Thursday, Oct 2, 2025

صفحه نخست » روزِ جهانی "عدم خشونت"* و کشتار روشنفکران در ایران، مسعود نقره کار

noghrekar.jpgروشنفکرستیزی با کاربُرد انواع خشونت نسبت به روشنفکران، ازجمله ترور و اعدام، بخشی تاریک و خونین از تاريخ میهنمان است. رّد خونینی که - اگر نخواهیم راه دور برویم- از خون طاهره قُرةالعین، امیر کبیر،قائم مقام فراهانی، میرزا آقا خان کرمانی، شیخ احمد روحی، میرزا حسن خان خیبر الملک، شیخ العلما، ملک المتکلمین، میرزا جهانگیر خان شیرازی (صوراسرافیل) تا فرخی یزدی، میرزاده عشقی، تقی ارانی، احمد کسروی، حسین فاطمی، کریمپور شیرازی، مرتضی کیوان، ابوالحسن خانعلی، کرامت دانشیان، بیژن جزنی و صد ها روشنفکر و کنشگر سیاسی و فرهنگی آزادیخواه ِ بنام و گمنام، ادامه یافته است.

international-day-of-non-violence.jpg

این رّد را حکومت اسلامی طی 47 سال گذشته خونین تر و جنایتکارانه تر ادامه داده است.

حکومت اسلامی به رهبری آيت الله خمینی از فردای پیروزی آخوندیسم، شکنجه و ترور و اعدام روشنفکران و دگراندیشان سیاسی و عقیدتی را آغاز کرد.(1) نخستین اعدام ها بر بام های "مدرسه ی رفاه و علوی" رقم خورد. روزانه تعدادی از مسؤلين مملکتیِ رژيم پهلوی و فرماندهان ارتش در بيدادگاه های حکومتی محکوم و وحشیانه به قتل رساندند. برخی از قربانیان از برجسته ترین روشنفکران سیاسی میهنمان بودند که محمد رضا عاملی تهرانی و فرخ رو پارسا دو نمونه اند. ترور و اعدام روشنفکران و کنشگران سیاسی و فرهنگی ترکمن، کرد، بلوچ، آذری، عرب، بهائی و دیگر اقلیت های دینی فاجعه ای روزانه شد. ترور روشنفکران و مخالفان حکومت اسلامی به خارج کشور نیز کشانده شد.(2)

حکومت اسلامی تا اکنون مرتکب 9 کشتار از روشنفکران، دگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی شده است، که مصداق جنایت علیه بشریت است:

1- کشتار سال‌های ۵7-۵9

2- کشتار دگراندیشان و مخالفان در خارج از کشور، که از سال ۵۸ آغاز شد.

3- کشتار سال‌های ۶0-۶2

4- کشتار تابستان سال ۶۷

5- قتل‌های زنجیره‌ای

6- کشتار سال 88(جنبش سبز)

7- کشتار دی ماه سال 96

8- کشتار آبان ماه سال 98

9- کشتار نوجوانان و جوانان در سال۱۴۰۱ (جنبش زن، زندگی، آزادی).

در میان قربانیان چهره ها و شخصیت های سیاسی و فرهنگی جنبش روشنفکری میهنمان بسیارند که به چند نام اشاره می کنم:

سيمون فرزامی، سردبير روزنامه فرانسوی زبان "ژورنال دو تهران" را در آذر ماه ۱۳۵۹ در سن ۷۰ سالگی به اتهام جاسوسی تيرباران کردند. علی اصغر اميرانی، مدير و سردبير مجله هفتگی "خواندنی ها" به اتهام وابستگی به رژيم پهلوی خرداد ماه سال ۶۰ تيرباران شد. اميرانی ۶۶ سال داشت و خواندنی ها را در سال ۱۳۱۹ تأسيس کرد و نزديک به ۴۰ سال به انتشار بدون وقفه آن ادامه داد. سعيد سلطانپور، شاعر، نمايش نامه نويس و کارگردان تئاتر و عضو هيئت دبيران کانون نويسندگان ايران پس از هفته ها شکنجه روانی و جسمانی در ۳۱ خرداد ماه ۱۳۶۰ به جوخه اعدام سپرده شد. شکرالله پاک نژاد، پروفسور حکيم، جلال هاشمی تنگستانی، حميد رضوان و عطاءالله نوریان نویسندگانی اعدام شدند و يا به قتل رسيدند.

