استقبال کمسابقۀ دونالد ترامپ از محمد بنسلمان در واشنگتن تنها نمایش قدرت نبود؛ این دیدار نماد طرحی بزرگتر است که در آن عربستان و دیگر دولتهای عرب خلیج فارس میکوشند با نزدیککردن خود به آمریکا و بهرهگیری از ضعف مزمن جمهوری اسلامی، مسیر تحولات سیاسی و دموکراتیک در ایران را مهار کنند. هدف آنان روشن است: جلوگیری از ظهور یک ایران نو و آزاد که بتواند ساختار محافظهکار منطقه را به چالش بکشد و جایگاه تازهای در موازنۀ قدرت خاورمیانه پیدا کند
ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه
کاخ سفیدِ ترامپ و همسویی جدید با عربستان در برابر ایرانِ فرسوده
استقبال کمسابقۀ دونالد ترامپ از محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی، در واشنگتن بار دیگر نگاهها را متوجه تغییری آرام اما معنادار در سیاست خاورمیانهای ایالات متحد آمریکا کرد : تغییری که بهگزارش گاردین و جروزالم پست، هم روابط واشنگتن و اسرائیل را تحتتأثیر قرار داده و هم وزن عربستان را در معادلات منطقه در برابر ایران بالا برده است.
بر پایۀ گزارش گاردین، مراسمی که کاخ سفید برای حضور بنسلمان ترتیب داد از هر نظر فراتر از یک دیدار کاری بود : از رژه نظامی و پرواز جنگندهها بر فراز چمن جنوبی کاخ سفید تا استقبال مستقیم رئیسجمهوری از محمد بن سلمان. در داخل اتاق بیضی نیز ترامپ رفتاری آمیخته با گرمگرفتن و تحسین داشت و چندبار از «افتخار داشتن دوستی» همانند ولیعهد عربستان سخن گفت. هنگامی که یک خبرنگار موضوع قتل جمال خاشقجی را پیش کشید، رئیسجمهوری آمریکا با تندی واکنش نشان داد و گفت ولیعهد از این حادثه «بیاطلاع» بوده است. یعنی : موضعی که در تضاد با ارزیابی نهادهای اطلاعاتی آمریکا بود.
به نوشتۀ گاردین، مضمون اصلی این دیدار در جای دیگری نمایان شد : در پرواز جنگندههای اف-۳۵ که ترامپ تأیید کرد آماده است آنها را با همان مشخصات جنگندههای اف-۳۵ اسرائیلی، بدون شرطگذاری سختگیرانه، به عربستان بفروشد. این تصمیم یکی از اصول دیرینۀ روابط آمریکا و اسرائیل--حفظ برتری کیفی نظامی اسرائیل--را با پرسش روبرو میکند. گاردین یادآور میشود که دولت ترامپ همزمان قصد دارد محدودیت فروش تراشههای پیشرفتۀ هوش مصنوعی به عربستان و امارات را نیز بردارد. این اقدام میتواند چشمانداز اقتصادی و فناورانۀ خلیج فارس را در کنار واشنگتن بازتعریف کند.
با این حال، این چرخش تنها در سطح نظامی یا فناورانه نیست. نشانههای دیگری نیز دیده میشود: از جمله گنجاندن اشارهای به امکان تشکیل دولت فلسطینی در یک قطعنامه پیشنهادی آمریکا به شورای امنیت، برداشتن بخشی از تحریمهای سوریه، و دور زدن اسرائیل در سفرهای منطقهای ترامپ. گاردین یادآوری میکند که پس از حملات آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران در ژوئن گذشته، تنشها میان واشنگتن و تلآویو، بهویژه پس از بمباران دوحه توسط اسرائیل، بیشتر شد و حتی به برخوردی آشکار در کاخ سفید انجامید : جایی که ترامپ نخستوزیر اسرائیل را واداشت از همتای قطری خود عذرخواهی کند. در جمعبندی تحلیل، گاردین توضیح میدهد که در کاخ سفیدِ ترامپ، جایی که روابط خارجی بیشتر بر مدار معامله و پول میچرخد، اسرائیل از نظر مالی توان رقابت با وعدههای سرمایهگذاری و گسترۀ منابع دولتهای عرب حاشیه خلیج فارس را ندارد.
