از چریک قهرمان تا حجتالاسلام دکتر سلمان
سرنوشت دو برادر در فردای انقلاب در کمیتههای انقلابی اصفهان رقم زده شد
علیرضا نوریزاده - ایندیپندنت فارسی
سرلشکر یحیی رحیمصفوی، فرمانده پیشین سپاه پاسداران، و دستیار و مشاور رهبر رژیم، مدتی کوتاه پیش از حمله آمریکا با تاکید بر اینکه قصد کشورگشایی نداریم، اما اگر آمریکا به ما هجوم بیاورد، تا آن سوی دریاها دنبالش میکنیم، تایید کرد که عمق دفاع راهبردی را باید به پنج هزار کیلومتر برسانیم.
صفوی در بخش دیگری از اظهاراتش گفت: «ما ایرانیها سه مرتبه تا دریای مدیترانه پیش رفتیم. حدود ۵۰۰ سال قبل از میلاد، کوروش کبیر به اورشلیم رفت و بیتالمقدس و یهودیان را آزاد کرد. ۴۸۰ سال قبل از میلاد، خشایارشاه ۶۰۰ هزار نیرو را از ایران به آناتولی (ترکیه فعلی) برد و از تنگه داردانل یا بسفر عبور کرد و یونان را گرفت. در دفعه سوم با شکلگیری جبهه مقاومت حزبالله لبنان کنار مدیترانهایم.»
این عبارات را یحیی ادا کرد اما حقیقت این است که آنها را سلمان بر لبان برادر نهاد (این سخنان را با تامل دوباره مرور کنید. اینها حرفهای پاسدار یحیی نیستند، بلکه از ذهن دکتر سلمان تراوش کردهاند).
در جمع اخوان انقلابی، چند برادر عزت و اعتبار یافتند، حتی با مرگ برادری که نامدار و انقلابی درجه یک بود (مثل باهنر و چمران و حداد عادل)، برادران زنده به دولت و نعمت رسیدند. یحیی و قهرمان (یا سلمان که در عین حال رنگ و طعم اسلامی بیشتری داشت) دو برادری بودند که هنگام بالا گرفتن آتش انقلاب، جایگاهی همعرض داشتند. حتی میتوان گفت سلمان نهفقط بلندقدتر از یحیی بود، بلکه در مسائل سیاسی بسیار از یحیی بهتر میاندیشید. با این همه در صحنه مخالفت، صدای هر دو همسان بود.
هر دو با سازمان توحیدی صف همکاری میکردند و در سرنگون کردن هلیکوپتر هوانیروز دست در دست محسن رضایی و... داشتند. سرنوشت این دو برادر در فردای انقلاب در کمیتههای انقلابی اصفهان رقم زده شد. هردو ژ۳ به دست، پاسدار کوچه و خیابان شدند. این دو برادر لنجانیهمامیاصفهانی با چشمانی زاغ و موی و سبلتی بور، در همان روزها به حوزه اصفهان نیز سری زدند.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
یحیی که در سال ۱۳۵۴ بعد از فارغالتحصیلی در رشته زمینشناسی دانشگاه تبریز، به سربازی رفته بود، حتی به قم قدمرنجه کرد و نزد بعضی از مدرسین درجه ۳ محبوبیت یافت. بعد هم با کمک محمد منتظری، از ایران خارج شد تا فنون چریکی را از معلمان فلسطینی فرا گیرد. بعد از بازگشت به ایران، تفنگ دست گرفت و به سنندج رفت و در کشتار کردها با رفقای دیروز همچون جلاییپور سهیم شد و بعد هم جبهه جنگ بود و متهم شدن به سستی و خیانت به همراه محسن رضایی و پادرمیانی هاشمی رفسنجانی برای نجات او و محسن رضایی نزد خمینی و سرانجام تاج ۱۰ سال فرماندهی سپاه را بر سر گذاشتن و در نهایت به خلوت همدلی و مشاورت سلطان دست یافتن، حکایت یحیی با انقلاب بود.