مرداد و شهريور ۱۳۶۷، به فرمان آيت الله خمينی هزاران زندانی سياسی قتل عام شدند. حسین اقدامی( صدرائی)، شاعر، پژوهشگر و مترجم ، رحمان هاتفی روزنامه نگار و نویسنده و صدها تن از برجسته ترین روشنفکران سیاسی و فرهنگی در میان قربانیان این کشتار بودند.

سوم آذر ماه سال ۱۳۶۷ دکتر کاظم سامی با ضربات کاردیکی از ماموران حکومتی به شدت مجروح و در چهارم آذر ماه چشم بر جهان فروبست.حکومت اسلامی علت مرگ غفار حسينی، مترجم و نويسنده را سکته مغزی اعلام کرد.

ابراهيم زال زاده، روزنامه نگار و ناشر و سردبير مجله معيار، و مدير انتشارات بامداد و ابتکار مفقودالاثر شد.

پاسداران حکومت پس از مدتی به خانواده اش خبر دادند که جسد او را پيدا کردند و در محلی به خاک سپردند.

جسد احمد تفضلی معاون فرهنگ سرای زبان های ايران نيز در صندوق عقب اتومبيلش پيدا شد. حميد حاجی زاده، شاعرکرمانی و پسر ۹ ساله اش، کارون در خواب و به شکل فجيعی توسط قاتل و يا قاتلانی به قتل رسيدند. پيروز دوانی، نويسنده و فعال سياسی که از سوم شهريور ماه ۱۳۷۷ از خانه بيرون رفت و ديگر به خانه بازنگشت. يکشنبه چهارم آذر ماه ۱۳۷۷جسد مجيد شريف مترجم و نويسنده از سوی خانواده اش در پی سه روز ناپديد شدن پيدا شد.
آذر ماه سال ۱۳۷۷ داريوش فروهر و پروانه فروهر، با ضربات متعدد کارد به قتل رسيدند، فاجعه ای که اعتراض های وسيعی را در ايران و جهان سبب شد. دو هفته بعد از قتل فروهرها، محمد مختاری ، شاعر و نويسنده و پژوهشگر ناپديد شد. پس از پيدا شدن جسد محمد مختاری که خفه اش کرده بودند، جسد محمد جعفر پوينده ، مترجم و منتقد، در روز ۱۸ آذر ماه در بيابان های اطراف تهران پيدا شد.

قاتلان حکومتی قربانیان خود را ناصبی و مرتدانی خواندند که نسبت به ائمه اطهار جسارت می کردند.
دوم تير ماه سال ۱۳۸۲ زهرا کاظمی، عکاس و هنرمند ايرانی ی مقيم کانادا، به "اتهام عکسبرداری از منطقه ای ممنوع" دراطراف زندان اوين دستگير و مورد شکنجه قرار گرفت و در روز نوزدهم تير ماه بر اثر جراحات وارده در بيمارستان جان داد. ستار بهشتی ، وبلاگ نویس، به اتهام اقدام علیه امنیت کشور از طریق شبکه اجتماعی و فیس بوک ، آبانماه 1391 در زیر شکنجه کشته می شود. بکتاش آبتین، شاعر و فیلمساز در 18 دی ماه 1400 در زندان به قتل می رسد و...

