«جنگ مجدد» یا «فروپاشی» اقتصادیب» گفتند
دو نگرانی عمده جمهوری اسلامی «احتمال وقوع جنگ مجدد» و «تظاهرات مردم» در پی افزایش تورم و گرانی شدید موادخوراکی و کالاهای مصرفی است.
مدتها پیش از بازگشت تحریمهای بینالمللی که از سوی سازمان ملل وضع شده، تحلیلگران داخل ایران حتا شماری از استادان شاغل در دانشگاههای ایران در مصاحبههایی هشدار داده بودند که با فعال شدن و اجرای مکانیسم ماشه وضعیت برای جمهوری اسلامی پیچیدهتر و اسفبارتر خواهد شد.
در این میان دو دیدگاه عمده مطرح است: برخی از این تحلیلگران درباره پیامدهای جنگ و خطر سرنگونی نظام هشدار میدهند و برخی در مورد «فلج اقتصادی» و «فروپاشی» که صدای آنها با اجرای تحریمهای ناشی از «مکانیسم ماشه» رساتر و توجهات به این قبیل دیدگاهها بیشتر از گذشته شده است.
موسی غنینژاد اقتصاددان میگوید: «اقتصاد ایران در آستانه از فروپاشی است.» مهدی مطهرنیا تحلیلگرسیاسی و استاد پیشین دانشگاه در تحلیل وضعیت آینده ایران میگوید در یک «جنگ مینیاتوری» بعد از ترور فرماندهان و مقامات عالی، مرحله فلج اقتصادی، فروپاشی و سپس تشکیل دولت گذار در پیش است.
از قرار معلوم این صداهای هشداردهنده به گوش علی خامنهای رهبر نظام هم رسیده است. وی دوم شهریورماه در یک سخنرانی بدون اشاره به نام شاهزاده رضا پهلوی گفت، در جریان جنگ ۱۲ روزه «یک عده از عوامل آمریکا در یک پایتخت اروپایی نشستند درباره حکومت بعد از این نظام تصمیم گرفتتد و پادشاه هم انتخاب کردند.»
اساس تحلیلهایی که نسبت به ضربه خوردن نظام و فروپاشی آن هشدار میدهند بر واقعیتهای میدانی از جمله تحرکات نظامی اسرائیل و آمریکا استوار است.
تصمیم آمریکا برای انتقال چندین فروند هواپیمای غولپیکر سوخترسان به منطقه و استقرار آنها در پایگاه العدید قطر، ورود ناوگروه هواپیمابر جرالد آر. فورد به مدیترانه، پرواز دائمی هواپیماها و پهپادهای شناسایی آمریکا و اسرائیل بر فراز آبهای خلیج فارس و دریای عمان و همچنین انتقال تجهیزات و محمولههای نظامی به اسرائیل نشانههای وقوع احتمالی یک نبرد سنگین در خاورمیانه است.
گزینه نظامی
شماری از تحلیلگران بر این باورند که حتا اصرار دونالد ترامپ برای بازگشت مجدد نیروهای آمریکایی به پایگاه هوایی بگرام در افغانستان بیارتباط با ایران نیست. همچنین طرح صلح غزه را نیز که مورد پشتیبانی جهانی و منطقهای و خود فلسطینیها قرار گرفته، مرحلهای از تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی ارزیابی میکنند.
برخی نویسندگان و صاحبنظرانی که گزینه نظامی را برای مجازات جمهوری اسلامی محتمل میدانند بر این باورند احتمالاً فشارهای آمریکا به طالبان برای در اختیار گرفتن پایگاه بگرام نتیجه خواهد داد. آنها میگویند «حضور نظامی آمریکا در افغانستان به معنای حضور مستقیم اطلاعاتی و پهپادی در مرزهای شرقی، افزایش تهدیدات امنیتی و احتمال فعالسازی گروههای افراطی است.»
وبسایت Armyrecognition در این زمینه مینویسد، اعزام گسترده فراآتلانتیک به ویژه به سوی پایگاه العدید، مقرّ سنتکام، نشاندهنده چیزی فراتر از مانورهای صرفا لجستیک و تدارکاتی است. تانکرهای سوخترسان هوایی نقش حیاتی در پشتیبانی از عملیات حمله دوربرد دارند، به ویژه آنهایی که شامل جنگندههای رادارگریز اف-۲۲ رپتور یا بی-۲ روح B-2 میشوند.
پایگاه خبری «مشرق» مینویسد: «بگرام در موقعیت کلیدی آسیای مرکزی و مسیرهای ترانزیتی قرار دارد و میتواند بر کریدورهای ایران- روسیه- هند و چین- ایران فشار وارد کند و حلقه پایگاههای آمریکا در خلیج فارس و آسیای میانه را تکمیل سازد.»
