرنوشت است.
مشکل و چالش ما ایرانیان در این است که مذهبیون 47 سال کنترل اهرم های قدرت و ثروت را در دست داشته اند. این در صورتی است که اداره کشور، نیاز به اهداف مشخص، برنامه و ارجحیت های هدفمند دارد. و دولت، بر اساس اهداف و ارجحیت ها، برنامه ریزی میکند و راه و روش دستیابی به اهداف، سیاست کشور را مشخص میکند؛ نه تقدیر و سرنوشت!
اساسی ترین علت
- تخریب فاجعه آور محیط زیست و کم آبی،
- ازدیاد بی رویه جمعیت و کمبودها و مشکلات ناشی از آن
(کمبود مسکن، مشکل کار و شغل، مشکل کلاس درس و کمبود آموزگار، و ...)،
- فقر، بیکاری، و اقتصاد ورشکسته،
- بی توجهی به 20 سال حملات اسرائیل در داخل کشور،
- نادیده گرفتن حضور نفوذی ها در انفجار، آتش سوزی، و
شرکت شان در تخریب و ترور که طی جنگ دوازده روزه،
- شکست شکننده رژیم در مقابل اسرائیل را رقم زد؛
دید و باور مذهبیون حاکم در میهن مان می باشد. متاسفانه، شکستی که میهن مان را بی دفاع و آسیب پذیر کرده؛ شرایطی را بوجود آورده که یکپارچگی، استقلال کشور، و امنیت مردم را به مخاطره انداخته است.
چه باید کرد؟
زبانزد (ضرب المثل) "گل بود به سبزه نیز آراسته شد"، اوضاع دردناک میهن مان را به نمایش میگذارد! ایرانیان، سال ها، اقتصاد ورشکسته، بی عدالتی اجتماعی، و انزوای سیاسی جمهوری اسلامی را تحمل کرده بودند {گل بود}، ولی با در نظر گرفتن شکست خفت بار در مقابل اسرائیل، بی دفاع و آسیب پذیر شدن کشور، بازگشت تحریم ها و تهدید جنگ {به سبزه نیز آراسته شد}؛ انتخاب چه باید کرد، بسیار آسان تر شده است.
گزینه، بین ماندن و رفتن رژیم است؟
گزینه ماندن، - تا زمانی که رژیم پا بر جا است، نه تنها اقتصاد ورشکسته، وابستگی سیاسی، بی عدالتی اجتماعی و بی اعتمادی ادامه خواهد داشت، بل که احتمال جنگ و نا امنی حتمی است.
"بازگشت تحریمهای سازمان ملل عملا ایران را ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار داده و احتمال هرگونه اقدام نظامی هماهنگ به رهبری ایالات متحده و یا حمله مجدد نظامی اسرائیل علیه ایران را در صورت ادامه تلاشها برای از سرگیری فرایند غنیسازی توسط تهران افزایش داده است." یورو نیوز
با بازگشت تحریم های سازمان ملل، نگرانیهای دست اندرکاران رژیم از احتمال آغاز حملات مجدد اسرائيل، بشدت افزایش یافته است. در ضمنی که دونالد ترامپ، و بنیامین نتانیاهو هشدار دادهاند، در صورتی که ایران غنیسازی اورانیوم را از سر بگیرد، در حمله مجدد تردید نخواهند کرد.
گزینه رفتن، - گذار خشونت پرهیز و گام به گام از جمهوری اسلامی است.
امروز، "موجودیت و یکپارچگی ایران"، در گروی گذار از رژیم فقاهت است.
پیشنهاد اندیشکده، گزینه رفتن، یا
گذار مسالمتآمیز، بدون خشونت و بدون تکیه بر نیروی خارجی است.
این گزینه، با زمینه سازی آغاز می شود. هدف مان از حرکت گام به گام، جلوگیری از فروپاشی سریع رژیم، و آسیب پذیر کردن بیشتر کشور است. با در نظر گرفتن این واقعیت که نابودی سیستم دفاعی کشور، و شکست ایران در مقابل اسرائیل، نتیجه مدیریت واکنشی / یک بعدی رهبر عالیقدر، و شکست سیاست فرقه ای رژیم فقاهت، بوده است؛ برای جلوگیری از نابودی و بی آبروئی بیشتر و شکست و فروپاشی کامل کشور؛
نخست، رهبر عالیقدر باید استعفا بدهد و پایان سیستم ولایت فقیه را اعلام نماید. این پدیده همانطور که بارها اعلام شده، مورد تأئید اکثریت بسیار بزرگی از ملت ایران است.