در خارج کشور نیز حکومت اسلامی ده ها تن از روشنفکران سیاسی و فرهنگی را به قتل رساند که شاپور بختیار و فریدون فرخزاد دو تن از قربانیان این جنایت ها هستند.(3)

کشتار روشنفکران و دگراندیشان سیاسی و عقیدتی، وظیفه و مسئولیت بزرگی را یادآوری می کند، وظیفه و مسئولیتی که بیش از پیش تلاش شود دلایل و انگیزۀ این رخدادها به حافظه جمعی و تاریخی، وبه افکار عمومی و آگاهی اجتماعی بَدَل شوند تا خشونت و ترور و اعدام تکرار و باز تولید نشوند. شناخت چرائی‌ها و روشن شدن حقیقت تجلی همبستگی و مشارکت جمعی ‌خواهند شد، و رخداد‌ها و تجربه ها به حافظه مشترک جمعی، ساختن هویت جمعی و تاریخی و سرنوشت مشترک تبدیل می شوند، تا آن حد که حافظه جمعی و تاریخی بخشی از ساختار ذهنی و رفتاری شوند. باید نشان داد که ماندگاری رخداد ها درحافظه وذهن، به فرایندهایی از جمله فرایند یادآوری و پیشگیری از فراموشی، نیاز دارد. فراموشی زمینه سازِ تکرارِ رخداد فراموش شده خواهد شد. قدرت‌های سیاسی و دینیِ مستبد در کنار دستکاری حافظه فردی، جمعی و تاریخی، درراستای تقویت فرایند فراموشیِ رخدادها، وقایع و سوژه هائی که یادآوری آن‌ها به زیان‌شان است، تلاش و عمل کرده‌اند

فراموشی فقدان حافظه نیست، انتقال ادراک‌های جایگزین شده از حافظه نزدیک و عملی به حافظه دوراست، حافظه‌ای که گفته‌اند " خاصیت چسبندگی"‌اش قوی ست. فراموشی فرایندی باز دارنده است که با مراحل مختلف حافظه رابطه‌ای تنگاتنگ دارد. نقص وخطا درهریک ازمراحل سه گانه حافظه سبب خواهند شد دریافت‌ها و داده‌های ذخیره وآموخته شده به خوبی بازیابی نشوند. فراموشی اتفاق‌های درد آورو ناگوار، واحساس‌های منفی‌ ونامطبوع امری ارادی ست. گاه آنچه مورد قبول و یا مطلوب نیست به بوته فراموشی گزینشی سپرده می‌شود. فراموشی خود خواسته و ارادی ببیشتر دررابطه با حافظه فردی عمل می‌کند.

"فراموشی جمعی" می‌تواند به دلیل فقدان محرکه‌های یادآوری و بازآفرینی بوجود بیاید. رخدادهای تجربه شده می‌توانند قابل دستکاری و تحریف باشند اما به سختی به فراموشی سپرده می‌شوند. یادآوری کلید بازیافت و دستیابی به حافظه جمعی و خاطره‌ها است. فقدان محرکه و فقدان برقراری رابطه حسی وعاطفی با رخداد و سوژه، فراموشی وبیگانگی نسبت به آن خاطرۀ ساخته و پرداخته شده درذهن را به وجود می‌آورد.

محرکه‌های فرایند یاد آوری، دراشکال و ژانرهای گونه گون، علیه فراموشی عمل خواهند کرد وسبب تقویت حافظه فردی و جمعی خواهند شد. رخدادها و تجربه‌های تاریخی گاه فجایعی مصیبت بار و تلخ‌اند که یادآوری و چالش با آن‌ها عذاب آورو دردناک خواهد بود، و می‌باید هوشیارانه از بازیابی‌ها و یاد آوری‌ها استفاده شود تا به بروز و تقویت کینه و نفرت و تکراردامن نزند. یاد آوری‌ها و بازیابی‌ها را می باید به سوی شناخت چرائی‌ها و عوامل اصلی، و راه‌های جلو گیری از تکرار رخدادهای ناگوار و فجایع سوق داد، با این هدف که تامین و اجرای عدالت، همزیستی مسالمت آمیز و دور از خشونت و قرارداد‌های شهروندی و بهسازی انسان و زندگی امروز و فردای‌ او را سبب شود.