اما قصه قهرمان یا سلمان به گونه دیگری رقم زده شد. مرکز بینالمللی صلح (مرکزی که او، نماینده پیشین خامنهای در لندن، شیخ محسن اراکی، برادر خامنهای، سید محمد، بر پا کردند) درباره سلمان چنین مینویسد:
«دکتر سید سلمان صفوی، روحانی روشنفکر، از کادرهای اولیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دارای دکترا از دانشگاه لندن است. او نویسنده و چهره بینالمللی فعالی در حوزه مطالعات مقایسهای و روابط بینالملل و چهرهای آزادیخواه، ضدامپریالیست، حامی جنبشهای آزادیبخش و منافع ملتهای جهان است. او از نظریهپردازان «دولت حداقلی»، «استراتژی بازدارندگی غیرمتعارف غیرهستهای» و «توجه به منافع مشروع همه بازیگران» (all sides concern) است. از او ۱۰ کتاب به فارسی و ۱۱ کتاب به انگلیسی و دهها مقاله و مصاحبه با اسکاینیوز، بیبیسی، فاکسنیوز، دیلیتلگراف، گاردین، همشهری، ایلنا، ایرنا، ایسنا، مهر، آفتابنیوز، بازتاب، تابناک، فردانیوز، جماران، سلام و...در لندن، واشینگتن و تهران منتشر شده است.
او که در سال ۱۳۸۷ برنده جایزه بینالمللی کتاب سال شد، مدیر آکادمی مطالعات ایرانی لندن (LAIS/لیس)، مدیر مرکز بینالمللی مطالعات صلح (IPSC) و سردبیر مجله بینالمللی «ترانسندنت فیلوسوفی» [Transcendent Philosophy/فلسفه متعالی] است. آکادمی مطالعات ایرانی لندن درباره فرهنگ و سیاست خارجی ایران تحقیقات علمی میکند و تاکنون دها کنفرانس در لندن برگزار کرده است. این آکادمی پل گفتگوی فلسفی بین ایران و غرب است. این گفتگوها عمدتا از طریق مجله بینالمللی ترانسندنت فیلوسوفی و اخیرا مجله اسلامیک پرسپکتیو پیگیری میشود.»
البته با این اشارات که حضرتش هم ضدامپریالیست و آزادیخواه و لیبرال و در عین حال طرفدار مقاومت (بخوانید تروریستهای نیابتی حزبالله و حماس و جهاد اسلامی و حشدالشعبی و گروههای تروریست عراقی و حوثیهای یمنی و دیگر سربازان گمنام امام زمان در جابلقا و جابلسای عالم) است، بهآسانی سفر میکند و نامش در فهرست سیاه آمریکا و اروپا هم نیست. در کنفرانسهای بینالمللی در مشرق و مغرب عرش شرکت میکند. البته بدون لقب رحیم بلکه سلمان صفوی از نوادگان شاهان صفوی و شیخ صفیالدین اردبیلی است، بنابراین لقب سیدی ایشان نیز جعلی است. مثل لقب جد بزرگوارش شاه اسماعیل شرابخواره خونریز که دستور داد جد بزرگوارش را که شیخی از صوفیان پاکنهاد اهل تسنن بود، در قبر به مقام سیادت مفتخر کنند.
دکتر سلمان این روزها کابینه سایه اخوی را به منظور مرحله بعد از غیبت کبرای مقام معظم برای به دست گرفت قیادت امت آماده میکند. این کابینه هر هفته جلسات منظم دارد. جناب دکتر سلمان با عمامه و بیعمامه، حرفهای بزرگ میزند و با توجه به علائقی که با سیدمجتبی دارد، در عین حال بهعنوان اصغر حجازی ولایت سوم، میکوشد یار پشت پرده باشد. البته هرازگاه در مصاحبهای و گپوگفتی اظهارات فاضلانه را بیرون میریزد.