در گزارشی جداگانه روزنامۀ جروزالم پست بر ابعاد راهبردی این دیدار تمرکز دارد و آن را تلاشی هدفمند برای شکلدهی به طرحی تازه از توازن منطقهای توصیف میکند. در این طرح عربستان در مقام «ستون مرکزی» نظم امنیتی جدید قرار میگیرد. این گزارش با نقل دیدگاههای شماری از تحلیلگران، از جمله هشام الغنّام، توضیح میدهد که ورود عربستان به جمع دارندگان اف-۳۵، اگر نهایی شود، تنها یک خرید نظامی نیست، بلکه بخشی از بازآرایی بازدارندگی در منطقه پس از جنگ کوتاهمدت ایران و اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۵ به شمار میآید. بهگفته او، ریاض نمیخواهد در برابر شبکۀ متحدان و نیروهای نیابتی ایران به «حلقۀ آسیبپذیر» بدل شود.
👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه
بخش دیگری از تحلیلها به رقابت آمریکا و چین بازمیگردد. برخی کارشناسان میگویند واشنگتن با استفاده از قراردادهای دفاعی و فناوری در پی آن است که دامنه حضور چین در خلیج فارس را محدود کند و عربستان را در مدار بلندمدت خود نگه دارد. با این حال، جروزالم پست یادآور میشود که هرگونه فروش اف-۳۵ یا توافق هستهای برای آمریکا آزمونی سخت از منظر «برتری کیفی اسرائیل» خواهد بود. آنچه مسلم به نظر میرسد این است که خاورمیانه به فصل جدیدی قدم گذاشته است : فصلی که در آن عربستان جایگاهی محوری یافته و مسیر آیندۀ موازنه قدرت همچنان در حال شکلگیری است.
پروژه ریاض: پر کردن خلأ ایران و مهار هرگونه تغییر سیاسی در تهران
عاملی که تلاش عربستان و دیگر کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس را برای تبدیل شدن به کانون جدید موازنۀ قدرت شکنندهتر میکند، تنها افول منطقهای و بینالمللی جمهوری اسلامی ایران نیست، بلکه امکانِ دگرگونیهای بنیادی در داخل ایران است؛ دگرگونیهایی که، فارغ از شکل نهاییشان، یک مضمون مشترک خواهند داشت: غلبۀ گرایشهای سکولار با محوریت آزادیهای اجتماعی، بهویژه آزادی زنان.
چنین تحولی اگر در ایران رخ دهد، پیامدهای منطقهایاش برای دولتهای محافظهکار سنتی خلیج فارس عمیقتر از تغییر موازنههای نظامی یا اقتصادی خواهد بود. علت روشن است: در منطقهای که برای دههها الگوهای حکمرانی در محدودیتهای اجتماعی و سیاسی و جنسیتی ریشه داشته، ظهور کشوری با جمعیت بزرگ، سنت فرهنگی نیرومند و ظرفیتهای تاریخیِ ایران -- آن هم بر محور آزادیهای اجتماعی و برابری زنان -- میتواند بهسرعت به یک الگوی الهامبخش برای جوامع عرب تبدیل شود. این الگو نه با قدرت نظامی که با قدرت نمادین و اجتماعی خود عمل میکند و برای ساختارهای سیاسی محافظهکار، وضعیتی بهمراتب چالشبرانگیزتر ایجاد خواهد کرد.
از این زاویه، نگرانی ریاض و برخی پایتختهای عرب تنها از «فروپاشی نقش منطقهای ایران» نیست؛ بلکه از ظهور احتمالی یک ایران متفاوت است، ایرانی که در صورت باز شدن فضای سیاسی و اجتماعیاش، میتواند وزن نرمافزاری و فرهنگی منطقه را دگرگون کند و در افکار عمومی منطقه جذابیتی ایجاد نماید که با هیچ طرح اقتصادی قابل رقابت نیست.