دربازیابی و تقویت فرایند یاد آوری در برابر فراموشی راه برای یافتن چرائی بروز و پیدائی یک رخداد و فاجعه، چگونگی آن، و راه جلوگیری و پیشگیری از تکرارش گشوده خواهد شد. رخدادها وفجایعی که می‌بایست به ارزش و باور، و شعوراجتماعی بدل شوند. حافظه جمعی‌ای که آرمانی انسانی ذخیره کرده است، باید نو و پرورده شود، چرا که موجب انسجام جمع می‌‌شود. حفط چنین حافظه‌ای با ستیزعلیه فراموشی متحقق خواهد شد.

حافظه جمعی و تاریخی بازیافت و بازآفرینی گذشته مشترک است. حافظه جمعی یک ملت (حافظه جمعی ملی)، درپیوند با حافظه فردی شکل می‌گیرد اما ساختاراین حافظه جمع جبریِ حافظه‌های فردیِ یک گروه یا ملت نیست. برآیند حافظه‌های فردی، محرکه‌های عینی و ذهنی، الگوهای تاریخی و اجتماعی، تاثیراندیشه و افکارنیاکان برذهن، الگوها و یا ایده‌های تجربه نشده، احساس تعلق مشترک، ارزش‌ها‌ی متفاوت و کنش‌ها و واکنش‌های حافظه فردی با عوامل گوناگون، این حافظه را شکل می‌دهند. حافظه جمعی می باید به کیفیت و روند پیوسته‌ای، پویا و زنده بَدَل شود که بازیافت آن به سان یک جریان فکری در جمع به سرعت قابل تحقق باشد. حافظه جمعی و تاریخی راهنمای زندگی‌ای بهتر خواهد بود، اگر تحریف و دستکاری نشده بازآفریده شود و برای دستیابی به شناخت و تغییر مورداستفاده قرارگیرد، حافظه‌ای که در بطن خود تناقض‌ها و تضادها بسیار نیز خواهد داشت. قدرت‌های استبدادی ومذهب، حافظه جمعی و تاریخی را دفورمه و قالب گیری می‌کنند، ضمن اینکه نقشی مهم درتقویت فراموشیِ فجایعی که به بارآورده‌اند، دارند. اینان حافظه جمعی و تاریخی خود خواسته می‌سازند، هویت سازی می‌کنند، وحافظه سازی‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی- دینی مورد نیازشان را با بکار گیری اهرم‌های مختلف، از جمله امکان‌های رسانه‌ای و تبلیغی و ترویجی، و نهادهای مختلف کنترل و تقویت می‌کنند.

دموکراسی فراهم آورنده شرایطی ست که حافظه جمعی گروه‌های اجتماعی مختلف، زنان، دگراندیشان سیاسی و عقیدتی، واقلیت‌های دینی وقومی ونژادی پای به میدان اثرگذاری اجتماعی و سیاسی بگذارند. زندگی درمحیطی دموکراتیک حافظه جمعی وتاریخی و فرهنگی را درمسیرایفای نقش راهبردی همه گروه‌های اجتماعی درراستای حل مشکلات واعتلای فردی و اجتماعی تقویت می‌کند

آموزش و آگاهی پیرامون اهمیت حافظه جمعی و تاریخی، و نیز ترفندهائی که حافظه جمعی و تاریخی را درراستای منافع مادی و معنوی‌شان تغییر می‌دهند، امری ضروری است.

حافظه جمعی یا "قدرت روح جامعه، که درخودآگاه و ناخودآگاه جمع ذخیره شده است" را "حفظ گذشته در زمان حال یا حفظ زمان حال درگذشته " و" یاد آوری گذشته‌ای که با جمع و گروه درمیان گذاشته و یا جمع و گروه درآن گذشته مشترک زیسته اند" و یا " رمز گردانی و ذخیره گذشته مشترکی که گروه یا ملتی را به یکدیگر پیوند می‌دهد" تعریف کرده‌اند.