این نکته نیز قابلتوجه است که دکتر حجتالاسلام سلمان صفوی بعد از چلهنشینی ۱۰ ساله در لندن به دارالخلافه تهران بازگشت و در کمتر از یک سال مامور شد دفتر «مقام رهبری» را مدرنیزه کند، اما در عمل با صاحبان حصه و ایوان در دفتر مقام معظم درگیر شد و به قهر به قم رفت و دفتر و دستکی به راه انداخت که تا امروز ادامه یافته است.
«از جمله موارد تخصص ایشان دیپلماسی شهری است. دیپلماسی شهری که معادل فارسی Urban Diplomacy است، در رشتههای روابط بینالملل، جامعهشناسی سیاسی، دیپلماسی و جغرافیای شهری اصطلاح رایجی است. دیپلماسی شهری هنر کاربردی روابط بینالملل برای مذاکرات، تعامل، توسعه و بهسازی روابط بین ملتها و رفع مشکلات و معضلات روابط دولتها است و بخش مهمی از دیپلماسی عمومی (Public Diplomacy) کشورهای دموکراتیک و پیشرفته به شمار میرود. در این تعریف بر سه وجه تمایز دیپلماسی شهری از دیپلماسی دولتی تاکید میکنیم. دیپلماسی شهری اولا یک هنر است دوم کاربردی است و سوم در این دیپلماسی، هدف اصلی ملتها هستند، نه الزاما دولتها.»
بهبه آموزههای جامعه مدنی، سکولاریسم عملی ولکن بیصدا!
دکتر سلمان فیلسوف لنجانیلندنی که امروز ره به شرق و غرب جهان دارد، در مصاحبهای با مهسا رمضانی در مرکز دایرهالمعارف اسلامی افاضاتی قابلتامل کرد که خواننده را قانع میکند اخوی سپهسالار ولایت، نقشهها و ایدههایی جهانی و نه فقط داخلی، در سر میپروراند. به این چند عبارت از مصاحبه توجه کنید:
ــ جناب دکتر صفوی، به نظر میرسد میل به گفتگو و پرهیز از خشونت در فرهنگ ما بهویژه در ادبیات سیاسی دولتمردان ما بسیار پررنگ است؛ چنانکه در دولت اصلاحات با طرح «گفتگوی تمدنها» و در دولت یازدهم با نظریه «جهان عاری از خشونت» این روحیه صلحدوستی ایرانیان ابراز و به جهانیان ارائه شد. تحلیل شما دراینباره چیست؟ جامعه بینالملل چقدر ما را با این دیدگاه صلحطلبی قضاوت میکند؟
ــ واقعیت این است که دولت اصلاحات با ایده «گفتگوی تمدنها» نقش مهمی در بازسازی مثبت چهره جهانی ایران و اسلام ایفا کرد و فرهنگ دیالوگ را گفتمان غالب سیاسی در سپهر فرهنگ سیاسی ایران کرد. هرچند بعد از دولت اصلاحات، وقفهای در این طرح ایجاد شد، مردم بار دیگر معادلات و محاسبات سیاسی را تغییر دادند و با روی کار آوردن دولت اعتدال با شعار «جهان عاری از خشونت» مجددا وجهه جهانی و داخلی جمهوری اسلامی را بهبود بخشیدند. لذا میتوان گفت در میان روشنفکران دینی و علمای آزادیخواه ما نظیر طالقانی، بهشتی، موسویاردبیلی، امینی و... «فرهنگ گفتگو» غالب است. فرهنگ گفتگو زمانی در جامعه و ملتی ظهور پررنگی پیدا میکند که «فرهنگ نقدپذیری» در آن جامعه نهادینه شده باشد و کیش شخصیتپرستی از جامعه و ساختار قدرت برچیده شود. برخی حاکمان به غلط فکر میکنند که حق فقط در آستین آنها است و مردم حق انتخاب ندارند. این نگاه باطلی است که هیچ جایگاهی در اندیشه قرآنی و سنت نبوی و علوی ندارد. صلح در جامعه وقتی رخ میدهد که شکاف طبقاتی برچیده و حق اقلیت به رسمیت شناخته شود.
