Sunday, Oct 5, 2025

صفحه نخست » ایران وطن ما که امروز من را وترا بخود می خواند، ابوالفضل محققی

Abolfasl_Mohagheghi_4.jpgایران نامی که قدرتی جادوئی دردرون خود نهان دارد.اسم عظمی که توانت می دهد، هویتت می بخشد ،عشق می آفریند، به فکرکردن وا دارت می کند .فکری که اگاهیت می دهد ،تعهد می آورد و از تو عمل طلب میکند. با جانت عجین می شود .روحت را صیقل می بخشد !ترا بگذشته ،به حال وآینده پیوند میدهد.آرامشت می بخشد! با شادیهاوغم های تو در هم می آمیزد، ترا متعهد بخود می کند.چرا که تمامی رگ وپی تو نشات گرفته از این اسم جادوئیست!

جادویش چیزی نیست جزترکیب پنج حرف که جغرافیای وسیعی را می پوشاندوتاریخی بس عظیم را بنمایش می نهد.

"ایران زمین "


"ایران" تنها یک محدوده جغرافیائی نیست .خاک نیست، دریا نیست ،آسمان نیست! یک هویت است ! یک تاریخ است! تاریخی که از درون سیلاب های عظیم عبور کرده ،در بسیار گرداب ها چرخیده !گاه در سیمای آرش از ستیغ البرزکوه بالا رفته جان وروحی را که تنیده شده با روح یک ملت بود در تیر نهاده در فراخنای آبی آسمان بپرواز در آورده تا مرز ایران زمین را معین کند.

چه میکردیم اگر آرش جان بر تیر نمی نهاد تا مرز ایران زمین را باجان خود ترسیم کند؟


متولوژی زیبای بیادگار مانده از نیاکان ورشته های پیوند دهنده یک ملت که در لحظات تاریخی وسرنوشت ساز چون ققنوس از خاکستر خود برمیخیزد، در سیمای سیمرغ که چیزی جز وحدت ویک پارچگی ملت نیست باخردمندی وتدبیر همراه می شود . با شهامت قهرمانان افسانه ای از تنگ راه ها ،از درون آتش وخون عبورمی کند تا مانع از ویرانی این سرزمین زیبا گردد.


هر چه تاریخ یک ملت کهنسال تر !افسانه هاومتولوژی آن غنی تر!


چرا که این افسانه ها از درون زندگی از تلاش ،ازافتادن وبرخاستن یک ملت حاصل می شود. ملتی که برای پاکیزگی تن وروح چون سیاوش از میان آتش ها عبورمی کند تا از شرف وپاکیزگی خود دفاع نماید.


هرگز این سرزمین از تلاش ونعره شیران جوان خالی نبوده است .هرگز روح این سرزمین حتی برای یک لحظه یک آن حاکمیت خزان وسرمای حاصل از بیداد ستم گران را درباغ وطن نپذیرفته است. آزاد زنان وآزاد مردانش در اشکال مختلف به مبارزه با آن برخاسته اند.مبارزه ای سخت نفس گیر وجوان کش که دیروز نام آرش بر آن نهاده می شد و امروز نام ستار ها ،حمید رضا ها ،نیکا ها ،حدیث هابر آن ها نهاده می شود.نام هائی که افسانه فردا خواهند شد.

آری ایران امروز در سیمای "رهنورد"ها خود را نشان میدهد که از فراز دارشادی مردم طلب می کند. در سیمای کودکی با چشمانی هوشیار که خدایش خدای رنگین کمان است وقلب کوچکش مشبک شده با گلوله دژخیمان .


ایران امروز با چشمان زیبای ندا که با آخرین فروغ زندگی به ابدیت خیره گردیده بود معنا می یابد.


در صورت آسمانی مهسا باند پیچی شده دراطاقی تک افتاده با جانیان حلقه زده بر گرد او.


ایران مرغ سحر عارف است که هنوز از ظلم ظالم و جور صیاد ناله سر می دهد.