به همین دلیل است که کشورهای عرب خلیج فارس میکوشند هرچه سریعتر خلأ کنونی را پُر کنند و پیش از شکلگیری یک ایران تازه و جذاب، خود را در مقام قدرت مرکزی و ثباتبخش منطقه تثبیت کنند. آنان این نقش را نه فقط با سرمایهگذاریهای کلان، بلکه با ایجاد پیوندهای امنیتی و فناورانه با واشنگتن دنبال میکنند تا ساختاری بازدارنده، پایدار و در برابر تحولات ناگهانی ایران مقاوم بسازند.
اما همین تلاش نشان میدهد که عربستان و متحدانش نسبت به آینده ایران حساسیتی مضاعف دارند. زیرا هر اندازه نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی فروکش کرده، ظرفیت سرریز تحولات احتمالی در داخل ایران بهسوی جوامع عرب، بهویژه در حوزه آزادیهای زنان و نقشهای اجتماعی، افزایش یافته است و این همان نقطهای است که نظم محافظهکار خلیج فارس بیش از هر چیز از آن بیم دارد.
درک رویکرد امروزِ دولتهای عرب حاشیه خلیج فارس بدون توجه به یک واقعیت بنیادین ممکن نیست: آنان خواهان تضعیف ایراناند، اما نه خواهان حذف ساختار جمهوری اسلامی. این دو خواست در ظاهر تناقضآمیز اما در عمل بهطور کامل با هم سازگارند و دقیقاً منافع راهبردی ریاض، ابوظبی و حتی دوحه را تأمین میکنند.
برای پایتختهای عرب خلیج فارس، خطر اصلی یک ایران قدرتمند نیست، بلکه یک ایران آزاد، سکولار، نوساز و دارای جذابیت اجتماعی است. در نگاه آنها، فروپاشی کامل جمهوری اسلامی و ظهور یک ایران نو با محوریت آزادیهای زنان، گشودگی اجتماعی و سیاست مدرن، نظم محافظهکار منطقه را دگرگون میکند و الگوهایی را در افکار عمومی جهان عرب فعال میسازد که برای دولتهای سنتی خلیج فارس از هر تهدید نظامی خطرناکتر است.
👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه
از نگاه این کشورها، یک ایران ضعیف اما همچنان گرفتار در ساختاری ایدئولوژیک، سنتی و محدودکننده، بهترین وضعیت ممکن است: چنین ایرانی نمیتواند رقابتی اقتصادی ایجاد کند؛ نمیتواند الگوی اجتماعی الهامبخش شود؛ نمیتواند به مرکز گردش سرمایه، فناوری و گردشگری منطقه تبدیل شود؛ و مهمتر از همه، نمیتواند بر فضای فرهنگی و سیاسی جوامع عرب تأثیر بگذارد.
به همین دلیل، سیاست کشورهای عرب خلیج فارس نسبت به ایران ترکیبی از مهار قدرت و حفظ ساختار موجود است: ایران باید آنقدر ضعیف باشد که خلأ قدرت منطقهای ایجاد کند، اما آنقدر دگرگون نشود که به الگویی رقابتی در برابر نظم اجتماعی محافظهکار کشورهای عرب بدل شود.
این محاسبه دقیقاً با تلاش امروز عربستان برای تبدیل شدن به محور موازنه جدید منطقه در یک راستاست. ریاض میخواهد جایگاه خالی ایرانِ فرسوده را پر کند، اما نمیخواهد با یک ایران آزادشده و نوساخته رقابت کند؛ چراکه چنین ایرانی نهتنها چالش ژئوپولیتیک، بلکه چالش اجتماعی و فرهنگی بزرگی برای عربستان سعودی و کل کشورهای عرب خلیج فارس خواهد بود. تنها یک ایران ضعیف - ایران جمهوری اسلامی - میتواند بر ثروتهای آنها دایماً بیفزاید.
در نتیجه، پشت تمام تحرکات نظامی، امنیتی و اقتصادی اخیر در منطقه یک ملاحظه اساسی نهفته است: حفظ یک ایران ضعیفِ مبتنی بر ساختار کهنه جمهوری اسلامی، بهمراتب برای دولتهای خلیج فارس سودآورتر، قابلپیشبینیتر و کمخطرتر از شکلگیری یک ایران نو و جذاب است.