توافق هستهای اثباتکننده توانایی دیپلماسی ما برای حل مناقشات بینالمللی است. این توافق نشان داد بدون جنگ نیز میتوان به امنیت رسید و راه صلح و امنیت همیشه از لوله تفنگ نمیگذرد. این توافق غلبه «هنر دیپلماسی خردگرا» بر جنگطلبان نومحافظهکار آمریکایی، صهیونیسم جهانی و ارتجاع عرب است.
در عین حال نباید فراموش کنیم که همین توافقنامه ماهیت زیادهطلبی قدرتهای جهانی را بار دیگر اثبات کرد. ما در حالی که هیچ سلاح هستهای نداریم و هیچ مدرکی نیز در اثبات قصد ما برای تولید آن وجود ندارد، مقید به پذیرش شروطی شدهایم، اما اسرائیل و قدرتهای جهانی مستثنی شدهاند. در حالی که آمریکا است که نخستین بمب هستهای را ساخت و آنها هستند که برای نخستینبار در تاریخ بشر از سلاح هستهای برای نابودی غیرنظامیان استفاده کردند و هزاران ژاپنی غیرنظامی را بیرحمانه قتلعام کردند و هنوز نیز از این جنایت علیه بشریت عذرخواهی نکردهاند.
صلح از منظر فلسفی و اندیشه سیاسی در ساحتهای مختلف فرد، گروه، جامعه، دولتملت، بینالمللی و بینالدولی مطرح میشود و هر یک از این ساحتها با هم در رابطهای دیالکتیکی قرار میگیرند. از طرفی صلح در تمامی این ساحتها قابل تعریف به «عدم» و «ایجاب» است؛ در «تعریف عدمی» صلح به عدم شرایط هشدار و تهدید در روابط بین یک گروه، ملت یا جامعه جهانی و از «منظر ایجابی» به آرامش، تعادل قوا و تعامل سازنده بین واحدها تعریف میشود. این در حالی است که من خود با تعریف ایجابی از صلح، همدلترم و از این زاویه در رابطه با آن حرف میزنم.
از این رو، صلح از منظر متافیزیکی و در ساحت فرد، به تعادل قوای درونی آدمی تحت لوای خرد ربانی تعریف میشود. به تعبیری قوای انسان همواره با هم در منازعهاند تا سرانجام با مدیریت عقل، یکی بر دیگری غلبه کند و به دنبال این امر است که تعادل و آرامش بین قوای درونی میسر و سهم هر کدام بر اساس مقتضیات زمان و مکان داده میشود. بر این اساس، صلح یا جنگ در درون آدمی، میتواند انعکاس بیرونی در ساحت واحد خانواده، گروه، جامعه، دولت و جهان داشته باشد. از این رو، مادامی که شرایط صلح در درون آدمی فراهم نشود، منازعات بیرونی همچنان ادامه خواهد داشت.
بر این اساس، ریشه صلح درونی است و با نیروی پلیس بیرونی نمیتوان از منازعات بیرونی ممانعت کرد. صلح در ساحت فردی امری وجودی است و در ساحت بیرونی یعنی جامعه و جهان امری قراردادی است. ...»
حال با توجه به تودهنی دولت رئیسی به اصلاحات و ظهور پزشکیان با هیئت مصلح ولایتی، معلوم نیست حجتالاسلام دکتر قهرمان «سلمان» رحیم صفوی به ویژه بعد از جنگ ۱۲ روزه و به سلامت جستن اخوی از توطئه «صهیونیستها»، چه نقشهراهی را برای فردای ایران اسلامی هخامنشی در نظر گرفتهاند که اخوی شاهاسماعیلوار قدرت را به دست گیرد و نخست پرچم ولایت مدرن را با آقا مجتبی بالا برد و بعد البته پرچم را شیروخورشید نشان کند و به دست اخوی بدهد.
من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست/ تو هم ز روی کرامت، چنان بخوان که تو دانی

برای جعفر پناهی هم ویزا صادر نشد

صحبتهای آخوند خیلی شیک امریکایی