پایکوبی غرور آمیز ملتیست که افزون بر قرنی قبل برای عدالت وآزادی بپا خاست .عبور دلاور مردی نشسته بر کمر گاه اسب که از کوچه امیر خیز در تبریزعبور می کند. در تمامی کوچه پس کوچه های این سرزمین همیشه جاوید می گردد تا ازهمبستگی و یک پارچگی ملت دردفاع از انقلاب مشروطه حراست نماید.


ایران شاعره ای است که دست های خود را در باغچه می کارد تا در تولدی دیگر در وجود هزاران زن ودختر آزاده در جنبش مهسا سبز شودو حماسه جنبش مهسا را رقم زند.


ایران میلیون ها جوان تحصیل کرده است.متجلی شده در سیمای نابغه پرتلاشی چون "مریم میرزا خانی"
متجلی شده در وجود صدها هنرمندی چون "ترانه علیدوستی "است که در جنبش مهسا درمقابل سن طاهر شدند وحجاب از سر برگرفتند.


هنرمندان ،فیلمسازانی که با هنرشان جهان را به تحسین وادار کردندوهزینه برایش دادند.


نویسندگانی چون مختاری ها وسعیدسیرجانی ها که سر بر سر پیمان نهادند وکشته شدند.


ایران شعر نوشته شده بر سر در سازمان ملل است که گوهر انسانی را اعضای یک پیکر می داند وشایستگی نام آدمی بر کسی می نهد که محنت دیگران می بیند و غم خواری انسان می کند.


"تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی"
ایران آن لوح استوانه ای گلی است با قدمتی چندین هزار ساله که نخستین منشور حقوق بشربر آن نگاشته شده است. آری ایران فرش نگارستانی است پهن شده در دراز نای تاریخ با هزاران گل وبوته شکفته شده بر آن که مشام تاریخ را عطر آگین می سازد وطوطیان هند را شکر شکن قند پارسی می کند.


ایران روح بزرگ مردیست که نیمش زترکستان است ،نیمیش ز فرغانه ، نیمیش لب دریا ،نیمی همه دردانه چنین سرزمینیست ایران تکیه داده بر چنین بزرگانی

"ایران چو باغی‌ست خرم بهار
شکفته همیشه گل کامکار"

گشتن آزادنه در این باغ بهای خود را دارد. آن کشیدن بار امانتی است که بر دوشت نهاده می شود.امانت پایداری براین خاک ،بر این سرزمین ،بر عشق به انسان ، به آزادگی و آزاد بودن .عشق ورزیدن به مردمان رنج دیده ، زحمتکش و صبور آن که زندگیت رامعنا می بخشند، امید می آفرینند تا زیبائی این سرزمین را در یابی حیات خود را سرشار از لذت وشادی کنی.بر پایداری جهان درنگ نمائی.

از فرصت داده شده برای وارد شدن بباغ زیبای وطن بهره گیری، با دانائی وعشق باغبانی آن کنی! تخمی بیفشانی! نهالی بنشانی ،آغوش خود برطبیعت وانسان بگشائی وشادمانه بگذری باغی جادوئی بنام وطن بنام ایران با نوای هزار دستان که در قلب وذهن هر انسان آزاده ای جا خوش میکند . هر کجای جهان که باشی در هر سالی از عمر! این باغ جادوئی با توست با تو می خوابد با تو برمی خیزد،با تو می گردد وبیادت می آورد که کیستی؟ به کجا تعلق داری ؟کلامی مقدس نشسته بر جان که امروز از تو یاری می طلبد .یاری برای رهائی از دست دیوان وددان حاکم گشته بر این سرزمین . چرا که جز از همدلی وهمراهی آزادی خواهان واقعی برای رهائی از این بختک سیاه سایه افکنده بر سر ایران زمین راه دیگری نیست.ایران ما را ندا میدهد.


"همه سر به سر، دست نیکی بَرید
جهانِ جهان را به بد مسپرید
نخوانند بر ما کسی آفرین
چو ویران بود بوم ایران زمین
دریغ است ایران که ویران شود
کَُنام پلنگان و شیران شود."



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy