یورونیوز - روزنامه اسرائیلی جروزالم پست گزارشی به نوشته الکس وینستون منتشر کرد که برگردان آن را میخوانید: «در دوازده روز سرنوشتساز ماه ژوئن، حملات هوایی اسرائیل علیه زیرساختهای ایران چنان ویرانگر بود که کشور را تا آستانه بحرانی وجودی و کمسابقه از زمان برقراری جمهوری اسلامی پیش برد.
برای نخستین بار از دوران جنگ ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰، جمهوری اسلامی با دشمنی خارجی روبهرو شد که توان آن را داشت تا آن را به زانو درآورد. برخلاف نبردهای نیابتیاش در یمن، سوریه و لبنان، این بار تنها در کمتر از دو هفته، اسرائیل ضعف پدافند هوایی ایران، محدودیتهای برنامه نوسازی نظامیاش، و شکاف میان روایت حماسی جنگ و عملکرد واقعی در میدان نبرد را آشکار کرد.
چند روز پیش، در ویدیویی منتشرشده در وبسایت رسمی رهبر ایران، دکتر کمال خرازی، رئیس شورای راهبردی روابط خارجی، از "شباهتها و تفاوتهای" میان آن دو جنگ سخن گفت.
خرازی، که از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۷ نماینده ایران در سازمان ملل بود و سپس تا ۲۰۰۵ وزارت خارجه را برعهده داشت، اظهار داشت: "یکی از شباهتها این است که در هر دو جنگ، متکی به خود بودیم. تسلیحات لازم را با منابع داخلی فراهم کردیم. حتی در جنگ هشتساله، سلاحهای فراوانی در کشور بود اما باید خودمان آنها را تولید و بهکار میگرفتیم."
اما این ادعا با واقعیتهای تاریخی سازگار نیست. با وجود فضای شدید ضدغربی آن روزها، اسرائیل بهطور پنهانی بخشی از تسلیحات لازم را برای ایران فراهم کرد تا مانع سقوط جمهوری نوپای اسلامی به دست نیروهای صدام حسین شود. برای تلآویو، عراق در آن زمان تهدیدی راهبردی بود و تقویت تهران نوعی موازنه در برابر بغداد محسوب میشد.
پرونده معروف "ایران-کنترا" نیز نمونه دیگری از این مناسبات پنهان بود؛ ماجرایی که در سال ۱۹۸۶ فاش شد و به یکی از رسواییهای بزرگ دولت ریگان بدل گشت: فروش مخفیانه سلاح به ایران، با هدف آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان، و انتقال غیرقانونی درآمد حاصل به شورشیان نیکاراگوئه که علیه دولت ساندینیست چپگرا میجنگیدند.
با این حال، خرازی در سخنان اخیرش تأکید کرد: "انگیزه، ایمان و توان دفاع از کشور در هر دو جنگ آشکار بود. مردم در هر دو مقطع نقش تعیینکنندهای داشتند؛ چه در جبههها و چه در پشت صحنه."
اما گزارشهای میدانی از ایران، تصویری متفاوت ارائه میدادند. ایرانیانی که در جریان جنگ ژوئن با جروزالم پست صحبت کردند، از نظامی بیاعتبار و منفور سخن میگفتند که "در آستانه فروپاشی" قرار دارد. یکی از ساکنان تهران گفت:"مردم سالهاست که جمهوری اسلامی را دشمن خود میدانند. بسیاری معتقدند این جنگ شاید آغاز پایان حکومت باشد. برخی حتی میگویند اگر خودمان نتوانیم این رژیم را سرنگون کنیم، شاید اسرائیل کار را تمام کند."
اما شاید مهمترین بخش سخنان خرازی، اشاره او به دگرگونی ماهیت جنگها در چهار دهه گذشته بود:"در جنگ هشتساله، نبردها صنعتی و متکی بر نیروهای زمینی بود. دشمن روبهرویمان حضور داشت و داوطلبان بهصورت رودررو میجنگیدند. ابزار جنگ، توپخانه و تانک بود. اما امروز جنگها بر پایه اطلاعات و فناوری پیش میروند. هوش مصنوعی در شناسایی، تصمیمگیری و اجرای عملیات نقش کلیدی دارد."
در جنگ دوازدهروزه اخیر، همین تفاوت میان جنگ صنعتی و جنگ دیجیتال بهروشنی آشکار شد. برخلاف جبهههای زمینی دهه ۱۹۸۰، نبرد با اسرائیل در آسمان، در فضای سایبری و در مدار ماهوارهها جریان داشت: از حملات پهپادی گرفته تا عملیات سایبری و حملات دقیق هوشمند.
در حالیکه ایران توانست موجهایی از حملات موشکی و پهپادی را هماهنگ کند، اسرائیل با برتری اطلاعاتی و فناوری، از جمله سامانههای دفاعی "گنبد آهنین" و "فلاخن داوود"، توانست ضربات ایران را خنثی کند.
تهران با یادآوری جنگ دهه ۱۹۸۰ میکوشد روایت "ملت مقاوم تحت محاصره" را بازآفرینی کند. اما واقعیت این است که جنگ دوازدهروزه نهتنها ضعف دفاعی ایران، بلکه شکنندگی همبستگی داخلی آن را نیز آشکار ساخت. نبردی کوتاه، ضرباتی سهمگین و عدم بسیج عمومی، همه با افسانه مقاومت قهرمانانه در تضاد بود.
در دنیای امروز، جاییکه جنگها را الگوریتمها هدایت میکنند نه انسانها، تکرار شعارهای دهه شصت خورشیدی دیگر کارساز نیست. جمهوری اسلامی میکوشد با احیای خاطره جمعی جنگ ایران و عراق، مشروعیت و هویت خود را بازسازی کند؛ اما چهرههایی چون خرازی در واقع در پی نگارش فصلی تازه از همان داستان کهنهاند؛ تلاشی برای جنگیدن در قرن بیستویکم با اسطورههای قرن بیستم.»

