شوربختانه رمزگردانی و جایگزینی حافظه جمعی، تاریخی و فرهنگی بخش بزرگی از مردم میهنمان، کهمی بایست حافظِ " گنجینه‌های تاریخی و فرهنگی " چندهزارساله سرزمینمان باشد فراموش شده اند. آیا ریشه‌های کاهش تعهد به خواست‌های آزادیخواهانه، ناپایداری حافظه جمعی یا خاطره‌ها به دلیل گسست‌های تاریخی و هویتی ست یا توفان بحران هویت فردی و جمعی حافظه‌ها را به تاراج برده است، آن حد که خُردینه هائی تغییر شکل یافته از خاطره‌های جمعی در ذهن‌ها برجای مانده است.

****

منابع و توضیح ها:

* "دوم اکتبر سالروز تولد مهاتما گاندی رهبر استقلال هند به عنوان روز بین المللی نفی خشونت انتخاب شده است. مجمع عمومی سازمان ملل متحد به منظور ترویج فرهنگ صلح، تسامح و تفاهم و عاری از خشونت از دولت ها، از نهادهای تحت پوشش این سازمان، سازمان های منطقه ای و سازمان های غیردولتی و نیز افراد دعوت کرده است روز دوم اکتبر را به عنوان روز نفی خشونت گرامی بدارند و به ترویج فرهنگ نفی خشونت از طریق آموزش و ارتقای آگاهی عمومی کمک کنند."

1- فاضل غیبی ( دلارام مشهوری)، رگ تاگ، انتشارات خاوران، 1381 / ایرج اشراقی، (سهراب نیکو صفت)، سرکوب و کشتاردگراندیشان مذهبی در ایران، انتشارات پیام، 1388/ مسعود نقره کار، مقدمه ای بر کشتار دگراندیشان، انتشارات فروغ - آلمان/ علی اکبرمهدی، تهاجم فرهنگی، حربه ای جدید برای سرکوب روشنفکران، علم و جامعه،شماره 100، سال سیزدهم، فروردین 1371

2- آيت الله خمينی ادعا کرده بود که در انقلاب بهمن رژیم پهلوی بيش از شصت هزار نفر را به قتل رسانده است، وی با این بزرگنمائی برای توجیه جنایت هایش زمینه سازی می کرد. در حالیکه :" تعداد قربانيان انقلاب در سال های ۴۲ تا ۵۷ بالغ بر ۳۱۶۴ تن می گردد. از اين تعداد۲۷۸۱ نفر شهدای انقلاب در سال ۵۷-۱۳۵۶ در تمام کشور است. در فاصله سال های ميان واقعۀ سياهکل در بهمن ۱۳۴۹ تا مهر ماه ۱۳۵۶ که راهپيمايی های خيابانی آغاز شد ۳۴۱ چريک و اعضای مسلح گروه های سياسی جان خود را از دست دادند. در بين ۳۴۱ چريک کشته شده، ۱۷۲ نفر از فدائيان (۵۰ درصد)، ۷۳ نفر از مجاهدين خلق (۲۱ درصد پيش از تغيير دادن ايدئولوژی) و ۳۸ نفر (۱۱ درصد) از گروه های کوچک مارکسيست، ۳۰ نفر (۹ درصد از مجاهدين مارکسيست بعد از تغيير ايئولوژی) و ۲۸ نفر ديگر (۸ درصد) از گروه های کوچک اسلامی بودند. (عمادالدین باقی، امروز، چهارشنبه ۸ مرداد 1382)

3- نام نویسندگان و شاعران اعدام شده در حکومت اسلامی / تاریخ انتشار این لیست،یکشنبه، 2ام خرداد، 1395

/11 اردیبهشت 1395gooya news : politics : پزشکان دگراندیش که در حکومت اسلامی اعدام شدند، مسعود نقره کار

گزارش بنیاد برومند از صدها قتل و آدم‌ربایی فرامرزی جمهوری اسلامی / صدای امریکا، 30 آذر 1403

....