دوم، اداره کشور، بر اساس اهداف مشخص و ارجحیت های هدفمند برنامه ریزی میشوند؛ و راه و روش دستیابی به اهداف، سیاست کشور را مشخص میکند.
با در نظر گرفتن اوضاع دردناک ملت، و نابسامان و ورشکسته کشورمان، باید این چهار ارجحیت هدفمند، همزمان اجراء شوند:
(1 جبران سریع و کامل خسارات آسیب دیدگان حملات اسرائیل؛
(2 تهیه و تأمین سامانه پدافند هوایی پیشرفته و چندلایه برای پوشش کل کشور؛ دفاع از مرزها؛ و امنیت شهروندان؛
(3 مبارزه برای برچیدن گروهک های اطلاعاتی - تروریستی (نفوذی های دشمن) در درون مرزها؛
(4 دگرگونی ساختاریِ رابطه با کشورهای همسایه-منطقه، بر پایه احترام متقابل و منافع مشترک.
این چهار ارجحیت، برای شروع کار هستند و ارجحیت های بعدی و گام های تکمیلی، ادامه دارند.
بلافاصله پس از استعفای رهبر و پایان ولایت فقاهت، قانون اساسی جمهوری اسلامی، باید ترمیم و اصلاح شود. برای نمونه، قوای سه گانه طبق اصل 57 زیر نظر مقام رهبری فعالیت میکند! یعنی نه مجزا است و نه مستقل. - قوای سه گانه باید مجزا و کاملا مستقل باشند؛ و - انتخابات مجلس، باید آزادانه، شفاف و بدون دخالت انجام گیرند. این پدیده مورد تأئید میلیون ها ایرانی است که طی سی و پنج سال گذشته بارها به کاندید هایی با این دید و برنامه رأی داده اند.
اشاره شد به گذار مسالمتآمیز، بدون خشونت و بدون تکیه بر نیروی خارجی، سه بخش دارد: 1) مسالمت آمیز، 2) بدون خشونت، و 3) بدون نیروی خارجی، یعنی بوسیله ملت ایران. بخش سوم، در رابطه با استقلال ایران مان است.
ارجحیت های بعدی
گام های بعدی و تکمیلی در رابطه با نان و آزادی است. برای دوباره سازی نسبی نزدیک به نیم قرن سیاست فرقه ای و غیر ایرانی رژیم فقاهت است. محمد مختاری در این رابطه می نویسد: "سطح زندگی توده های مردم پایه و اساس آزادی و دموکراسی به شمار میآید؛ با این باور که آزادی و دموکراسی به موازات بهبود وضع زندگی تکامل می یابد."
براندازی، به تنهائی کافی نیست؛ و نیاز به برنامه ی جایگزینی دارد. برای تدوین برنامه ی جایگزینی نیز، "باید بدانیم چه می خواهیم؛ در چه نوع جامعه، کشور و حکومت؛ و با چه شرایط و ضوابطی می خواهیم زندگی کنیم؟"
برنامه جایگزینی اندیشکده
برنامه جایگزینی اندیشکده، بر این باور استوار است که ایران متعلق به ملت ایران است؛ یعنی مردم، صاحبان اصلی این سرزمین و آب و خاک هستند و در اوج هرم قرار دارند، نه شاه، نه امام! بنابراین، مردم، اصل هستند و همه چیز باید برای مردم و در خدمت مردم باشد. در این راستا، برنامه جایگزینی اندیشکده، پاسخگوی خواست های مردم، برآورنده ی ÷نیازهای جامعه، و در حد توانائی های کشور است.
مشکل ایران، یک قطبی نیست! نه با دموکراسی برطرف میشود و نه در گروی حضور رهبر است! برنامه جایگزینی پیشنهادی اندیشکده، برپائی سیستم مردمسالار ملی ایران است.
دوم، برای هدایت و مدیریتِ برنامه جایگزینی، پیشنهاد اندیشکده، جایگزین کردن پدیده ی "رهبر" با "راهبر" است. راهبر، یک راهنما و آموزگار و مدیر است. در راهبری، حکومت، مشورتی و مردمسالار است. رهبر دنبال قدرت و راهبر آماده ی خدمت است. بنابراین، تمرکزمان باید روی برنامه جایگزینی، و پدیده ی "راهبری" باشد.
میگویند هیچ درختی نمیتواند تا بهشت رشد کند، مگر اینکه ریشه هایش تا جهنم فرو رفته باشد.
رژیم فقاهت، ریشه های درخت مان را تا جهنم فرو برد؛
زمان آن فرا رسیده که آستین های مان را بالا بزنیم و ایران مان را بهشتی کنیم.
امیرحسین لادن
سه شنبه 8 مهر 1404