عزیز نصیرزاده وزیر دفاع جمهوری اسلامی که از قرار معلوم این هشدارها را «جنگ روانی» میداند، ۱۲ مهرماه ۱۴۰۴ در یک برنامه تلویزیونی گفت: «مرتب میگویند حمله خواهد شد تا جامعه دچار معضل شود، تورم افزایش یابد و ثبات اقتصادی از بین برود اما مردم حواسشان به این جنگ شناختی باشد.» او تأکید کرد: «اگر جنگی تحمیل شود، وظیفه ما نظامیهاست دفاع کنیم و برایش آمادگی کامل داریم.»
اسماعیل خطب وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی نیز انتشار اخبار و گزارشها در مورد انتقال گسترده تجهیزات نظامی به منطقه را «تولید و نشر اخبار جعلی و ایجاد یک فضای روانی» میداند و میگوید: «در راستای ایجاد ناامنی روانی در جامعه است.» او مدعی شده «علائم جدی برای حمله نظامی وجود ندارد و آرامش کشور در سال جاری پیشبینی میشود.»
در مقابل اما روزنامه «کیهان» چاپ تهران ۱۲ مهرماه در سرمقاله خود جنگ دوباره میان جمهوری اسلامی ایران با آمریکا و اسرائیل را «بسیار محتمل» دانسته است.
افزایش نارضایتیها و اعتراضات
یک دیدگاه شاخص دیگر بر به راه افتادن موج اعتراضات تأکید میکند. برخی مقامات حکومت میگویند آمریکا و اسرائیل بیشتر از آنکه در پی جنگ دوباره باشند، با تحریمها به دنبال فزایش نارضایتیهای اجتماعی و به راه افتادن «اغتشاش» هستند.
در این میان، راهکارهایی که حکومت برای جلوگیری از اعتراضات دارد در حد توزیع «کالابرگ» (کوپن)، توزیع بستههای معیشتی شامل کمی گوشت، تعدادی تن ماهی و مقداری حبوبات و البته تهدید مداوم به سرکوب و مقابله با ناآرامی و همچنین اجرای احکام اعدام با اتهامات واهی از جمله «جاسوسی» است.
هرچند رسانهها و مقامات چنین تبلیغ میکنند که مردم در جنگ ۱۲ روزه کنار نظام ایستادند و در خیابانها اعتراض نکردند اما آنچه برای خود آنها نیز آشکار است، فعلاً تنها عامل بازدارنده برای مقابله با اعتراضات همان تهدید و سرکوب همیشگی است. در همین ارتباط محمدصادق معتمدیان استاندار تهران میگوید: «با وجود تهدیدها، امروز امنیت کاملی در سطح استان برقرار است؛ دشمنان وارد جنگ روانی شدند اما با تلاش و مجاهدت در نیروی انتظامی، ســپاه و وزارت اطلاعات وضعیت خوبی در استان برقرار است.»
معتمدیان درواقع تأیید میکند در شرایطی که نارضایتیها به اوج خود رسیده است، قوای قهریه و سرکوبگر هستند که جلوی اعتراضات مردم را گرفتهاند. این در حالیست که حکومت با تبلیغات گسترده ادعا میکند که مردم در جریان جنگ ۱۲ روزه و پس از آن نشان دادند که حامی نظام و انقلاب هستند!
اما در جنگ ۱۲ روزه نیز مردم در کنار و یا با نظام نماندند بلکه به توصیه و راهنمایی اسرائیل، پایتخت و مناطق مورد حمله را ترک کردند و رژیم و مقاماتش را با ضربات مرگباری که بر آنها وارد آمد، تنها گذاشتند.
روزنامه «وطن امروز» پنجشنبه نهم مهرماه ۱۴۰۴ در گزارشی تحت عنوان « جنگ میشود یا نمیشود؟» هشدار میدهد که «کاملاً پیداست اسرائیل و آمریکا تلاش میکنند سایه جنگ را بر سر ایران حفظ کنند تا تبعات سیاسی، امنیتی و اقتصادی این وضعیت بر ایران تحمیل شود.»
در این گزارش از مسئولان نظام خواسته شده به «معیشت مردم» و «حفظ و تقویت قدرت خرید مردم و اقشار ضعیف» پرداخته شود و باید امید دشمن به فشارهای اقتصادی و معیشتی تحریمها ناکام بماند. ولی با کدام بودجه و بنیهی اقتصادی؟!
پیشتر احمد راستینه سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی نیز گفته بود فعال شدن مکانیسم ماشه تلاش آمریکا و کشورهای اروپایی برای بروز نارضایتیهای عمومی در داخل کشور است. به این ترتیب، آنچه رژیم از آن هراس دارد، بیش از آنکه حمله نظامی و جنگ مجدد باشد، اعتراضات و به راه افتادن یک خیزش سراسری دیگر است و تمام توان خود را در در حال حاضر برای مقابله با آن به کار گرفته است و نه مقابله با حملاتی که جنگ ۱۲ روزه ثابت کرد رژیم ناتوانتر از آن است که بتواند در برابر آن مقاومت کند چه برسد به حالا که بسیاری از فرماندهانش کشته شده و بخش مهمی از توان نظامی و پدافندی آن ناکار شده است!