منابع کشتار روشنفکران:

- اوصياء، پرويز: قوانين قصاص و حدود و ديات، دفترهای سوم و چهارم نامه کانون نويسندگان ايران در تبعيد، زمستان و بهار سال ۱۳۷۳

- مصاحبه اسدالله لاجوردی و آيت الله گيلانی،"حاکم شرع با استخاره حکم اعدام صادر کرد"، پيام امروز، شماره ۳۸، يکشنبه ۴ مرداد ۱۳۶۰

- زهرا (مهين) خديوی، آقای دادستان انقلاب اسلامی چه می گوييد؟ / درباره کشته شدن حميد رضوان، انديشه آزاد، نشريه کانون نويسندگان ايران، شماره ۴، سه شنبه ۲۶ فروردين ماه ۱۳۵۹

- ماريا، م، حق تجاوز! نشريه نقطه (ويژه شکنجه و زندان)، شماره ۶، سال دوم، تابستان ۱۳۷۵

- برادران، منيره: روانشناسی شکنجه، نشر باران (سوئد)، ۱۳۸۰

- متن کامل گزارش گاليندوپل، سومين فرستاده ويژه کميسيون حقوق بشر به ايران، ايران تايمز، سال های ۱۳۷۰

- گزارش سازمان عفو بين الملل، ايران: پنهانکاری اطلاعاتی از طرف دولت، پوششی برای استمرار سرکوب، ۲۱ ماه مه ۱۹۹۵ ميلادی/ گزارش سازمان عفو بين الملل به تاريخ ژوئن ۱۹۹۷

- علی اکبر سعيدی سيرجانی ، يادنامه "از شيخ صنعان تا مرگ در زندان" که به مناسبت نخستين سالروز درگذشت علی اکبر سعيدی سيرجانی، توسط انتشارات کتاب پر در واشنگتن دی. سی منتشر شد. سال ۱۳۷۴

- احمد خزاعی با احمد ميرعلائی، گفت و گو، شهروند (کانادا)، شماره ۲۳۶، ۲۰ آبان ماه ۱۳۷۴

- هوشنگ گلشيری، ميرعلايی و من ديگر او، مجله آدينه (تهران)، شماره ۱۳۴، آبان ماه ۱۳۷۷

- نامه ی جامعه دفاع از حقوق بشر در ايران، پاريس (عبدالکريم لاهيجی) به محمد خاتمی: آيا اعدام زندانيان سياسی - عقيدتی قانونی است؟ آيا سنگسار کردن و قطع اعضای بدن با "کرامت انسان" سازگار است؟ ، کيهان (لندن)، ۲۰ شهريور ۱۳۷۶

- فرخنده حاجی زاده ، سخنرانی "خلاف دمکراسی و خانه سرگردان چشم تو"، نیویورک، ۱۷ ماه می سال ۲۰۰۰ / فرخنده حاجی زاده، مصاحبه با قادر تميمی، سايت اينترنتی عصر نو، شنبه ۲۱ بهمن ماه ۱۳۸۱

- کاويان، امير، "چای، گپ، سياست"، درباره پيروز دوانی، ايران استار (کانادا)، شماره ۳۳۱، جمعه ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۰
- مهاجر، ناصر: لائيک مذهبی که مجيد بود، دوازدهمين دفتر کانون نويسندگان ايران در تبعيد، پاييز ۱۳۷۸، آلمان

- موسوی خوزستانی، جواد: از تجربه واقعيت، يادی از محمد جعفر پوينده، تهران، ايران

-هوشنگ گلشيری، گفت و گو، مندرج در ديدار، نشريه چاپ آلمان، ۱۶ سال دوم، ۲۵ آذر ماه ۱۳۷۷

- گنجی، اکبر: عاليجناب سرخپوش وعاليجنان خاکستری، ۱۳۷۹، انتشارات طرح نو / تاريک خانه اشباح، چاپ ششم ۱۳۷۹، انتشارات طرح نو / اصلاح گری معمارانه "آسيب شناسی گذار به دولت دمکراتيک توسعه گرا"، چاپ اول ۱۳۷۹، انتشارات طرح

نو/ تلقی فاشيستی از دين و حکومت، چاپ هفتم ۱۳۷۹، انتشارات طرح نو.