نقش رسانههای فارسیزبان وابسته به عربستان در حفظ ایرانِ ضعیف و بیبدیل
در کنار تحولات راهبردی و امنیتی میان آمریکا، عربستان و اسرائیل، یک عامل کمتر آشکار اما اثرگذار نیز وجود دارد: نقش رسانههای فارسیزبانی که با سرمایۀ دولتهای عرب خلیج فارس اداره میشوند. این رسانهها، چه در قالب شبکههای ماهوارهای شناختهشده و چه در شکل پروژههای دیجیتال تازهتأسیس، عملاً در چارچوب همان ملاحظاتی عمل میکنند که سیاست خارجی عربستان و امارات در قبال ایران را هدایت میکند.
نخستین هدف این رسانهها ترسیم چهرهای از ایران بهعنوان کشوری درگیر بحران دائمی، ناتوان از نوسازی اقتصادی و فاقد چشمانداز سیاسی روشن است. این روایتسازی مستمر، ایران را در جایگاهی «ضعیف اما ثابت» نگه میدارد؛ جایگاهی که برای دولتهای محافظهکار خلیج فارس مطلوبتر از احیای قدرت منطقهای ایران یا شکلگیری یک دولت نوگرا و مستقل در تهران است. در این چارچوب، تصویر غالبی که این رسانهها تکرار میکنند، ایرانی است گرفتار در فروپاشی تدریجی، اما بدون ظرفیت ظهور یک بدیل قابل اتکا.
اما نقش مهمتر این رسانهها در حوزهای کمتر علنی قرار دارد: جلوگیری از شکلگیری نیروی جایگزین در داخل یا خارج از ایران. برای دولتهای عرب حاشیه خلیج فارس، خطر اصلی نه تداوم جمهوری اسلامی بلکه احتمال ظهور یک ایران جدید است. از همین روست که برخی رسانههای مورد حمایت دولتهای عربی، در کنار برجستهسازی ضعفهای جمهوری اسلامی، همزمان تلاش میکنند هر نیروی سیاسی مدرن، سازمانمند یا دارای برنامه را نیز بیاعتبار یا ناچیز جلوه دهند؛ از اپوزیسیون داخلی گرفته تا جریانهای مدنی یا گروههای نوگرای خارج از کشور. این دو مسیر--تضعیف جمهوری اسلامی و تضعیف آلترناتیو--بهظاهر متناقضاند، اما در عمل دقیقاً یک هدف را دنبال میکنند: ایران باید ضعیف بماند، اما «ایرانِ جایگزین» نباید شکل بگیرد.
در نگاه راهبردی پایتختهای عرب خلیج فارس، بهترین سناریو نه ظهور یک ایران قدرتمند و نه شکلگیری یک ایران آزاد و نوساخته است، بلکه وجود ایرانی ضعیف، گرفتار در ساختار ایدئولوژیک و تهی از جذابیت اجتماعی است؛ ایرانی که نه قدرت رقابت اقتصادی دارد، نه توان اثرگذاری فرهنگی، و نه ظرفیت الهامبخش بودن برای جوامع عرب. به همین دلیل است که رسانههای فارسیزبان وابسته به این دولتها در بازتولید چنین تصویری نقش مکملی ایفا میکنند و به منطق کلان سیاست منطقهای عربستان و امارات خدمت میکنند: مهار ایران، اما نه پایان نظام آن؛ جلوگیری از قدرت، اما نیز جلوگیری از جایگزینی.
این سیاست رسانهای، در کنار قراردادهای نظامی و طرحهای بزرگ اقتصادی، بخشی از راهبرد گستردهتری است که هدف آن تثبیت نقش عربستان و متحدانش در مقام محور جدید توازن منطقهای است؛ توازنی که بر ویرانههای نقش سابق ایران شکل میگیرد، اما در عین حال از ظهور یک ایران نو هم واهمه دارد.















