شاید نسلهای جوان بطور عام که اخبار و تحولات منطقه و جهان را عمدتا از طریق رسانههای اجتماعی دنبال میکنند، با تلاشهای آریل شارون نخستوزیر وقت اسرائیل و «نقشه راه» اوایل سالهای دوهزار میلادی آشنا نباشند. نقشهای که با تحریکات جمهوری اسلامی به شکست انجامید و با اشغال غزه توسط گروه تروریستی حماس، خود فلسطینیها نیز دو شقه شدند!
الاهه بقراط - کیهان لندن | ایکس | اینستاگرام |
همان زمان در کیهان لندن بسیار درباره این رویدادها نوشته شد که تنها زمانی کهنه خواهند شد که غرب نیز از توهم اسلامی و اینکه گویا نوعی اسلام سیاسی وجود دارد که نه تنها با دموکراسی سازگار است بلکه ضداسرائیلی نیز نیست به درآید.
«در اروپا، مدرنیته پاسخ به سرکوب و جنایات کلیسا بود. اما در خاورمیانه، مسجد پاسخ به موج شتابنده مدرنیته بود که جوامعی را که اکثریت آنها را مسلمانان فرقههای مختلف تشکیل میدهند با تناقض تاریخی خود روبرو میکرد... به قدرت رسیدن طالبان در دهه نود میلادی، کمان «اسلامگرایی» را از آفریقا تا آسیای میانه کشید و تیری که در این کمان بود به برجهای دوقلو در نیویورک اصابت کرد. ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بارزترین نماد نبرد بین تفکر قرون وسطایی و جهان مدرن است.»
از سوی دیگر، «سلطه صدها ساله فرقههای مختلف اسلامی که همواره در کنار قدرتهای حاکم نقش دستیار و گاه نیز نقش ترمز را در برابر اقدامات ترقیخواهانه برخی حکومتها بازی کردهاند، نیرویی نبوده و نیست که به آسانی در برابر شکوفایی و جذابیت آزادی و دموکراسی میدان را خالی کند.»
«پاسخ دموکراسی به نقش هر دین، از جمله اسلام، در سیاست روشن است: سکولاریسم و جدایی دین از دولت! اما پاسخ دین، از جمله فرقههای مختلف اسلام، به نقش دموکراسی چیست؟! این پرسش را بهتر است از کسانی پرسید که با اسلام آشنایی کافی دارند و در پاسخگویی نیرنگ به کار نمیبرند:
یکی، اتفاقا اسلامگرایان تندرو هستند که مراجع مهم آنها از جمله در جمهوری اسلامی بارها ناهمخوانی اسلام و دموکراسی را در عرصه قدرت و سیاست متذکر شدهاند!... آنهایی که پاسخ صریح به رابطه بین دین و دموکراسی در قدرت نمیدهند، اتفاقا اسلامگرایان میانهرو هستند!»
حالا با گذشت بیش از بیست سال از «نقشه راه» بهار ۲۰۰۳ که تا سال ۲۰۰۵ میبایست مرزهای قطعی بین «فلسطین» و «اسرائیل» را تعیین میکرد ولی ناکام ماند، «طرح صلح ترامپ» باز هم نه تنها از سوی کشورهای غربی و قدرتمند بلکه توسط کشورهای عرب و مسلماننشین و تشکیلات خودگردان فلسطین نیز مورد استقبال قرار گرفته. اینبار هم باز جمهوری اسلامی و حماس مخالف آن هستند. پیشبرد آن «نقشه راه» و این «طرح صلح» همیشه با یک مانع اساسی روبرو بوده است: گروههای تروریستی فلسطینی و دولتهای خارجی که از آنان پشتیبانی میکنند. در «نقشه راه» بیست سال پیش هم تمام مسئله بر سر شکل نگرفتن یک کشور فلسطینی این بود که تشکیل چنین کشوری در عمل یعنی به رسمیت شناختن اسراییل! نوار غزه درواقع پایگاه و زرادخانهی این تفکر علیه اسرائیل و فلسطین هر دو بود.
حالا اما با آن زمان که حماس با عقبنشینی اسرائیل از نوار غزه به قدرت رسید تا دمار از روزگار فلسطینیها درآورد، خیلی فرق میکند. بسیاری از رهبران این گروه تروریستی کشته شده و جمهوری اسلامی در گوشهی رینگ تحریم و جنگ گیر افتاده و چشماندازی برای هیچکدام وجود ندارد. دوران اِشغال برای هر دو به پایان میرسد. در این نقطه اتفاقا سرنوشت غزه و فلسطین میتواند با سرنوشت ایرانیان گره بخورد.