- رفيع زاده، شهرام و تمدن، نيما: شليک به اصلاحات، نگاهی به ترور سعيد حجاريان، انتشارات اکنون و گلپونه، اول بهار ۱۳۷۹

- نقره کار، مسعود، پزشکان و جنبش روشنفکری ايران، شهروند، تورنتو، آذر ماه ۱۳۷۹

- نقره کار، مسعود، دادخواه بيدادی بزرگ، "من مرگ کارون را باور نمی کنم"، سايت ايران امروز

مليکيان، آرتاواز، اقليت ستيزی جمهوری اسلامی، کيهان- لندن، شماره ۸۴۱، ۲۹ بهمن ۱۳۷۹

.......

در حکومت اسلامی برخی ازتحصیلکردگان مسلمان در قتل روشنفکران دست داشته اند:

سعید امامی(اسلامی)، سید کاظم کاظمی(سید مجتبی)، دکتر علی اکبر ولایتی، محمد جواد اردشیر لاریجانی و...
"...سعيد امامی در شهريور ۱۳۵۷ چند ماه پيش از انقلاب، در ۱۹ سالگی وارد دانشگاه اوکلاهما شد. او در شعبه استيل واتر درس می خواند که از شعب فرعی دانشگاه است. چهار سال بعد، در تابستان ۱۳۶۱ ليسانس خود را در رشته ی مهندسی مکانيک دريافت کرد. پس از اتمام تحصيلات در سال ۶۱ يک سال در دفتر حفاظت منافع ايران در امريکا و يک سال در دفتر نمايندگی ايران در سازمان ملل متحد مشغول به کار شد. او در امريکا از تخصص و تحصيلات خود استفاده نکرد بلکه مستقيماً به سفارت سابق ايران در واشنگتن و نمايندگی ايران در سازمان ملل متحد رفت و از همان زمان جذب نيروهای امنيتی شد، به طوری که وقتی بعد از دو سال به ايران آمد، مستقيماً به وزارت اطلاعات رفت. سعيد امامی در زمان وزارت محمدی ری شهری وارد وزارت اطلاعات شد. اگر چه ظاهراً اعلام شده که به هنگام گزينش، از جانب سعيد حجاريان توصيه شده بود که به او کارهای مهم سپرده نشود اما در زمان فلاحيان معاون امنيت وزارت اطلاعات شد."(1)

1- دکتر ابراهيم يزدی، سعيد امامی کيست؟ روزنامه آريا، تهران / متن سخنرانی سعيد امامی در جمع دانشجويان دانشگاه بوعلی همدان در سال ۱۳۷۵، مندرج در نشريه ارزش، شماره ۲۶۸، پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۷۵/ محمد رهبر، از قفس پريد، آزادگان، شماره ۱۳۳، ۱۶ اسفند ۱۳۷۸، تهران / سعيد امامی (اسلامی) درباره نويسندگان، ايرانيان (نيويورک)، شماره ۵۳، شهريور ۱۳۷/ پويان، منصور: رويکرد خشونت، صدور انقلاب، غرب ستيزی و يهودستيزی راهبردی بربرمنشانه، نيمروز، شماره ۶۷۹، ۱۶ فروردين ۱۳۸۱/ زرافشان، ناصر: گفت و گو با راديوی آزادی، "از بيم جان نمی تواند همه اسرار پرونده قتل ها را فاش کند."، کيهان- لندن، شماره ۸۴۴، بهمن ۱۳۷۹/ بيانيه ی مشترک خانواده های قربانيان قتل های زنجيره ای، "با اعدام چند مأمور قاتل مخالفيم"، کيهان- لندن، شماره ۸۴۴، بهمن ۱۳۷۹



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy